ما نیز رویایی داریم

مهرانگیز کار
مهرانگیز کار

رویایی که مارتین لوتر کینگ رهبر جنبش مدنی امریکا داشت بیش از یکصد و پنجاه سال است در جان و روح ‏ایرانیان رخنه کرده و هربار دوران پر حادثه ای را رقم زده است. بنابراین گزافه نیست اگر بگوییم ما نیز رویایی ‏داریم و آن همه حرمان که پشت سر نهادیم یا پیش رو داریم به جرم داشتن این رویا بر ما تحمیل شده است. ‏

مارتین لوتر کینگ رویا را بر زبان آورد و جنبش حقوق مدنی امریکا را بنیاد گذاشت. یک جنبش صلح آمیز را که ‏با ترور رهبر سیاه پوست آن از نفس نیافتاد، بلکه جمعیت سفید پوست امریکا هم به آن پیوست و سرانجام به ‏رسمیت شناخته شد که مارتین لوتر کینگ بنیان گذار حقوق مدنی در امریکاست، گرچه او را ترور کردند.‏

ترور یک فرد به جرم آنکه رویایی دارد هولناک است. اما از آن هولناک تر این است که خود رویا را ترور می ‏کنند. کاری که در تاریخ معاصر ایران به کرات اتفاق افتاده است. تا دهان گشوده ایم و رویای خود را به زبان ‏جاری کرده ایم، فرصت طلبان دست در دستمان نهاده اند و خود را طرفدار آن رویا معرفی کرده اند و دیری ‏نگذشته که شالوده حکومت مطلقه خود را روی شانه های ما تناور ساخته اند. بعد که سوار کار شده اند، آمده اند ‏سراغ رویای ما و با آن تصفیه حساب کرده اند، مبادا رویا شالوده حکومت شان را در هم بریزد. ‏

در سرزمین ما از آنجا که طرح رویا همواره به سقوط حکومت غیر پاسخگو منجر شده، نیروهای امنیتی آن قدر ‏که از رویا می ترسند از نیروهای نظامی ابرقدرت ها نمی ترسند. لذا رویا را ترور می کنند و چه بسا صاحب ‏رویا را زنده باقی می گذارند مثل یک لاشه بی جان و مثل یک تفنگ بی گلوله.‏

بی گمان ما هنوز که هنوز است رویایی داریم و هربار که لب می گشاییم تا از آن سخن بگوییم ما را روبروی ‏تلویزیون های دولتی می نشانند تا بگوییم رویا را دشمن القا کرده و خواست خارجی است. پیش از انقلاب رویا را ‏بخشی از هجوم ایدئولوژیک شوروی به شمار می آوردند و بدین جرم آن را ترور می کردند. بعد از انقلاب رویا ‏را همچون بخشی از توطئه فرهنگی و سیاسی امریکا ترور می کنند. ‏

یک پرسش پیاپی جمع ایرانیان را از هر طیف و گروه سیاسی در خود گرفته است. از یکدیگر می پرسند آیا آنها ‏که رویا را آخرین بار ترور کردند پیروز شده اند؟ بسیاری پاسخ می دهند “آری” و می گویند رویا در ایران تا ‏سال های دور ترور شده و باید به این واقعیت تلخ گردن نهاد. باید از آن رویا که زندگی را برای ایرانیان در ‏آخرین سال های قرن بیستم متلاطم ساخت برای همیشه درگذشت. در محاصره این یأس سیاسی یا فلسفی، پیاپی ‏رویا خودی نشان می دهد و به ناباوران می باوراند که هنوز ترور نشده است. چشم انتظار و در کمین فرصت ‏است. از در بیرونش کرده اند و بی قراری می کند تا از پنجره وارد بشود. راه را بر هرچه می توان بست بر رویا ‏نمی توان بست.‏

رویایی که ما داریم و حکومت های وابسته و غیر وابسته نتوانسته اند آن را ترور کنند ویژگی هایی دارد:‏

‏- انتخابات آزاد می خواهیم، به صورتی که مردم از تمام طیف های فکری بتوانند در پارلمان نماینده داشته باشند. ‏

‏- پارلمان مستقل می خواهیم به گونه ای که نمایندگان مردم بتوانند متناسب با واقعیات اجتماعی و ضوابط جهانی ‏حقوق بشر قانونگذاری کنند. ‏

‏- قوه قضاییه مستقل می خواهیم که قضات دست نشانده نباشند و دست شان در هنگام انشاء رأی عادلانه نلرزد. ‏مقرری کافی دریافت کنند و از کانون های قدرت سیاسی فرمان نبرند. از رؤسایی که حق خود می دانند تا آنان را ‏عزل کنند نهراسند. جز از قانون فرمان نبرند.‏

مطبوعات آزاد می خواهیم تا اگر امریه ای از حکومت دریافت کرد، بتواند جار و جنجال بر پا کند و به جای اینکه ‏مدیر مسئول و سردبیر و نویسنده راهی زندان بشوند، ارسال کننده امریه از اریکه قدرت پایین کشیده شود. ‏

‏- احزاب سیاسی مستقل می خواهیم تا به تدریج فربه بشوند. عضوگیری کنند. از بودجه های دولتی سهم نبرند. ‏اعضا حق عضویت بدهند و منابع مالی حزب کمترین ارتباطی با حکومت نداشته باشد. رقابت حزبی معنا پیدا کند ‏و انتقال قدرت بدون خونریزی هرچند سال یک بار اتفاق بیافتد.‏

‏- نهادهای نظارتی مؤثر می خواهیم که منتخب مردم باشند و ضعف ها را اصلاح کنند، بی آنکه قدرتی بتواند ساز ‏و کار آنها را در هم بریزد یا اساسا درشان را تخته کند.‏

‏- حقوق برابر قانونی و اجتماعی برای زنان، مردان، مسلمانان و غیرمسلمانان می خواهیم.‏

‏- آزادی مذهب می خواهیم.‏

‏- حذف اصطلاحاتی مانند مهدورالدم، مرتد و محارب با خدا و مفسد فی الارض و… را از ساختار قوانین کشور ‏می خواهیم.‏

‏- حذف مجازات هایی را می خواهیم که با کرامت انسانی در تعارض است.‏

‏- تأمین حقوق انسانی زندانیان را می خواهیم.‏

‏- آزادی برای برپایی اجتماعات و اعتراض مسالمت آمیز می خواهیم، بدون قید و شرط.‏

‏- حقوق سندیکایی می خواهیم.‏

‏- الغای شکل های گوناگون سانسور را می خواهیم. ‏

‏- محاکمات منصفانه می خواهیم متناسب با اعلامیه جهانی حقوق بشر و دو میثاق تکمیل کننده آن.‏

‏- حق شادمانی می خواهیم، بدون پنهان کاری.‏

‏- رفاه و تأمین اجتماعی می خواهیم.‏

‏- می خواهیم حریم زندگی خصوصی مان امن بشود و حکومت از آن بیرون برود.‏

‏- حق انتخاب پوشاک می خواهیم برای زن و مرد. ملت بالغی هستیم و عقل مان می رسد که باید در این باره و ‏بسیاری دیگر از زمینه ها عرف جامعه را در نظر بگیریم.‏

‏- تضمین حقوق مردم را می خواهیم. یک دادگاه عالی باید داشته باشیم تا به شکایات مردم در این باره رسیدگی ‏کند.‏

‏- مدیران پاسخگو می خواهیم که بگویند که با پول نفت چه ها کرده اند و چه ها می کنند و چرا به جای آنکه ‏اقتصاد نفتی تبدیل شده باشد به اقتصاد تولیدی، با پول نفت مانند ارث پدری برخورد می کنند.‏

‏- از همه مهمتر آزدای بیان می خواهیم.‏

و آرزوی هرآنچه را با این رویا مرتبط می شود در دل زنده نگاه می داریم.‏

به نیروی این رویا هرروز از خواب برمی خیزیم و هر شامگاه چشم برهم می گذاریم و آن را خواب می بینیم و ‏یقین داریم خواب ما تعبیر می شود و بچه های ما به این رویا رنگ واقعیت می بخشند. تا آن روز به هر حیله نمی ‏گذاریم رویا از یادها برود. یاد گرفته ایم رویا را در محاصره دشمنانش حفظ و حراست کنیم:‏

ما رویایی داریم.‏