تازه دولت کودتا برآمده بود که چهارشنبه 7 مرداد 1388”نگاه هفته” با این عنوان منتشر شد: “حکومت اوباش” و حالا حدودهفت ماه بعد، کسی در جهان “نظام مقدس جمهوری اسلامی” را “جمهوری اوباش” لقب می دهد.
“برادرانی از جنس فرصت و قدرت” که دوشادوش نظامیان حضور همیشگی دارند،در دادن پاسخ درنگ نمی ورزند.
ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای آمریکا در جنوب آسیا و خاورمیانه گفته است: “صاحبنظران میگویند که ایران در حال تبدیل شدن از یک حکومت مذهبی به اوباش سالاری است.”
علی آقا لاریجانی در جواب دولت آمریکا را “اوباش و آدمکش “و ژانرال پترائوس را” فرماندهای وامانده” می خواند.
برادر بزرگتر یعنی محمد جوادخان اردشیرکه بعد ازکنفرانس حقوق بشر ژنو بعنوان “ نماد راستگوئی ” درجهان شناخته شده، تعریف جدیدی به دست می دهد: “جمهوری اسلامی بزرگترین نمونه دموکراسی غیرسکولار است. ” حتما هم یادش نیست که احمدی نژاد پیشتر جمهوری اسلامی را آزادترین کشور دنیا نامیده بود و چند بارهم.
در همین حال، احمدی نژاد که خودش را سرانجام به افغانستان رسانده،می گوید: “باید حرکت ما به خاطر پایه عشق و محبت انسانها باشد.”
محمد تقی کروبی نامه سرگشاده ای به سومین داداش یعنی صادق لاریجانی می نویسد: “فرهنگ دروغ و تهمت در حال نهادینه شدن است…”
و رویدادهای هفته به شکل حیرت آوری، راست و دروغ سخنان مدعاهای بالا را بر ملا می کند.
راه سبزخبر می دهد که حجت الاسلام احمد قابل را بادست بند و پابند به دادگاه انقلاب برده اند. زمین و زمان هم خبر دارند که جرم او نوشتن بوده است و بس.
شب همان روزکه نویسنده ای را مانند یک جانی به دادگاه انقلاب می برند، تعداد کسانی که در سرمای شب درمقابل زندان اوین جمع می شوندبه 800 نفر می رسد. اینها خانواده زندانیانی هستند که در”بزرگ ترین نمونه دموکراسی غیرسکولار” تنهابه جرم خواست رایشان در زندان هستند وچندین ماه است دارند معنای “عشق و محبت انسانها” رادر سلول های انفرادی تجربه می کنند.
مهدی کروبی، تازه خواستار لغو حکم اعدام محمدامین ولیان شده است که خبر می رسد دکتر محمدملکی هم محارب محسوب می شود. اولی جوان بیست ساله ای است که گویا سنگی پرتاب کرده و دومی استاد عالیقدری در سنین کهولت و مبتلا به انواع بیماری.
شاعز بزرگ سیمین بهبهانی که در سنین بالای عمر است و دیگر حتی به زحمت می بیند، در فرودگاه می فهمد که نمی تواند از کشورش خارج شود. گذرنامه اش را هم می گیرند. پیشتر ازاو جعفر پناهی و محمدرسول اف رابه جرم ساختن فیلم علیه نظام زندانی کرده اند.
اما هنوز پیمانه “آزادی” و “عشق و محبت” طالبان شیعی جادارد. کامران دانشجو وزیر علوم، تحقیقات و فن آوری “شفاف و واضح “میگوید: “افرادی مورد نیاز ما در دانشگاهها هستند که التزام عملی به اسلام و ولایت فقیه داشتهباشند. غیر همسوها با نظام را خارج میکنیم.”
و بیشترین افراد “غیر همسو بانظام” نه در دانشگاه که در جامعه هم روزنامه نویسان هستند. طبق آخرین آمار: “تعداد روزنامه نگاران زندانی در ایران، بالاترین رقم روزنامه نگاران زندانی در یک کشور است که کمیته حمایت از روزنامه نگاران از سال ۱۹۹۶ تاکنون، و طی ۱۴ سال گذشته به ثبت رسانده است. “
سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، درهمین چهارچوب “توقیف روزنامه اعتماد و هفته نامه ایراندخت را محکوم ” می کند و با بررسی کارنامه دولت محمود احمدینژاد، در حوزه رسانهها، وضعیت موجود را “شرمآور” می خواند و آن را نتیجه اعمال منحصربه فردترین اشکال سانسور می داند.
و البته در “بزرگ ترین نمونه دموکراسی غیرسکولار” اعمال “منحصر به فردترین اشکال سانسور” توقف ناپذیر است.
هیات نظارت بر مطبوعات به روزنامه بهار و ۱۶ نشریه دیگر تذکر می دهد. محمد علی رامین که سالها بعداز پیروزی انقلاب از فرنگستان به کشور برگشته وحالامتولی مطبوعات است، می گوید: “موضوع تخلف روزنامه بهار مطرح و مقرر شد با توجه به پخش شایعه، نشر اکاذیب و تشویش اذهان عمومی مبنی بر تغییر رنگ پرچم جمهوری اسلامی ایران به این روزنامه نیز تذکر داده شود”.
و تازه توقیف وزندان هم کافی نیست. گزارشگران بدون مرز در جدیدترین بیانیه خود میگوید: “روزنامهنگاران زندانی تحت فشار شدید قرار دارند تا از رهبر جمهوری اسلامی طلب بخشش کنند.”
اعمال دموکراسی وتزریق “عشق ومحبت” تا جائی باید پیش برود که همه روزنامه نویسان شبیه برادر حسین بشوند که این هفته خبر بیماری خطرناکش جهان رادر اندوه سنگینی فرومی برد. اما خودش قبراق وسرحال “در نوشتهای به ظاهر طنز، اما به شدت زننده و توهینآمیز، هر آنچه را که شایسته خود و همپالگیهای لومپناش هست به آذربایجانیها و رهبران و شخصیتهای مشهور جنبش سبز نسبت” می دهد.
رئیس دولت کودتا که در افغانستان است و شایعات هم می گوید خودش رابرای مذاکره پنهانی بارابرت گیتس وزیر دفاع امریکا به کابل رسانده. او برگ برنده دیگری هم در آستین معجزه دارد:“نقطه نهایی دیپلماسی ما برپایی حکومت جهانی است، هر که با ایران باشد پیروز خواهد بود.”
حوادث هفته هم طبق معمول شهادت می دهد که همه چیز برای “برپایی حکومت جهانی” آقایان اوباش حاضر است ومهمترینش رعایت حقوق بشر.
عبدالله مومنی که باوثیقه هنگفتی به تازگی آزاد شده و مجید توکلی که هنوز زندانی است، این هفته بعنوان “نهادهای جنبش دانشجویی ایران” جایزه حقوق بشری “هومو هومینی” را می گیرند.
گروه بزرگی از محققان برجسته و دانشمندان بین المللی فیزیک اتمی که در کنفرانس فیزیک اتمی سال ۲۰۱۰ در دانشگاه آزاد برلین شرکت کرده اند، با امضای توماری نگرانی خود را به دلیل شرایط ویژه و بحرانی ایران به اطلاع افکار عمومی جهان می رسانند.
دولت آلمان با ابراز نگرانی شدید خود نسبت به نقض حقوق بشر در ایران اعلام می کند، قصد دارد به آن دسته از مخالفان حکومت ایران که در صورت بازگشت به کشورشان تحت تعقیب قرار خواهند گرفت، پناهندگی سیاسی اعطا کند.
نوبت می رسد به اقتصاد. حضور محمود احمدینژاد در مجلس، نامهنگاری او به آیتالله خامنهای، توضیحات چند باره وزیر اقتصاد، بسیج کردن تمام نیروهای دولت برای مجاب کردن مجلسیها و سرانجام دعا و حتی نیایش رئیس دولت کودتا نمایندگان را مجاب نمی کند. دولت از درآمد ۴۰ هزار میلیارد تومانی از محل هدفمند کردن یارانهها محروم می شود.
و تازه در این وضعیت پیش بینی احمدتوکلی پیش این است: “بودجه سال آینده ۵۰ درصد تورم ایجاد می کند.”
بحران بی صدای بنزین هم در راه است. اول هفته معلوم می شود بزرگ ترین شرکت های نفتی جهان یعنی ویتول، گلن کور و ترافیگورا بی سر و صدا فروش بنزین به ایران را متوقف کرده اند. غروب چهارشنبه هم شرکت “رویال داچ شل” اعلام می کند که فروش بنزین به ایران را متوقف کرده است.
و نتیجه چیزی نیست جز احتمال افزایش 300 درصدی قیمت بنزین در سال جدید. امری که به گفته معاون وزیر خارجه موجب “خوشحالی” است.
لابد خبرخوشحال کننده دیگر که سبب می شود طالبان شیعی زودتر حکومت جهانی را برپا و این همه عشق و رفاه را نصیب همه مردن دنیا کنند، قطعنامه چهارم شورای امنیت سازمان ملل است که روسیه وچین دارند پیش نویسش رامطالعه می کنند.
دیپلماتهای غربی ابراز امیدواری میکنند کشورهای ۵+۱ یعنی آمریکا، بریتانیا، فرانسه، آلمان، روسیه و چین بتوانند در مورد پیش نویس قطعنامهای که برای تحریم ایران آماده میکنند به توافق برسند، اما کارشناسان مسایل ایران بعید میدانند روسیه و چین به همان شدتی که کشورهای دیگر میخواهند با این تحریمها موافقت کنند.
رضاتقی زاده در سایت رادیو فردا می نویسد: “اتخاذ خط مشی متفاوت با روسیه در قبال پرونده هستهای ایران و ادامه مقاومت در برابر فشارهای غرب و کشورهای منطقه، در زمینه اعمال تحریمهای تازه به منظور متوقف ساختن آن، بخشی از برنامههای راهبردی چین برای توسعه نفوذ در ایران و جایگزینی جایگاهی است که روسیه نزد رهبران جمهوری اسلامی داشته است. برخورداری از امکانات بینظیر سرمایهگذاری خارجی، قدرت صادرات کالاهای مصرفی، ظرفیت تولید و فروش اسلحه با استفاده از مدلهای روسی، ضمن اعمال محدودیتهای سیاسی کمتر و بهای ارزانتر، و آمادگی برای حضور فعال در بخشهای مختلف صنایع نفت و گاز و طرحهای بالادستی و پایین دستی انرژی، از جمله احداث پالایشگاه و یا مشارکت در ایجاد خطوط لوله نفت و گاز ایران، از جمله اهرمهایی است که چین مصمم است در اجرای سیاست خارجی تازه خود در قبال تهران مورد استفاده قرار دهد. در تمام زمینههای یاد شده چین دارای امتیازهای خاص و برتری نسبت به روسیه است. استفاده از اهرمهای یاد شده میتواند توازن کنونی را در تهران به نحو محسوسی به نفع چین و به زیان روسیه دستخوش تغییر سازد.”
جمهوری اسلامی بازی دور تازه “ وقت کشی” را با ژاپن آغاز کرده که از ماه آینده مسیحی، ریاست ادواری شورای امنیت سازمان ملل متحد را به دست خواهد گرفت. علی لاریجانی این بار توپ غنی سازی را به زمین ژاپن انداخته است.
پیمانه سال سرنوشتی 1388 به سرعت پر می شود و در منطقه اتفاقات مهمی روی می دهد. انتخابات پارلمانی در عراق باموفقیت تمام می شود. احزاب مذهبی جای خود را به احزاب عرفی داده اند.
علیرغم تلاشهای افراطیون کشور ثروتمند همسایه ایران به انسجام اجتماعی نزدیکتر می شود.
جو بایدن، معاون وزارت خارجه آمریکا درمنطقه است. مذاکرات غیرمستقیم میان اسرائیل و فلسطینی ها و مقابله با برنامه اتمی جمهوری اسلامی محور مذاکرات اوست.
ارتشبد گابی اشکنازی، رئیس ستاد ارتش اسرائیل که برای گفتوگوهای بیشتر با محوریت “برنامههای اتمی ایران” به آمریکا سفرکرده، میگوید: “اسرائیل عواملی را که در سودای نابودیاش هستند، از بین خواهد برد. ایران به تدریج در حال دستیابی به توان هستهای نظامی است و در حالی که بزرگترین حامی تروریسم در خاورمیانه و جهان نیز هست، جدیترین تهدید برای صلح جهانی است. ارتش اسرائیل توان خود را بالا برده، بر شمار رزمایشها افزوده، که یکی از نمونههای آن مانور «جونیپر کبری» با شرکت ارتشهای اسرائیل و آمریکا در تمرین دفاع موشکی بود، و نیز به طور منظم به سلاحهای پیشرفته مجهز شده و برای رسیدن به سلاحهای بهتر پیگیرانه برنامهریزی کرده، و از نزدیک و دور، خود را برای مقابله با خطرآماده میکند”.
رئیس ستاد ارتش اسرائیل که سهشنبه در برابر”آمریکاییهای اعطا کننده کمک مالی به امور رفاهی سربازان ارتش اسرائیل” سخن میگوید، تأکید می کندکه”همه گزینهها در مورد ایران باید بر روی میز باشد.”
در چنین فضائی است که ژنرال دیوید پترائوس، فرمانده نیروهای آمریکا در جنوب آسیا و خاورمیانه می گوید: “ایران در حال تبدیل شدن از یک حکومت مذهبی به اوباش سالاری است.”
و دکتر هوشنگ حسن یاری، استاد مسائل استراتژیک در دانشگاه نظامی سلطنتی کانادا سخنان او راچنین تحلیل می کند: “زمانی که بتوانند جمهوری اسلامی ایران و رهبران آن را به عنوان چنین افرادی به جامعه جهانی بشناسانند، در نتیجه کار حمله و درگیری نظامی با ایران بر سر حل مسئله هستهای، بسیار سادهتر خواهد شد.”
خانم ها،آقایان!
درآستانه نوروزی دیگر، سرزمین باستانی ما- به نوشته مجید محمدی - گرفتار چنگ حکومتی چنین است:” حکومت جمهوری اسلامی در آغاز اقشار متوسط و فقیر اعم از بازاریان و روحانیت و نیز تا حدی تکنوکراتها و نیروهای دانشگاهی را در کنار خود داشت. اما به تدریج با اقتدارگرا تر و تمامیت طلب تر شدن حاکمیت، بخش عمده ای از این سرمایه سیاسی از کف رفت. روحانیت و بازاریان متحد با آنها به تدریج به طبقه برخوردار تبدیل شدند و خود نمیتوانستند به تنهایی از ثروت و قدرت خود محافظت کنند. آنها به مردم عادی برای پاسداری از قدرت خود اطمینان نداشتند و نیرویی بی هویت و مطیع برای انجام این کار میخواستند. آیتالله خامنه ای این موضوع را بیست سال پیش به درستی متوجه شد و به سازماندهی اوباش و لاتهای محلات در گروههای لباس شخصی و بسیج در سراسر کشور پرداخت و سپاه و بسیج را از نیروهای غیر مطیع تصفیه کرد. همان طور که پایگاه اجتماعی جمهوری اسلامی از تودهها به لاتهای محلات و اوباش تقلیل پیدا میکرد ساختار قدرت آن نیز از ربانی سالاری به اوباش سالاری تحول یافت.”
زیر تیغ تازیان دوام آوردیم، کشتار مغولان را از سر گذراندیم، انواع استبداد را دیدیم. اکنون گرفتار اوباشیم باداعیه خدائی. در شامگاه چهارشنبه 19 اسفند 1388این آخرین سخن آیت الله خامنه ای است: “از طرح مجمع، چیزی که مورد اعتقاد ماست اعمال میشود. “
سردار حسین صفار هرندی که پرورده خاندان ترور است،می گوید: “ جمهوری اسلامی ساقط شود اولین کسانی که تیر باران میشوند، خاتمی و موسوی هستند.”
و در برابر این “ما”، و این “اندیشه” ملت ایران ایستاده که با مرگ مخالف است. درهمین هفته زنان دلاور ایران زیر تیغ خونریز استبداد جمع شده اند. نگاه کنید به اسامی:” زهرا رهنورد، مینو مرتاضی، شهلا لاهیجی، فاطمه راکعی، نوشین احمدی خراسانی، منصوره شجاعی، فرزانه طاهری، نسرین ستوده، فریده ماشینی، فاطمه گوارایی، شهلا فروزان فر، پرستو سرمدی، مرضیه آذرافزا، و تعدادی دیگر از فعالان جنبش زنان و خانواده های زندانیان وقایع اخیر..”
پاره های جامعه ایران در هیئت زنان یکی می شوند. احمد قابل در غل و زنجیر می گوید: “شما می خواهید مرا تحقیر کنید، اما من جز زیبائی چیزی نمی بینم.”
بیانیه شماره ۸ مدرسین و طلاب قم و نجف (متقن)، چنین پایان می گیرد: “ما مراجع، علما، فقها، روحانیون، مدرسین و طلاب حکومتی را به بازخوانی اقل ضروریات و مسلمیات فقه و شرع مقدس دعوت می نماییم و اعلام می داریم که آقایان، آیا صبح نزدیک نیست؟ “
نامه اعتراضی عباس کیارستمی و 200 کارگردان سرشناس جهان به دستگیری جعفر پناهی منتشر می شود.
سردبیر سابق کیهان، می گوید: “اگر الان هم رفراندوم برگزار شود، نتیجه سال ۵۸ تکرار میشود.”
و معلوم نیست از چه می ترسند که تن به رفراندومی نمی دهند تا همه ادعاهامحک زده شود؟
ناصر زراعتی د رنامه ای خطاب به سیمین دانشور می نویسد: “با اینهمه کبکبه و دبدبه، با اینهمه بهاصطلاح «قدرت» اما از شما میترسند، همچنانکه از پیرمردی آزاده، رنجدیده و مُبتلا به سرطان (دکتر محمد ملکی) هم هراس دارند، شش ماه به زندان میاندازندش و «محارب»اش میخوانند؛ همانطورکه از همه میترسند، از مادرانِ داغدار، از زنانِ مبارز برابریخواه، از دختران و پسرانِ جسور، از فیلمساز و نویسنده و روزنامهنگار و نقاش و بازیگر تا کارمند و کارگر… این ترس، این هراس، این وحشت کابوس خواب و بیداریِ اینهاست.”
و درمتن این وحشت است که بسیج را در شهر می گسترانند.
احمدرضا رادان، جانشین فرمانده نیروی انتظامی، در توضیح ماموریت جدید بسیج در ایام نوروز می گوید : «با همکاری سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروهای بسیج در قالب گشتهای محله برای امنیت شهرها فعال میشوند. این افراد با لباس و حکم سازمانی و هماهنگی کلانتریهای محله به تامین امنیت خواهند پرداخت. “
و سال سبز دیگر رو به پایان می رود. جمهوری اسلامی برهنه و آبروباخته در منظر بهار ایستاده است. “سربازان گمنام امام زمان” می گیرند و می برند تا بهار را دستبند بزنند و فرمان رهبر را به فصل نو ابلاغ کنند:ورود ممنوع.
اما بهار را نمی شود گرفت. نمی توان عطر نعناع را زندانی کرد. گل سرخ را هرگزاز شکفتن باز نمی توان داشت.
و ما بهاریم، بیشماریم.
ما عطر نعنائیم، دره ها ازآن ماست
ما گلسرخیم، ما ایرانیم…