تا کنون شده است که با دقت به حال و روز و رفتار و کردار افرادی که دچار ترس و نگرانی و خوف و هراس از محیط ناشناخته و شرایط نامتنجاس هستند به دقت نگاه کنید، یا دست کم در فیلم ها به تماشای کنش ها و واکنش های آنان بنشینید؟ رفتار کسانی که برای فائق آمدن به ترس و دلهره ی نهفته در درون خود به کارهای غیرعادی می پردازند یا حرف های غیرمعمول می زنند؟ آنان که وقتی به محیطی ناشناخته و از نگاه آنان ترسناک قدم می گذارند یا شب هنگام به فضای تاریک و خوفناک وارد می شوند اولین واکنش ناخواسته شان این است که بلند بلند شروع به حرف زدن با خود یا مخاطب ناشناس می کنند، یا آهسته به خویشتن خویش دلداری می دهند و توانائی ها و قدرتشان را پیش خود آگراندیسمان می کنند که “من آنم که رستم بود پهلوان”، اما در عین حال با کوچکترین صدایی رنگشان چون گچ می شود یا با توهم عبور سایه ای از جا می پرند؟
نقل کنش ها و واکنش های این افراد، مانند رفتار و کردار این روزهای محمود احمدی نژاد است که هر روز که می گذرد آینده ی سیاسی خویش را تیره و تارتر می بیند و خود را در محیطی ناشناخته و غریب حس و در آن سنگینی و گرمای دست رهبری بر روی شانه اش را هر لحظه کمتر حس می کند و دوستان و اطرافیانش نیز روز به روز بیشتر آب می روند و یاران و حامیانش در جایگاه رقیب و حتی گاه دشمن قسم خورده می نشینند و از سر اتفاق چون علی اکبر ناطق نوری در جایگاه “بزرگان اصول گرا” نقش محوری برای به وحدت رساندن این تشکل ها و گروه ها به آنان واگذار می شود.
برای مشاهده ی رفتار و کردار احمدی نژاد در شرایط روحی جدیدی که در آن کنار کشیدن با اما و اگر سید محمد خاتمی و هرچه بیشتر کمرنگ تر شدن حضور عبدالله نوری نیز نتوانسته است اعتماد به نفس لازم را بازگرداند، کافی است که فیلم شوی تلویزیونی سفر استانی اصفهان بازبینی شود و به سخنان او که چون افراد ترسیده و نگران سعی می کنند دست در جیب ببرند و سوت بزنند یا آواز بخوانند و بلند بلند با خود یا مخاطبان ناشناس صحبت کنند، در حال حرافی و گنده گویی با دقت توجه شود یا دست کم این بخش از سخنانش در مورد انتخابات ریاست جمهوری مرور گردد:
”انتخابات متعلق به ملت و برای ملت و صحنه هنرنمایی و تصمیم گیری یک ملت است. در انتخابات باید همه اندیشه ها، افراد، سلایق، دیدگاه ها و نظرات به صحنه بیایند. من در این جا از تمام نخبگان و کسانی که دارای نظر و برنامه هستند و در خود توان اداره کشور را می بینند، دعوت می کنم به صحنه بیایند؛ چرا که انتخابات مال یک فرد، گروه و حزب نیست. انتخابات متعلق به تمام ملت است و بنده و تمام اعضای دولت تلاش می کنیم در سطحی بسیار بالا و باشکوه برگزار شود. در انتخابات پیش رو همگان باید بتوانند در اماکن عمومی و اجتماعات گوناگون نظراتشان را به صورت آزادانه و آگاهانه اعلام کنند، سؤال و جواب و دیدگاه ها مطرح شود. انتخابات مال همه آحاد مردم است. در انتخابات همه دارای یک رای هستند و هیچ کس حق ندارد مانع اظهارنظر، سخنرانی و گفت وگوی فردی با دیگران شود. ما همه باید تلاش کنیم بالاترین، کامل ترین و باشکوه ترین انتخابات را برگزار کنیم و ملت نیز آزادانه تصمیم بگیرد و هر نظر و تصمیمی که ملت گرفت، باید برای همه افراد، گروه ها و شخصیت ها محترم باشد…“.
تنها خداست که می داند در شرایطی که احمدی نژاد در برابر جمعیت گردآوری شده از گوشه و کنار ایران، به همراه اقشار مختلف مردم استان اصفهان که با تمهید و تهدید و تحبیب در میدان نقش جهان جمعشان کرده بودند، در حال سخنرانی بود، در دلش چه ولوله ای برپا بود و چه شرایط پر بیم و هراسی را از سر می گذراند- البته، جز پروردگار شاید روانشناسان نیز با دیدن فیلم کنش ها و واکنش هایش بتوانند به گوشه ای از حال و روز واقعی او پی ببرند.
برخلاف آن گروهی که معتقدند احمدی نژاد نامزد اصلی اصولگرایان و جریان اقتدارگراست، من بر این باورم که از هر زاویه ای که نگاه کنیم عقل حکم نمی کند که آیت الله خامنه ای تنها از سر خودمحوری یا خودخواهی برای خرد جمعی جریان محافظه کار- از روحانیان برجسته ی قم و مشهد گرفته تا احزاب و گروه های سیاسی یا حتی نزدیکان و مشاوران خویش- که اکثر قریب به اتفاق آنان موافق کنار گذاردن رئیس جمهور کنونی و معرفی و حمایت از نامزدی جدید حتی در حد و اندازه ی میرحسین موسوی هستند، تره هم خرد نکرده و الا و لابد تاکید کند که “مرغ ما یک پا دارد” و “ماست ما سفید است”!
شرایط داخلی به ویژه اوضاع پیچیده ی اقتصادی و افزایش نارضایتی ها و رکود و بیکاری و… در کنار فضای تنگ بین المللی ناشی از رفتار و سکنات رئیس جمهور فعلی، حکم می کند که هم خط مشی ها و سیاست های داخلی و خارجی حاکم بر کشور تغییر کند و هم راس گروه اجرایی آن ها. حتی اگر بحث حفظ محوری آن سیاست ها و برنامه ها و تغییر ظاهری آن ها هم باشد، تنها با در زرورق جدید پیچاندن و به نمایش گذاردن آن ها هم، کار با سرکار نگاه داشتن احمدی نژاد شدنی نیست. عقل حکم می کند که برای تداوم آن سیاست ها و خط مشی ها با شکل و شمایل نو از چهره ی معقول تر و جدیدتری استفاده شود. این چهره به تبع این راهبرد نمی تواند از میان افراد تندروی جریان اقتدارگرا بیرون بیاید و لاجرم ضرورت کار ایجاب می کند که نامزدی از منتهی علیه راست جریان اصلاح طلب یا منتهی علیه چپ جریان اصولگرا که در شرایط و موارد خاص می توانند نمایندگی هر دو جناح مطرح در کشور را بکنند و نماینده ی نوعی “وحدت ملی” باشند و “مروت با دوستان” و “مدارا با دشمنان” برگزیده شود.
با آمدن تمام قد میرحسین موسوی به آوردگاه انتخابات، نخست وزیر پیشین در اردوگاه اصلاح طلبان - اگر آن گروه از اصلاح طلبان گرد آمده در سازمان مجاهدین و مشارکت خیلی زیاد دورش را نگیرند و شلوغ بازی افراطی در نیاورند و بیم و هراس بیهوده در دل هسته ی سخت حاکمیت ایجاد نکنند- می تواند به گونه ای این نقش دوگانه را تحت شرایطی بازی کند و کشور را به سمت نوعی “آشتی ملی محدود” پیش ببرد.
در اردوگاه محافظه کاران نیز چهره هایی چون حسن روحانی، علی اکبر ولایتی، محسن رضایی و… تحت شرایط ویژه ای می توانند در جایگاه چنین نامزدهای بالقوه ای ایفای نقش کنند و در یک فضای چندقطبی به رقابت با احمدی نژاد از یک سو و کروبی و موسوی از سوی دیگر بپردازند و تکلیف ریاست جمهوری آینده را به دور دوم بکشند- هرچند که هنوز به صحنه آمدن تمام آنان قطعیت و رسمیت پیدا نکرده است. از جمعی که نامشان ذکر شد، ولایتی کماکان در اتاق سکوت سکنی گزیده است و سعی می کند نامزدساز باشد تا نامزد. در مقابل فشارها روی حسن روحانی با کناره گیری خاتمی زیادتر شده و حتی به سطح بروز چالش و دعوای جریان های افراطی اقتدارگرا با چهره های شاخص “جامعه ی روحانیت مبارز” که نامزدی او را مطرح کرده اند، کشیده شده است. با این وجود احتمال نامزد شدن او نیز چندان بالا نیست. در این میان، گویا با کمرنگ شدن بخت حضور قالیباف ثقل فشارهای جریان های “شخصی- نظامی” اصولگرایان بر روی دوش محسن رضایی رفته است تا با پذیرفتن نامزدی، ماموریت ناتمام دوره ی گذشته را به صورت جدی تر در انتخابات 22 خرداد 88 به سرانجام رساند. به این دلیل است که پیش بینی می شود وی احتمالا اواسط هفته ی جاری در موطن خود خوزستان تمایل خویش را برای ورود به کارزار دهمین دوره ی ریاست جمهوری به طور رسمی اعلام کند.
در این شرایط سخت که باد ناملایمات از هر سو علیه رئیس جمهور کنونی می وزد و کشتی طوفان زده ی احمدی نژاد را در موج بلایای غیرقابل پیش بینی بالا و پائین می برد، گویا تنها چاره ای که برای او و اندک حامیانش باقی مانده است - در کنار گدایی حمایت از این و آن، و محدود کردن فضای تبلیغاتی رقبا در رسانه ها و دانشگاه ها و… - ترتیب دادن شوهای تبلیغاتی چون سفرهای استانی است و گنده گویی های از سر ترس و نگرانی در فضای جنگ روانی یک برنده ی بلامنازع انتخابات! رفتار و کرداری که با تمام تلاش های مسئولان رسانه ی ملی برای بزرگ و پیروز حلوه دادن او، به آسانی می توان تشخیص داد بر کدام پایه ی ترس و هراس درونی شکل گرفته و می گیرد.