در پای خوکان نریزم...

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

» نگاه هفته

خبرش هم هولناک است، حتی اگر تکذیب شود. “تدبیر” کرده اند که اسطوره آواز ایران برای سیاست پیشه ای بخواند و آنهم با چه شرح و تفصیل والقاب. سرداران پخش “ربنا” یش را ممنوع کرده اند و حالا سربازان برایش دیگ “یک تصنیف باشکوه” را بار گذشته اند.

شهریورماه آغاز شده و “نقشه راه” این است که اوج تصنیف عارف درحضیض “خدمات و تلاش‌های آیت الله” فرو بیفتد وانحطاط حیرت آوری را که برای جامعه ایران تدارک دیده اند، مهر و نشان دیگری بزند.

هفته ایست که بازیگری را که خود نماد فساد دورانی دیگر بود بر توبه خانه کیهان نشانده اند تا پیرانه سر برای گدایی صحنه ای، در فیلمی همه تاریخ سینمای ایران را به گند دلخواه آقایان بیالاید وهمه چیزرا تا حد نازلترین و پلشت ترین مسایل جنسی تنزل دهد.

حتی رستاخیر امام سوم را در مسلخ سیاست سر بریده و تمامی هستی کشور را در خدمت پیامبر در آورده اند و از حالا برایش بلیت نذری می فروشند.

خوب که نگاه کنی کارگردان دوم را می بینی که تا کمر برای “حضرت آقا” خم شده است و نشانی از کارگردان اول در میان مقربان بیت رهبرنمی یابی.

هفته اول شهریور است و رییس نهاد نمایندگی رهبر جمهوری اسلامی در دانشگاهها اجرای بخشی از نقشه راه اسلامیزه کردن جامعه ایران را درابلاغیه ای عیان می سازد: “به تمام دانشگاهیان ایران ابلاغ شده است که حق برگزاری کنسرت در محیط دانشگاه را ندارند.” سرلشگر محمدعلی جعفری فرمانده سپاه به تعبیر زیبای علی افشاری از چفیه رهبررمز گشایی می کند و ایران را درمرحله چهارم و پنجم انقلاب اسلامی - یعنی اسلامی شدن جامعه و تشکیل جامعه جهانی انقلاب اسلامی می بیند: “بر اساس رهنمود‌های رهبری باید طی شوند و نگاه درازمدت نیرو‌های انقلابی به این افق متمرکز باشد.”

 بر اساس رهنمود‌های رهبری، فرایند پنج گانه تحقّق اهداف انقلاب اسلامی به شرح زیر است: “ما یک انقلاب اسلامی داشتیم، بعد نظام اسلامی تشکیل دادیم، مرحله‏ ی بعد تشکیل دولت اسلامی است، مرحله‏ ی بعد تشکیل کشور اسلامی است، مرحله‏ بعد تشکیل تمدن بین‏ الملل اسلامی است.”

ب.بی نیاز (داریوش) در بررسی دقیقی که دهمین بخش آن این هفته منتشر شده، این فرایند را در منظر تاریخ می کاود.

“نخبه کشی” هسته مرکزی این فرایند است که از خنجر آجین کردن احمد کسروی می آید، در مهاجرت تاریخی بعد از انقلاب اسلامی به مثله کردن فریدون فرخزاد پیوند می خورد، از خون قربانیان قتل های زنجیره ای آب می خورد و در سیاست جناح های گوناگون نظام بالا و پائین می شود، اما از چرخش نمی ماند.گاه حذف درکار است و گاه جذب. روزگاری نخبگان را به دره مرگ می خوانند و زمانی به نماز جماعت در پشت رئیس جمهور.

پرونده “هنر روز” این شماره کارنامه هنرمندانی را که بعد از انقلاب مهاجرت کردند و دفن شدند “روایت” می کند.سرنوشت هنرمندانی را که ماندند و منزوی شدند “پژواک” می دهد و به حکایت” هنرمندانی می پردازد که در مراحل گوناگون برای بازگشت به کشورشان دعوت شدند.

 

خانم ها! آقایان!

تابستان رو به پایان است و خزانی دیگرمنظر می گشاید. تاریخ بتهوون را بیاد می آورد که از خانه بیرون نرفت تا ناپلئون فاتح اروپا به پابوسش بیاید. اخوان ثالث را که “مقام رهبری” را پیام داد: “ما بر قدرتیم و نه با قدرت” و ناصر خسرو قبادیانی حکیم بزرگ را از که تکفیر و خنجر، شهر به شهرمی گریخت و لفظ دری به پای خوکان نمی ریخت:

نکوهش مکن چرخ نیلوفری را

برون کن ز سر باد و خیره‌سری را

بری دان از افعال چرخ برین را

نشاید ز دانا نکوهش بری را

همی تا کند پیشه، عادت همی کن

جهان مر جفا را، تو مر صابری را

هم امروز از پشت بارت بیفگن

میفگن به فردا مر این داوری را

چو تو خود کنی اختر خویش را بد

مدار از فلک چشم نیک اختری را

به چهره شدن چون پری کی توانی؟

به افعال ماننده شو مر پری را

بسوزند چوب درختان بی‌بر

سزا خود همین است مر بی‌بری را

درخت تو گر بار دانش بگیرد

به زیر آوری چرخ نیلوفری را

نگر نشمری، ای برادر، گزافه

به دانش دبیری و نه شاعری را

که این پیشه‌ها است نیکو نهاده

مر الفغدن نعمت ایدری را

اگر شاعری را تو پیشه گرفتی

یکی نیز بگرفت خنیاگری را

تو برپائی آنجا که مطرب نشیند

سزد گر ببری زیان جری را

صفت چند گوئی به شمشاد و لاله

رخ چون مه و زلفک عنبری را؟

به علم و به گوهر کنی مدحت آن را

که مایه است مر جهل و بد گوهری را

به نظم اندر آری دروغی طمع را

دروغ است سرمایه مر کافری را

پسنده است با زهد عمار و بوذر

کند مدح محمود مر عنصری را؟

من آنم که در پای خوگان نریزم

مر این قیمتی در لفظ دری را

تو را ره نمایم که چنبر کرا کن

به سجده مر این قامت عرعری را