شیخ خاموش یعنی عبدالله نوری در حالی با چراغ خاموش وارد صحنه شده است، که هنوز وارد نشده، همه حضورش را متوجه شدند. خوبی اصلاح طلبان همین است، اینقدر صداقت دارند که حتی برای رفتن سرکوچه هم همه چیز را به همه اطلاع می دهند. کروبی هم گفت: “ اعلام زود هنگام کاندیداها به حضور حداکثری در انتخابات کمک می کند” یعنی اوی خاتمی! تو در نیا که من در اومدم. سید محمد خاتمی هم اطلاع رسانی حداکثری را به انجام رساند و اعلام کرد که اگر بخواهم در انتخابات شرکت کنم می کنم، ممکن است بکنم، ممکن است نکنم. هاشمی رفسنجانی هم که رفته بود جایی که عرب نی انداخت، برگشت به جایی که عرب نی نیانداخت. به همین دلیل و با عنایت به اینکه عبدالله نوری فعلا به “ شیخ خاموش” نامگذاری شده است و کروبی هم قبلا به عنوان “ شیخ اصلاحات” شناخته می شد، واژه نامه شیوخ اعلام می شود.
شیخ خاموش: شیخ عبدالله نوری
شیخ اصلاحات: شیخ مهدی کروبی
شیخ سفید: سید محمد خاتمی
شیخ مفید: اکبر هاشمی رفسنجانی(1 )
شیخ الرئیس: علی اکبر ناطق نوری
شیخ الشیوخ: سید علی خامنه ای
نساجا و وزارت آموزش مالی و جنسی
دو نماینده مجلس که اتفاقا امام زمان هم پرونده شان را امضا کرده است، پس از برخی امور بی ناموسی آزاد شده و به خانه ملت برگشتند. معاون دانشگاه زنجان هم فعلا در بازداشت بسر می برد و فعلا روزنامه کیهان و انواع موجودات مشکوف مشغول ماست مالی تجاوز به عنف دولتی هستند. در این حال خواهر رئیس جمهور در یک مصاحبه دلپذیر و جذاب و جالب و تمیز و عزیز و غیره، گفت: “ خواهر احمدی نژاد بودن حس خوبی دارد.” آگاهان کلی به این جمله فکر کردند و معانی زیر را برای آن کشف کردند:
1) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد مثل بقیه ملت نیست که خواهرش برود به مسافرت.
2) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد، مردم به او می گویند: “ بابا! تو خیلی خوبی، ما فکر می کردیم خانوادگی مشکل دارین.“
3) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد، از صبح تا شب وقتی مردم تصویر برادرش را می بینند در موردش حرف می زنند ولی او چون آن حرف ها را نمی شنود حس خوبی دارد.
4) آدم وقتی خواهر احمدی نژاد باشد، طبیعتا نمی تواند حس بدی داشته باشد، اصولا حس بد موضوعی است پیچیده و براحتی برای هر کسی قابل درک نیست.
هاله نور را ببینید
البته تاریخ موضوع گذشته است، ولی احمدی نژاد را هر وقت توی آب بیندازی یا از آب بگیری برای طنزنوشتن تازه است. وی در نامه ای که در وبلاگش نوشتند، گفت: “ ندیدن هاله نور عجیب است” در همین راستا گشتیم و گشتیم و سعی کردیم دلایلی پیدا کنیم که چرا برخی افراد بی ایمان، نابینا، کم بنیه، مزدور استکبار و چیزهای دیگر، چرا هاله نور ایشان را نمی بینند؟
گروه اول: کسانی که چشم شان چپ است، ولی خودشان چپ نیستند.
گروه دوم: کسانی که چشم شان به پروژکتور عادت کرده، ولی به رئیس جمهور عادت نکرده.
گروه سوم: کسانی که وقتی خارجی را می بینند برق از آنجا نمی پرد و به نور تبدیل نمی شود.
گروه چهارم: کسانی که هنوز چشم شان بقیه چیزها را می بیند.
گروه پنجم: کسانی که احمدی نژاد را می بینند و طبیعتا می بینند که چه می بینند.
بنی صدر تحویل باید گردد
این هم یک داستان تازه و بامزه. ایران اعلام کرده که بنی صدر باید به ایران تحویل داده شود. سردار جزایری که احتمالا هنوز کلماتی مثل دیپلماسی، پناهندگی سیاسی، خارج، پاسپورت و این چیزها به گوشش نخورده است، گفت: “ فرانسه باید بنی صدر را به ایران تحویل دهد.” در همین رابطه موارد زیر قابل توجه است:
الف: من فکر می کنم حکومت ایران می خواهد احمدی نژاد را یک جوری رد کند و چون کسی حاضر نیست به جای او رئیس جمهور شود، می خواهند بنی صدر را از فرانسه بیاورند و بگذارند رئیس جمهور، چون احتمالا تنها کسی که مثل احمدی نژاد هنوز در همان سالهای 58 و 59 زندگی می کند، بنی صدر است.
ب: احتمال دوم این است که ایران می خواهد بررسی کند و ببیند که آیا فرانسوی ها واقعا حاضرند که بنی صدر را به عنوان رئیس جمهور سابق که به این کشور پناهنده شده است، پس بدهند یا محکم نگهش می دارند، به نظرم می خواهند مطمئن شوند که اگر دو روز دیگر احمدی نژاد برکنار شد و رفت فرانسه دوباره برنگردد به ایران.
بنی صدر به ایران برمی گردد
فرضیه: بنی صدر با فشار دولت ایران، دستگیر شده و به ایران تحویل داده می شود.
واقعه محتمل: بنی صدر در فرودگاه دستگیر و بلافاصله به اوین منتقل می شود.
اقدام اولیه: بازجویی توسط بازجویان بسیار دانشمند روی بنی صدر صورت می گیرد.
بازجو: خودتان را معرفی کنید.
بنی صدر: من ابوالحسن بنی صدر هستم، رئیس جمهور واقعی این ملت.
بازجو: حاشیه نروید، سریعا بگوئید که نظرتان درباره جمهوری اسلامی ایران چیست؟
بنی صدر: من اولین کسی بودم که نام جمهوری اسلامی ایران را آوردم و تنها کسی هستم که از جمهوریت و اسلامیت یک نظام دفاع می کنم.
بازجو: نظرتان درباره ولایت فقیه چیست؟
بنی صدر: من اولین کسی هستم که در مورد ولایت فقیه نظر دادم و همسرم اولین همسری است که کتاب ولایت فقیه آقای خمینی را به زبان فرانسه ترجمه کرد.
بازجو: علت همکاری خود را با منافقین توضیح دهید؟
بنی صدر: من اولین کسی بودم که کتاب منافقان از دیدگاه ما را نوشتم و اینها را افشا کردم و دخترم هم اولین کسی است که از مسعود رجوی طلاق گرفت.
بازجو: شما برای چه می خواستید نظام جمهوری اسلامی را از بین ببرید؟
بنی صدر: برای اینکه ما می خواهیم با فساد در حکومت و فساد اقتصادی مبارزه کنیم، اقتصاد را اسلامی کنیم، دانشگاه ها را اسلامی کنیم، با آمریکا مبارزه کنیم….
بازجو: الهی قربونت برم، تو این مدت تو توی فرانسه چی کار می کردی؟ ما هم که می خواهیم همین کار را بکنیم.
بنی صدر: ولی من با ملاتاریا مخالفم و نمی گذارم باند هاشمی رفسنجانی فاسد و خاتمی ریاکار و باصطلاح اصلاح طلبان دروغین این مردم را فریب بدهند….
بازجو: الهی قربونت بشم، ما هم همینطور، ما هم نمی گذاریم…
بنی صدر: من اجازه نمی دهم….
بازجو: ما هم اجازه نمی دیم عزیزم، ولی دیگه نگو، تو کجا بودی تا حالا؟ ببین! من می گم تو بیا بشو رئیس جمهور، این احمدی نژاد رو به جای تو بفرستیم فرانسه….
1) توضیح: معمولا نمی شود کسی در آن واحد هم شیخ باشد و هم مفید