دو روز پس از انتشار نامه همسر مهدی کروبی درباره شکنجه فرزندش، دادستان تهران منکر بازداشت علی کروبی، فرزند مهدی کروبی شد و اعلام کرد “او بایدبازداشت خود را اثبات کند”.
این در حالیست که نفیسه پناهی، همسرعلی کروبی، جزئیات دیگری از بازداشت و شکنجه همسرش را اعلام کرده است. به گفته او فرمانده یگان ویژه، علی کروبی را پشت یک وانت انداخته و در طول مسیر، با کلماتی رکیک اعلام کرده که فرزند کروبی در اختیار اوست.
اما دادستان تهران دیروز در گفتگو با خبرگزاری ایلنا از فرزند مهدی کروبی خواست برای اثبات ادعای خود، دلایل و محل نگهداری اش در زمان بازداشت را اعلام کند.
عباس جعفری دولت آبادی ادعا کرده علی کروبی روز ۲۲ بهمن بازداشت نشده است و باید برای اثبات ادعای خود سند بیاورد.
او با بیان اینکه “هیچ حکمی در مورد بازداشت علی کروبی صادر نشده” گفته است که خبر بازداشت علی کروبی را عصر روز ۲۲ بهمن از طریق رسانهها شنیده و پس از پی گیریهای قضایی مشخص شده که وی از سوی هیچ ارگانی بازداشت نشده است.
جعفری دولت آبادی همچنین افزوده است که: “در پیگیریهای به عمل آمده از سوی دادستانی، سپاه پاسداران، نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات اعلام کرده اند که علی کروبی را بازداشت نکرده اند”.
این درحالیست که براساس اعلام نفیسه پناهی، علی کروبی علاوه بر تهدید به تجاوز، رکیکترین دشنامها را در چند ساعت بازداشت خود شنیده و با دست ترکخورده، سرشکافته، بدن متورم و شلوار خونین به خانه بازگشته است.
جزئیات بازداشت
نفیسه پناهی، همسر علی کروبی با بیان اینکه همسرش به اتفاق مهدی کروبی به راهپیمایی 22 بهمن رفته بود به دویچه وله گفته است: “یکباره عده زیادی به حاجآقا با گاز فلفل حمله میکنند. فیلماش هم هست. آنقدر اسپری زده بودند که دیگر چیزی در قوطیها نمانده بوده. موقعیت طوری میشود که چشمها به شدت میسوخته و دید همه هم خیلی کم میشود. در نتیجه همدیگر را گم میکنند و از هم دور میافتند. محافظان هم بیشتر دور حاج آقا را گرفته بودند و یکی از همراهان میبیند که یگان ویژه علی را گرفته و دارد میبرد. او بود که فورا خبر داد. شاید اگر او را ندیده بودند، اصلا متوجه نمیشدیم که علی دستگیر شده است.”
خانم پناهی که بعد از شنیدن خبر بازداشت همسرش به زندان اوین مراجمعه کرده بود افزوده است: “آنجا به من گفتند که همه دستگیریهای امروز را به اوین منتقل کردهاند. راستش خیالم راحت شد، چون میدانیم که اوین قانونمندتر از بازداشتگاههای دیگر است. شب که آمد و شرح ماجرا را داد، آن موقع فهمیدیم کجا بوده است.”
به گفته وی “پس از تمام شدن بازجوییها گفته بودند برو خدا را شکر کن که گفتند آزادت کنیم، وگرنه اگر امشب اینجا مانده بودی، تو را میکشتیم. تا لحظه آخر چشمهایش را بسته بودند و بعد در را باز کرده و او را در خیابان انداختهاند. در خیابان بلافاصله یک ماشین جلوی پایش میایستد و او را به نزدیکی خانه میرساند”.
همسر علی کروبی احتمال داده که این ماشین نیز از خودشان باشد و در ادامه گفته است: “اول کار پولها و موبایلاش را گرفته بودند، ولی موقع آزادی تنها پولش را پس داده بودند. من هم اتفاقا برای همین جلوی در ایستادم، به هوای اینکه حساب کنم. وقتی آمد، تنها کسی که احتمال میداد علی کتک خورده باشد، من بودم. دیگران میگفتند امکان ندارد علی را اذیت کنند. او را که دیدم، متوجه شدم خیلی حالاش بد است. دیدم دستش بسته است. گفتم اذیتات کردند؟ گفت: خیلی خیلی…”
به گفته وی، “علی کروبی وقتی به منزل رسید، شلوارش خونی بود. سرش شکافته بود. دستاش طوری آسیب دیده بود که خودشان چیزی داده بودند برای بستناش. با باتوم زدهاند دستش ترک خورده است.”
خانم پناهی افزوده است: “بالای راناش خیلی زخمی و کبود است. بالای زانویش هم همینطور. وقتی او را گرفتهاند، چشمها و دستهایش را بسته بودند. از روی یک جوی آب ردش کردهاند که افتاده توی آن و آنها هم شروع کردهاند به خندیدن. الان زخمهایش خیلی دردناک هستند. بدناش متورم است و جای ضرب دیدگیها تازه دارد سیاه میشود.”
وی توضیح میدهد: “آنها وقتی علی را گرفتهاند، اصلا نمیدانستند که او کیست. فقط چون دیدهاند اطراف حاجآقاست، روی لباساش علامت گذاشته بودند. یکی دو تا از دوستانش هم میفهمند و میگویند مراقب باش. به لباسهای ما که کنار حاجآقا هستیم، دارند علامت میزنند. یگان ویژه وقتی اینها را میگیرد، به مسجدی میبرد که مقر لباس شخصیها بوده است. آنجا حدود ۴۰ نفر دستگیر شده بودند که شروع میکنند به پرسیدن اسامیشان. وقتی میگوید علی کروبی، میپرسند نسبت داری با آقای کروبی، میگوید پسرش هستم. اینجا بقیه را رها کرده و تنها به او بند میکنند. به قدری او را همان موقع کتک میزنند که حالش خیلی بد میشود. طوری که حتی یکی از لباس شخصیها برایش آب قند درست میکند. بعد هم یگان ویژه میآید و دستگیرشدگان را تحویل میگیرد و سوار یک اتوبوس میکند. اینجا یکی از فرماندهان یگان ویژه وارد اتوبوس میشود و میگوید، شنیدم پسر کروبی داخل شماست. کجاست؟ تا علی بلند میشود، میآید دست او را میپیچاند و روی زمین میاندازد و به شیشه اتوبوس میکوبد و فحش میدهد. این فرمانده علی را موقع پیاده شدن از اتوبوس، از دیگران جدا میکند.”
به گفته همسر علی کروبی “این مامور خیلی با او بد رفتاری کرده و حرفهای زشت زده، اما فحشهای رکیک را لباسشخصیهای مسجد گفتهاند. چیزهایی گفتهاند که نمیشود بیان کرد.”
خانم پناهی با بیان اینکه “از خیابان، شروع به فیلمبرداری از بازداشت شدگان کرده اند”، افزوده است: “در مسجد چشمهایش باز بوده و وقتی میفهمند کیست، چند نفری شروع میکنند به فیلمبرداری از او و مدام از او میخواهند که خود را معرفی کند. وقتی هم که آن فرمانده پلیس علی را از دیگران در اتوبوس جدا میکند، او را به وانتی میاندازد؛ از آن وانتها که پشتشان سقف و کنارهی توری دارد و مثل قفس است. علی را در اینجا میاندازند و در به اصطلاح قفس را قفل میکنند و به شکلی تحقیرآمیز شروع میکنند به فیلم گرفتن از او.”
به گفته وی، “فرمانده پلیس هم در طول مسیر، مدام اعلام میکرده که من پسر کروبی را گرفتهام. پسر کروبی در وانت است. البته اینها را به صورت خیلی زشتی بیان میکرده است و در مقر یگان ویژه هم شروع میکنند به فیلمبرداری از علی. مدام میگفتهاند سرت را بالا بگیر تا چهرهات کامل معلوم شود. حتی خود فیلمبردار هم مرتب به او فحشهای زشت میداده و با مشت توی صورت او میکوبیده که صورتات را بیار بالا.”
همسر علی کروبی گفته است که “همراه یکی از دستگیرشدگان یک قمه بوده و به او گفتهاند بگو این قمه مال من است. او هم گفته چرا بگویم. من قمهام کجا بود؟”
وی با بیان اینکه “بدترین حرفها را به من و مادر و پدرش زدهاند و شب اول حالش خیلی بد بود” در خصوص واکنش اطرافیان نسبت به این قضیه گفته است: “هیچکس باور نمیکرد که با علی اینطور رفتار کنند. همه وقتی شنیدند که علی دستگیر شده، به من دلداری میدادند که با او کاری ندارند. وقتی از من شنیدند که ماجرا چیست، کسی باور نمیکرد. تا وقتی عکسها منتشر نشد، بازهم کسی باور نمیکرد.”
همسر علی کروبی که خواهر سه شهید است، با بیان اینکه مادرش نیز در حال نوشتن نامه ای در این زمنیه است تصریح کرده: “ما نگران بچههای مردم و خانوادههایی هستیم که کسی آنها را نمیشناسد و جایی ندارند که عنوان کنند چه بلایی سرشان آمده است. قصد ما از این نامهها و روشنگریها، این است که دیگران آسیب نبینند و این اتفاقات تکرار نشوند.”