رابین رایت
به راه افتادن دور تازه ای از تظاهرات در دانشگاه های ایران در روز دوشنبه، نشان داد که نیروی حیات در ابعاد گسترده ای در جنبش سبز مخالفان دولت ایران جریان دارد. شش ماه پس از انتخاب مجدد و بحث انگیز محمود احمدی نژاد به عنوان رئیس جمهور که موج بی سابقه ای از بحران سیاسی را در جمهوری اسلامی به وجود آورد، آشکار است که رژیم مایل نیست هیچ غفلتی بکند: هزاران مأمور نیروی انتظامی، نیروی های سپاه و گروه های دینی به تعطیل کردن دانشگاه ها و شلیک گازهای اشک آور به سوی دانشجویان تظاهرکننده در تهران دست زدند. همزمان، دولت دسترسی به اینترنت و شبکه تلفن همراه را ناممکن ساخت و جلوی کار گزارشگران برای پوشش تظاهرات مخالفان در روز ملی دانشجو گرفته شد.
جدیدترین تظاهرات در ایران نشان می دهد جنبش سبز از تنوع خاص و ائتلاف غیرمنتظره ای برخوردار است که در سه سطح مختلف عمل می کند. چهره های پیشروی آن شامل بنیانگذاران انقلاب هستند، از جمله دو رئیس جمهور و یک نخست وزیر سابق، و در کنار آنها، معترضان با سابقه و نیز کسانی قرار گرفته اند که حتی مخالف اصل جمهوری اسلامی هستند.
لایه اول و خط مقدم این جنبش را فعالان جوانی تشکیل می دهند که دست به دامن نافرمانی های مدنی و استفاده از ده ها شیوه و تاکتیک های مختلف شده اند. این تاکتیک ها شامل مجموعه ای از اقدامات، از تحریم های تجاری گرفته تا پوشیدن لباس های سبز در رویداهای ورزشی پخش شده در تلویزیون و نیز نوشتن شعارهای اعتراضی بر روی اتوبوس ها و اسکناس هاست.
نیروهای امنیتی در شامگاه پیش از روز دوشنبه، قریب 20 نفر از مادران عزادار را دستگیر کردند. مادران عزادار، گروه غیر رسمی از مادرانی است که فرزندان خود را در بحران پس از انتخابات ایران از دست داده اند. به گفته گروه های حقوق بشر، این مادران هر هفته در پارک لاله تهران، تجمع برگزار می کنند.
محسن مخملباف کارگردان ایرانی در تبعید که خود را صدای مخالفان می خواند، می گوید: «جنبش سبز به جوانان تعلق دارد. زمانیکه انقلاب شد، جمعیت ایران 30 میلیون نفر بود اما اکنون به 70 میلیون نفر رسیده که اکثر آن را جوانان تشکیل می دهند. آنها خواستار آزادی هستند. می خواهند عاشق شوند. می خواهند مخالفت کنند. زندگی عادی می خواهند.» غالب اوقات، فعالان ضد رژیم ایران با یکدیگر هماهنگ نیستند و هسته های مخالف از دور هم جمع شدن گروه های کوچکتر و یا افراد مجزا تشکیل می شوند. مخملباف گفت: «مردم عادی هستند که دیگران را به حضور در خیابان ها فرا می خوانند، مردمی که کمی نفوذ دارند مثل هنرمندان یا نویسنده ها که مردم را به خیابان فرا می خوانند.»
دومین لایه مخالفان از سیاستمداران سنتی تشکیل می شود که توسط رهبری فعلی کنار گذاشته شده اند. در این بین، چهره های شاخصی نظیر رهبران جنبش حضور دارند: میر حسین موسوی، نخست وزیر سابق ایران که شکست وی از محمود احمدی نژاد در انتخابات اخیر، زمزمه تقلب و سپس ناآرامی های گسترده متعاقب آن را به راه انداخت. مهدی کروبی، رئیس مجلس سابق ایران که او نیز نامزد انتخابات 22 خرداد بود؛ و سرانجام محمد خاتمی، رئیس جمهور سابق ایران.
در بین این سه نفر، کروبی اثبات کرده از بیشترین تهور و شجاعت برای به چالش کشیدن صاحبان قدرت برخوردار است؛ خصوصاً وقتی که بحث اتهامات مربوط به شکنجه و تجاوز زندانیان سیاسی را پیش کشید. موسوی نیز همچنان سر حرف خود ایستاده است و روز دوشنبه عهد کرد ایرانیان به مبارزه با کسانی که رأیشان را «دزدیده اند» ادامه خواهند داد. شائول بخاش کارشناس مسائل ایران از دانشگاه جورج میسون ونویسنده کتاب “استیلای آیت الله ها”، می گوید: «هنوز رهبران اصلاح طلب تحت آزمون قرار نگرفته اند. آنها از خود پویائی و شور لازم، تحول و توانائی تفکر استراتژیک را نشان نداده اند.»
سومین لایه مخالفان از روحانیون صریح اللهجه ای تشکیل یافته که اقدامات رژیم فعلی ایران را به نقد می کشند. منازعات علنی در میان ملاهای طرفدار و مخالف رژیم، نشان از بروز شکاف های عمیق در پیکرۀ تنها حکومت مدرن دینی دنیا دارد. این منازعات شامل تشکیک درباره نقش رهبر عالی و قدرت مطلقه ای که رنگ و روی پاپ را به او داده است، و حتی اصول اولیه قوانین حکومت دینی، می شود. این واقعیت که روحانیون، به عنوان بانیان و ناظران محتوم انقلاب اسلامی، درگیر چنین منازعاتی شده اند، خود سبب مشروعیت بخشیدن به چالش های علنی علیه رژیم شده است.
منبع: تایم- 7 دسامبر