گرگ هاری باید

هوشنگ اسدی
هوشنگ اسدی

“خرداد خمینی” رو به پایان دارد. جانشینش قبای روحانی بر دوش، بیست و پنجمین سال جلوس بر تخت سلطانی را به پایان می برد، دولت “تدبیر وامیدش” دارد یک ساله می شود وآمار موسسه گالوپ می گوید: “ایـران بعد از عراق، دومین کشور غمگین جهان است.” شاید امیر کویت که مست و منگ پا به ام القرای اسلام می گذردو در برابر گارد احترام کژ و مژمی شود، می خواهد لبخند بر لبان بنشاند.

گربه ایران غمگین نشسته بر جایگاه دومین غمگین جهان و روزگار می نگرد که بر دیار رستم و قره العین چه می گذرد.

سالروز جلوس “ولی فقیه ” دوم است و همچنان که درخلوت “جانشین موروثی” او را بزک دوزک می کنند، آشکارامجیزش می گویند. درکتابی تازه انتشار همه حرفها را یکجا می زنند: “رهبر شما امام منتخب همه است”. و  افسانه های جدید از زندگی و درایت او انتشارمی یابد. طرفداران رئیس جمهور سابقش فریاد برمی کشند: “احمدی نژاد و خامنه ای متحدند، “و رئیس جمهور جدیدش پیام گرم تبریک برای دیکتاتور دمشقی می فرستد که درمیان خون و فریب – تعبیر از حسن هاشمیان- برنده انتخابات “سوپر مهندسی” شده سوریه شده است. جهان واکنشی چنین دارد: “رهبران قدرت های غربی در پایان نشست گروه هفت قدرت صنعتی جهان در بروکسل، با انتشار بیانیه ای از انتخابات ریاست جمهوری سوریه به عنوان «نمایش انتخاباتی» یاد کردند و ضمن محکوم کردن آن افزودند که بشار اسد «هیچ آینده سیاسی» در سوریه ندارد.”

رئیس دولت “تدبیروامید” درست درروزهایی “اراده مردم” و “مردم سالاری” رامعنی می کند که جنبش درخون خفته سبز به سالی دیگرمی رسد. جانباختگان انتخابات ۸۸ در باغ های سبز آزادی، رهبرانش در حصر، وفادارانش در بندورهروان میلیونی اش در جهان می شنوند که “شیخ دیپلمات” چگونه در پیام سه پاراگرافی خود برای قاتل میلیونها سوری سنگ تمام می گذارد. حسن روحانی به همتای سوری خود می نویسد: “برگزاری موفقیت آمیز انتخابات ریاست جمهوری سوریه حاکی از اراده مردم مقاوم کشورتان برای حضور در صحنه سیاسی و تعیین سرنوشت خود بود. اینجانب ضمن ابراز خرسندی از این رخداد مهم که گامی امید بخش در مسیر مردم سالاری است، پیروزی ملت سوریه و جنابعالی را صمیمانه تبریک می گویم.”

محمدخاتمی هم که پیشتر برای اسداله لاجوردی سنگ تمام گذاشته بود، حالا دست به تجلیل از “جنازه روی آب” می زند. دعای خامنه‌ای هم کارساز نشد ه و سرکرده “اشرافیت روحانی”- تعبیر از مجید محمدی- به بستر مرگ افتاده است. مهدی خزعلی همه زندگی او را در تیتری خلاصه می کند: “محمد رضا مهدوی کنی چشم از دنیایی که همه چیزش بود فروبست!” و مطلب کوتاه و خواندنی خودرا چنین می آغازد: “خبر کوتاه بود، امّا حکایت ۸۳ سال عمر بی حاصل، ۸۳ سال دلبستگی به مال و منال و جاه و جلال، او برای حفظ دنیایش تن به هر کاری داد، او خفت و خواری را به جان خرید، او به دست بوسی حاکمان عادت داشت، او حلال خدا را حرام و حرامش را حلال کرد تا بر ریاست خویش باقی بماند، او خود را خوار و ذلیل ساواک کرد تا آزاد شود….”

مهدوی کنی چه در ۸۳ سالگی برود یا بماند، ایران تحت سلطه کسانی ازتبار اوست که ایران را گرفتار بازی مرگ و زندگی کرده اند: “پرونده اتمی”. سخنگوی دولت جمهوری اسلامی، می گوید: “ما هیچ چیز مخفی از مردم نداریم”. ودارد در کنفرانس مطبوعاتی، خبر حضور۳۰آمریکایی را که ۴ خرداد به تهران آمده اند، پس ازاعلام توسط العربیه ماست مالی می کند. ژول هانتر، دستیار ارشد کلیسای نورتلند و مشاور مذهبی باراک اوباما عضو این هیات مذهبی است و محمدباقر نوبخت، می گوید: “او حامل پیام برای روحانی نیست.”

گزارش کوریه انترناسیونال ازمذاکرات هسته ای منتشر می شود. عنوانش گویای همه چیز است:”مستقیم و بی سابقه: تهران و واشنگتن”. رویترزاز مذاکرات ایران و آمریکا تحت عنوان سفر برنز برای نجات گفتگوها، خبر می دهد. ویلیام برنز- معاون ارشدوزیر خارجه آمریکا- معمار مذاکرات پنهانی با “نظام” است که در دو سال آخر دولت احمدی نژاد شروع شد و رویدادهای کنونی ریشه در متن توافقات آن دارد. رضا تقی زاده – تحلیلگر سیاسی- خروج ویلیام برنز از سایه، برای نجات مذاکرات اتمی را مورد بررسی قرار می دهد.

وسرانجام روز آخر هفته برای “نگاه هفته” خبر از گفت‌وگوی دوجانبه نمایندگان ایران و آمریکا در ژنومی رسد.

کاترین اشتون، میانجی مذاکرات اتمی و دیپلمات ارشد جامع اروپا، وویلیام برنز، که جان کری وزیر خارجه آمریکا او را “دیپلمات دیپلمات‌ها” لقب داده، اندکی بعد از انقضای مهلت ۲۰ ژوئیه توافق موقت اتمی بازنشسته خواهند شد. در صورت به نتیجه نرسیدن گفت‌وگوها تا پیش از مهلت تعیین شده، به نتیجه رساندن آن در ماه‌های بعد، به زیان ایران، دشوارتر از پیش خواهد شد.

“اتاق فکر”ی که ایران را به سوی فاجعه می راندو تصمیماتش به صورت دستور خامنه ای به تیم مذاکره کننده ابلاغ می شود، منتظر این اتفاق است؟ سیاست عدم توافق درعین مذاکره بخشی از شطرنج پیچیده منطقه است که گروه تروریستی “داعش” را وارد صحنه می کند و بعد از فتح شهر موصل، به تکریت، زادگاه صدام حسین می رسدو مرکز استان صلاح‌الدین عراق، را هم در اختیار می گیرد؟ قاسم سلیمانی در این میان اجرای چه نقشی را بعهده دارد؟

 در پایان هفته سوم خرداد ماه ۹۳ هستیم. این سخنان وزیر ارشاد خواندنی است:

“ظاهرا ما باید اول با هر پدیده نو مقابله کنیم و آب که از سر گذشت‌، آن را بپذیریم. همیشه می‌خواهیم ۲۰ سال با دنیا فاصله داشته باشیم؛ لااقل همراه دنیا حرکت کنیم. کتاب کلنل تا به حال مجوز نگرفته است. متأسفانه من همین دیروز هم دیدم که یکی از نشریات نوشته بود کتاب‌های صادق هدایت و همچنین کتاب کلنل محمود دولت‌آبادی مجوز گرفته اما اصلا چنین خبری اتفاق نیفتاده است. درباره اینکه چرا نمایش «تانگوی تخم‌مرغ داغ» توقیف شد باید بگویم، بخشی از قوه قضاییه اعتقاد دارد که قانونا در هر جایی تصمیم بگیرد و بیاید بگیرد، ببندد و توقیف کند و این را جزو اختیاراتش می‌داند. این نمایش مجوز داشته و مدتی هم اجرا شده اما اشکالاتی هم داشت که باید مرتفع می‌شد. ما هم به آن‌ها گفته بودیم که این اشکالات را رفع کنند. این نمایش اشکالات جزیی قابل رفع داشت. ما هم در این زمینه تذکرات لازم را داده بودیم، اما در این بین یک‌دفعه با توقیف نمایش مواجه شدیم.”

علی جنتی در پاسخ به سؤالی مبنی بر اینکه آیا وزارت ارشاد از سوی افراد یا گروه‌هایی خارج از این وزارت‌خانه تحت فشار است و به همین دلیل وضعیت انتشار کتابی مثل “کلنل” و نمایشی مانند “تانگوی تخم مرغ داغ” مبهم باقی مانده است، به لبخند اکتفا کرد و گفت:‌ “شما که جواب مرا می‌دانید چرا سؤال می‌کنید؟ “

 

خانم ها! آقایان!

وزیر به جای جواب لبخند می زد. چریک چپ به ما می گوید: “هیس!هیس!” چریک پیر پیغام طنزآمیز می دهد: “خفه خون”. اطاعت کرده ایم. ساکت شده ایم. میدان را خالی گذاشته ایم برای آن “تدبیر” که مردم سالاری بشار اسد را ترویج می کند. امید بسته ایم به قهرمانانی از تبار ظریف و مطهری و حتی خزعلی….

تنها مانده، شبها زیرلحاف پنهانی طلب آزادی کنیم و روزها کاسه گدائی دموکراسی در دست به بارگاه روحانی دولت متوسل بشویم.

سالها پیش، سیاوش کسرایی سروده بود:

استخوان هایی از سفره رنگارنگش

که به سوی ما پرتاب شده

باوفامان کرده است

چاپلوسانه به دور و بر پاهای کسی می پوییم

که به دستان پر انگشتری اوست مدام

بافته شلاقی چرمین و دسته طلا

خیز می گیریم که گاه و به او حمله کنان

پارس بر می داریم

 ما ولی خشمش را هیچ نمی انگیزیم

راست این است که ما خانگی او شده ایم

لوس و شکلک ساز و دست آموز

و در این خیل که در مطبخ او می لولند

جان آزادی با خوی بیابانی نیست

سگ رامی شده ایم

گرگ هاری باید