چهارراه خشکسالی و دروغ

نویسنده
کسری رحیمی

» صحنه/ اجرای تهران

خشکسالی و دروغ/ نویسنده و کارگردان: محمد یعقوبی، بازیگران به ترتیب ورود به صحنه؛ احمد مهرانفر (در نقش آرش)، باران کوثری / سحر دولتشاهی (در نقش آلا)، علی سرابی (در نقش امید) و آیدا کیخایی (در نقش میترا)، طراح صحنه: منوچهر شجاع، طراح لباس: پریدخت عابدین نژاد، موسیقی: بهرنگ بقایی، طراح پوستر و بروشور: امیر اسمی، طراح صدا: آیدین الفت، مدیرتهیه و تولید: محمد قدس، دستیاران کارگردان: رها جهانشاهی، محمد قدس، مدیران صحنه: سامان پورسلیمانی، آیلین کیخایی، داوود ونداد، سهیل رنجبر، آریا توسلی، عکاس: مصطفی قاهری ، نوشین جعفری، مشاور رسانه ای: نوشین جعفری.

محمد یعقوبی را با آثار معروف و موفقی چون زمستان ۶۶، قرمز و دیگران، پس تا فردا، یک دقیقه سکوت و رقص کاغذ پاره ها می شناسیم. این نویسنده با خلق آثاری که در محدوده قالب، فرم و ساختارهای ادبی و اجرایی سنت شکنی می کنند، هنوز هم یکی از صداهای شنیدینی و قابل اعتنا در حوزه ادبیات نمایشی معاصر است و می توان بر پایه همین آثار، او را یکی از مدرن ترین و متعهدترین نویسندگان نمایش در دوران معاصر معرفی کرد.

یعقوبی پیش از این در سال ۸۸، نمایش خشکسالی و دروغ را روی صحنه برده بود که با استقبال خوب مخاطبان رو به رو شد.

عبارت خشکسالی و دروغ، بر بنیان ایده و عنوانی ساخته شده و به صحنه رفته است که با تبلیغات آن در بیرون صحنه کمترین سنخیتی ندارد. به تعبیر دقیق تر، از آن جایی که عنوان نمایش با درون مایه، اهداف معنایی و گروه اجتماعی مورد خطاب اثر همسازی و همخوانی ندارد، تا حدی به مرزهای تظاهر می رسد، خصوصا ارجاع متن و بروشور نمایش به این جمله کورش کبیر؛ “اهورامزدا، این سرزمین را از دشمن، از خشکسالی و از دروغ، دور بدارد”؛ که به هیچ وجه با موضوع، مضمون، معنا و محتوای اثر همخوانی نداشته و غیرقابل توجیه جلوه می کند.

خشکسالی و دروغ چهار شخصیت محوری دارد، اما مرکزیت با زندگی امید ومیترا است. میترا امید را بسیار دوست دارد و همیشه از آن می ترسد که او را از دست بدهد. کنجکاوی و حسادت او از شبی آغاز می شود که امید و میترا فیلمی را باهم تماشا می کنند که شخصیت های آن در انتهای فیلم، مسائل خصوصی هم را برای هم بازگو می کنند. (اشاره ای مبهم به چشمان باز کاملا بسته اثر کوبریک) میترا از امید می خواهد که او هم مسائل پنهانی اش را برای او بازگو کند و امید هوشمندانه خودش را از زیر تیغ سوالات میترا خلاص می کند و اهمیتی به موضوع نمی دهد. ولی میترا که رفتارهای پارانوئید او سراسر نمایش را زهرآگین می کند، از این مسئله به راحتی صرف نظر نمی کند و امید را زیر ذربین خودش قرار می دهد. به همین خاطر است که ساده ترین رفتارهای امید، میترا را تا سر حد جنون به تئوری توطئه تحریک می کند. اعمال ساده ای چون ورزش کردن، اصلاح و… میترا را به خیالات بدبینانه و مالیخولیایی اش می برد و امید را سخت آزرده می کند.

آلا زندگی زناشویی ناموفقی دارد ودر حال جدایی از همسرش افشین است، و آرش ضلع دیگر این مربع است که به جانب امید تمایل بیش تری دارد. در واقع تقسیم بندی و همگروهی زنان در برابر مردان در سرتاسر نمایش به چشم می خورد.

شکاکیت و آزارهای میترا روز به روز بیشتر می شود تا جایی که امید شکوه و گلایه اش را نزد آرش می برد و از او راه حل و چاره می طلبد. او حتی برای تنبیه میترا یک شب را بدون اطلاع او در خانه آرش می گذراند تا میترا شبی را در نگرانی طی کند. با این حال این تنبیه فقط وضعیت را بدتر می کند. آلا از همسرش جدا می شود و حال که تنها تر شده و اوقات فراغتش بیشتر، از آرش می خواهد تا با کمک و مشورت او به همراه امید یک دفتر وکالت باز کنند. دفتر وکالت بهانه ای می شود تا امید به آلا نزدیکتر شود و از میترا دورتر.میترا کم کم وجود زنی دیگر را حس می کند و دست به تعقیب همسرش می زند. امید تحملش از شکاکی میترا تمام می شود. آرش سعی می کند که آلا را از ازدواج با امید منصرف کند و بالاخر در شب تولد امید ، در حالی که آلا و آرش در خانه امید و میترا مهمان هستند، میترا در حالی که مست است به آلا و امید اهانت می کند. او فیلمی که وجود خارجی ندارد را برای آن ها تعریف می کند و از طریق این فیلم تخیلی، زندگی اش رابازگو می کند. زندگی زنی که مورد خیانت همسرش قرار گرفته. مهمانی آن شب و توهینات میترا یعنی پایان زندگی امید و میترا و آغاز زندگی آلا و امید. حال بعد از گذشت دوسال، در حالی که امید ، آلا و آرش زندگی عادی خودشان را در دفتر حقوقی شان می گذرانند میترا سر می رسد و زندگی آن ها به هم می ریزد. آلا این آشفتگی را دارد که امید را از دست بدهد چرا که این اتفاق یک بار دیگر تجربه شده بود. برای همین سعی می کند امید را از ملاقات با میترا منصرف کند. میترا به آن ها اطلاع داده است که جانش در خطر است و می خواهد پرونده وکالتش را به امید واگذار کند و با همین درخواست امید را وادار به ملاقات خودش می کند…

طراحی صحنه نمایش خشکسالی و دروغ به سادگی تمام اجرا شده است. دورنمایی از در و پنجره که محیط خانه و خانواده را به ذهن متبادر می کند و تکمیل این صحنه با نمایش خلاق، در بازی خوب بازیگران مطرح این نمایش کاستی وارد نکرده و به خوبی با کل ماجرا به هارمونی رسیده است.

یکی دیگر از ویژگی های کارگردانی در این نمایش، تدارک تقطیع هایی است که هم به کار حذف جملات و کلمات رکیک می آید که خنده تماشاگر را سبب می شوند و هم به کار تکرارهایی می آید که ظاهرا با هدف تاکید آموزشی بر وجود امکانات زبانی و رفتاری متعدد در مناسبات انسانی میان زنان و مردان صورت می گیرد که البته صرفا جنبه تزیینی و تکنیکی دارد و در ذات کنش نمایش تنیده نشده است. ویژگی اجرایی دیگر این نمایش، بازی های واقع گرایانه، درخشان و به درستی هدایت شده بازیگران با تجربه آن است که به رویدادهای نه چندان عمیق، کنش های عمدتا بیمارگون زنان نمایش و استیصال ناگزیر مردان، جلوه ای دوست داشتنی، تماشایی، جذاب و گاه خنده دار می بخشند.