از سرگیری جنگ مسلحانه در کردستان ایران؟

سامان رسول پور
سامان رسول پور

در روزهای اخیرسردار محمد خاکپور فرمانده نیروی زمینی سپاه پاسداران، در گفتگو با سایت سپاه نیوز، از وقوع درگیری مسلحانه بین نیروهای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و “گروهکهای تروریستی” دراستانهای آذربایجان غربی و کردستان خبر داد و افزود که 26 تن از اعضای این گروهها در جریان این درگیریها کشته شده اند.

این در حالی است که در چند روز اخیر برخی منابع خبری از کشته شدن شماری از نیروهای حزب دموکرات کردستان ایران، حزب دموکرات کردستان و کومله در جریان درگیری با نیروهای سپاه پاسداران در مناطق کردنشین ایران خبر داده بودند و اسامی شماری از کشته شدگان را هم منتشر کرده بودند. این منابع همچنین به کشته و زخمی شدن تعدادی از اعضای سپاه پاسداران هم اشاره کرده اند.

با این وجود برغم تایید خبروقوع این درگیریها توسط احزاب کرد، این گروهها کشته شدن 26 تن از اعضایشان را رد کرده اند. در صورت صحت این آمار، این میزان تلفات احزاب کرد در 15 سال گذشته کم سابقه بوده است.

اهمیت این موضوع از آنجاست که احزاب کرد در دو دهه اخیر فعالیتهای  مسلحانه را از دستور کار خود خارج کرده بودند و فعالیتهای سیاسی و تبلیغی خود را در خارج از ایران علیه جمهوری اسلامی دنبال کرده اند.

در سالهای اخیر، عمدتا درگیریهای نظامی در کردستان ایران، بین نیروهای پژاک –حزب حیات آزاد کردستان-  و نیروهای سپاه پاسداران بوده است و سایر احزاب نظیر حزب دموکرات کردستان ایران و کومله، فعالیت نظامی مشهودی نداشته اند.

در عین حال، درگیریهای اخیر در حالی صورت می گیرد که 30 سال پیش در چنین روزهایی با  نیروهای مسلح ایران به قصد سرکوب احزاب کرد به کردستان حمله کردند و درگیریهای خونینی بین ارتش و احزاب کرد درگرفت که تقریبا به شکل پراکنده، یک دهه به طول انجامید و در نتیجه آنها، هزاران تن از طرفین درگیر و نیز شمار زیادی از مردم غیرنظامی کشته شدند.

 

بازخوانی وقایع پس از انقلاب در کردستان

کردها همزمان با سایر مردم ایران، در اعتراضاتی که به انقلاب سال 57 منجر شد، مشارکت داشتند و خواستارسرنگونی حکومت شاه بودند. همزمان با پیروزی انقلاب، پادگانهای نظامی و ژاندارمریها در کردستان همچنان تحت کنترل ارتش شاهنشاهی بود و حضور نیروهای مسلح وابسته به انقلاب در آنجا تثبیت نشده بود. در چنین اوضاعی بود که بخشی از مردم مهاباد به پادگان ارتش حمله کردند وپس از خلع سلاح نیروهای مستقر در پادگان، کنترل آن به دست حزب دموکرات کردستان ایران افتاد. چندی بعد مشابه همین اقدام درسنندج هم اتفاق افتاد.

تحلیلهای مختلفی درباره انگیزه این نیروها جهت حمله به پادگانها وجود دارد. حامیان این اقدام تاکید دارند که از یک سو “پادگان ارتش” و “ژاندارمری” نماد  اقتدار حکومت پهلوی و “بازوی سرکوب” حکومت در کردستان بودند و تسخیر آنها به معنای پایان اتوریته حکومت شاه در کردستان و حرکت به سوی نوعی خودمختاری در چهارچوب ایران بود. همان چیزی که حزب دموکرات کردستان  ایران هم خواستار آن بود؛ این در حالی بود که هنوز نیروهای مسلح وابسته به حکومت جدید کنترل کردستان را در دست نگرفته بودند و حزب دموکرات کردستان و کومله در مناطق کردنشین حضور علنی داشتند.

آنسوتر اما آیت الله خمینی و دولت موقت، کردها را به “تجزیه طلبی” متهم می کردند و همزمان برخی هم معتقد بودند که در صورت قدرت یافتن کردها و ادامه کنترل آنها بر پادگانها “اسراییل دوم” تشکیل خواهد شد. آیت الله خمینی در 16 اسفند پیامی برای کردها فرستاد و گفت کسانی که  به پادگانهای ارتش حمله می کنند، نه مسلمان بلکه از عوامل خارجی هستند.

در چنین شرایطی بود که مهدی بازرگان هیئتی را به ریاست داریوش فروهر برای مذاکره با کردها به کردستان فرستاد. این هئیت در مهاباد با نمایندگان گروههای کرد دیدار کرد. شخصیتهایی همچون دکتر عبدالرحمن قاسملو و شیخ عزالدین حسینی همراه با نمایندگان شوراهای مناطق کردنشین وشماری از شخصیتهای کرد، خواسته های کردها را از حکومت مرکزی بیان کردند.

خواسته های کردها در قالب یک قطع نامه  که به “قطع نامه هشت ماده ای” شهرت پیدا کرد، تسلیم نمایندگان دولت موقت گردید. دربخشی از این هشت ماده آمده است که کردها ضمن تایید انقلاب ایران، و با تاکید بر اینکه خواستار تجزیه ایران نیستند، خواهان به رسمیت شناخته شدن حق تعیین سرنوشت - به صورت فدراتیو -  و نیز رفع ستم ملی واقتصادی هستند. بعلاوه در یکی از بندها قید شده بود که  پادگانهای کردستان باید زیر نظر کمیته ای متشکل از “شوراهای انقلابی” و “افسران میهن پرست” اداره شود.

اما خواسته های کردها در نهایت به تایید و موافقت حکومت نرسید و گروههای کرد هم با رفراندوم “جمهوری اسلامی آری یا خیر؟” در فروردین 58 مخالفت کردند و در آن شرکت نکردند.

عدم موافقت حکومت با خواسته های کردها و نیز ادامه حضور احزاب کرد در کردستان و تحریم رفراندوم، همزمان با فضای رادیکال و انقلابی آن روزها، زمینه را برای یک رویارویی نظامی و مسلحانه فراهم می کرد و چنین بود که در 28 مرداد سال 58، آیت الله خمینی “فرمان جهاد” را صادر کرد و گفت “از اطراف ایران گروه‏های مختلف ارتش و پاسداران و مردم غیرتمند تقاضا کرده‏اند من دستور بدهم به سوی پاوه رفته، غائله را ختم کنند. من از آنان تشکر می‏کنم و به دولت و ارتش و ژاندارمری اخطار می‏کنم اگر با توپ‏ها و تانک‏ها و قوای مسلح تا 24 ساعت دیگر حرکت به سوی پاوه نشود، من همه را مسئول می‏دانم”.

و چنین شد که ارتش از قسمتهای جنوبی کردستان به طرف شمال به حرکت افتاد و همزمان، صادق خلخالی، حاکم شرع دادگاه انقلاب راهی کردستان شد و در همان روزهای نخستین حضورش دستور اعدام بیش دهها نفر را صادر کرد و در نتیجه جنگی که درگفت، هزاران تن از طرفین درگیر و نیز مردم غیر نظامی کشته شدند.

هر چند به مرور، ارتش، کنترل مراکز نظامی را دوباره در دست گرفت اما این درگیریها تا چندین سال ادامه داشت و احزاب کرد تا سالها به جنگ مسلحانه در داخل ایران ادامه دادند.

 

کنار گذاشتن مشی مسلحانه

در دهه دوم انقلاب، به تدریج بدنه و نیروهای نظامی گروههای کرد از کردستان ایران به کردستان عراق جابجا شدند و به این ترتیب، احزاب کرد “مبارزه مسلحانه”  را کنار گذاشتند و مشی سیاسی و غیر نظامی را برای پیگیری اهدافشان برگزیدند.

در همین سالها بود که عبدالرحمن قاسملو دبیر کل وقت حزب دموکرات کردستان ایران که از سوی نمایندگان جمهوری اسلامی، پیرامون یافتن  راه حلی صلح آمیز برای حل مساله کرد به “مذاکره” دعوت شده بود، در وین اتریش ترور شد. همچنین چندی بعد، صادق شرفکندی که پس از ترور دکتر قاسملو دبیر کل حزب دموکرات بود، در برلین ترور شد؛ ترورهایی که جمهوری اسلامی هیچ گاه مسئولیت آنها را نپذیرفت اما مشخصا در یک مورد آنهم در دادگاه میکونوس، مسئولان ارشد جمهوری اسلامی به دست داشتن درترور دکتر شرفکندی متهم شدند.

با وجود اینکه دیگر جنگی درکار نبود اما حزب دموکرات کردستان ایران و کومله  پس از استقرار در”اردوگاههایی” در کردستان عراق، خلع سلاح نشدندو درعین حال هیچ  تهدید نظامی از سوی این گروهها متوجه جمهوری اسلامی نبود. این در حالی است که احزاب کرد عراقی نظیر اتحادیه میهنی کردستان به رهبری جلال طالبانی و حزب دموکرات کردستان عراق به رهبری مسعود بارزانی،  که با جمهوری اسلامی روابط دیرینه ای داشتند در سال 1991 توانسته بودند یک حکومت خودمختار را در عراق تشکیل بدهند. حضور احزاب ایرانی در کردستان عراق از یک سو، و تعهداتی که کردهای عراقی به جمهوری اسلامی داشتند، بیش از پیش محدودیت هایی را برای فعالیتهای حزب دموکرات کردستان ایران و کومله ایجاد می کرد. به عبارت دیگر، جمهوری اسلامی هر گاه از سوی احزاب کرد احساس خطر می کرد، از احزاب کرد عراقی به مثابه اهرم فشار استفاده می نمود تا مانع از تحرکات و حضور نظامی گروههای اپوزیسیون کرد در ایران شود.

در عین حال، دهها تن از اعضای احزاب کرد ایرانی، در عراق و در حالی که عملا جنگ مسلحانه در ایران تمام شده بود، به طرز مشکوکی ترور شدند و این احزاب –احزاب کرد اپوزیسیون-  مسئولیت این ترورها را بارها به جمهوری اسلامی نسبت داده اند.

اما پس از حمله آمریکا به عراق و سرنگونی صدام، آرایش جدیدی در عراق حاکم شد. موقعیت سیاسی کردهای عراق بیش از پیش تثبیت شد و نظام فدرالی با همه ضعفها و مشکلاتش در عراق شکل گرفت. در این بین احزاب کرد ایرانی، از این شرایط استقبال کردند و دستاوردهای سیاسی کردهای عراق را مغتنم شمردند و اعلام کردند که “مسئولانه” برای به خطر نیافتادن این”دستاوردها” تلاش خواهند کرد. مقصود آنها از “مسئولانه” رفتار کردن، ندادن “آتو” به جمهوری اسلامی بود تا نتواند به بهانه سرکوب احزاب کرد فشارهایش را  بر حکومت اقلیم کردستان تشدید کند و استقرار و آرامش نسبی  کردستان را به چالش بکشد.

همزمان با همه اینها، دو حزب اصلی اپوزیسیون یعنی دموکرات و کومله، سالها پس از اقامت در اردوگاه و بدنبال حمله آمریکا به عراق، دچار اختلافات داخلی شدند و انشعاباتی در آنها اتفاق افتاد. بسیاری بر این باورند که چند شقه شدن  این احزاب، نفوذ این احزاب را در میان کردهای ایران کاهش داده است.

 

ظهور پژاک

همزمان با حمله آمریکا به عراق در سال 2003 گروه  جدیدی در کردستان اعلام موجودیت کرد. حزب حیات آزاد کردستان –پژاک- با هدف تشکیل” ایرانی فدرال” به وجود آمد. منتقدان از همان آغاز، این حزب را شاخه ایرانی حزب کارگران کردستان - پ. ک. ک- خواندند و هیچ کدام  از دیگر احزاب کرد ایرانی در آغاز، این گروه را به رسمیت نشناختند.

پژاک که گفته می شود در کوهستانهای قندیل واقع در کردستان عراق اعلام موجودیت کرد، مشی مسلحانه  را در پیش گرفت و نیروهایش، در کردستان ایران بارها با نیروهای سپاه پاسداران درگیر شدند. با این وجود فعالیتهای پژاک صرفا مسلحانه نبوده و این گروه فعالیتهای تشکلیلاتی و تبلیغاتی را هم در کردستان ایران پی گرفت.

با این وجود، احزاب دموکرات و کومله که خود سالها جنگ مسلحانه را تجربه کرده بودند، تحرکات نظامی پژاک را “غیر منطقی” و “پر هزینه” می خواندند وبارها پژاک را مورد انتقاد قرار دادند. اما حضور نیروهای مسلح  پژاک درمناطق مرزی و روستایی کردستان ایران، همچنان ادامه یافت و در جریان درگیریهای که بین این نیروها و سپاه پاسداران- تا کنون- رخ داده، صدها تن از دو طرف کشته شده اند.

متقابلا، توپخانه ها و هلیکوپترهای وابسته به جمهوری اسلامی، بارها کوهستانهای قندیل و بخشی از مناطق مرزی را در کرستان عراق به ظن پناه گرفتن چریک های پژاک در آنجا گلوله باران کرده اند. دولت عراق و حکومت اقلیم کردستان هم نیز بارها به گلوله  باران مناطقی ازکردستان عراق از سوی نیروهای جمهوری اسلامی اعتراض کرده اند و همزمان، حملات نظامی پژاک را مورد انتقاد قرار داده اند.

در همین حال، پس از وقوع انشعابات در احزاب کرد، برخی از این احزاب، موجودیت پژاک را به رسمیت شناختند و روابطی بین آنها ایجاد شد که همچنان ادامه دارد.

درگیریهای نظامی پژاک بالاخص در ماههای گذشته، انتقادات زیادی را به همراه داشت. “سازمان حقوق بشر کردستان”  هم از این گروه و هم از نیروهای دولتی به دلیل تشدید درگیریها انتقاد کرد. همچنین، شماری از اصلاح طلبان کرد هم نامه ای منتشر کردند و انتقاداتی را متوجه تحرکات نظامی پژاک کردند.

اما اتفاق مهمی که در ماههای اخیر افتاد، انتقاد پ. ک. ک از پژاک بود. حزب کارگران کردستان که به نوعی هم پیمان و حامی پژاک محسوب می شود، انتقاداتی را به دلیل تشدید حملات نظامی این گروه به مواضع جمهوری اسلامی متوجه پژاک کرد و  هم از پژاک و هم از جمهوری اسلامی درخواست کرد تا به درگیریها خاتمه دهند و از راههای مسالمت آمیز مسائلشان را حل و فصل کنند.

اهمیت این واکنش پ ک ک از این رو بود که از یک طرف نخستین بار بود که به شکل علنی از پژاک و تشدید درگیریها انتقاد می کرد و هم اینکه عملا منجر به این شد که حملات و درگیریهای بین نیروهای پژاک  و سپاه در هفته های اخیر کاهش پیدا کند. و این همزمان بود با اعلام و تمدید آتش بس یک طرفه  پ ک ک در مقابل ارتش ترکیه.

 

ازسرگیری جنگ مسلحانه؟

درست در چنین اوضاعی، خبر مربوط به درگیری نیروهای سپاه در کردستان با اعضای حزب دموکرات کردستان ایران و حزب دموکرات کردستان ]گروهی که پس از انشعاب ایجاد شد[ و نیز کومله انتشار یافت.

پرسش این است که چه اتفاقی افتاده که این احزاب برغم همه ملاحظاتی که در خصوص حفظ “دستاوردهای” حکومت اقلیم کردستان داشتند مجددا حضور نظامی درایران داشته اند و حتی شماری از اعضای آنها کشته شده است؟

به نظر می رسد که درگیریهای اخیر، نمی تواند دلیلی دال بر از سرگیری جنگ مسلحانه از سوی احزاب کرد باشد. حضور مسلحانه احزاب کرد در ایران، آنهم در حالی که قریب دو دهه از توقف مبارزه مسلحانه از سوی آنها سپری می شود، به نظر می رسد که بیشتر جنبه تبلیغاتی داشته است. چیزی که این احتمال را قوت می بخشد، همزمانی وقوع این درگیریها با سی امین سالگرد صدور “فرمان حمله” به کردستان از سوی آیت الله خمینی در 28 مردادسال 58 است. این در حالی است که در سالهای گذشته هم در سالگرد این روز و سایر روزهای که به دلیل رویدادهای تاریخی برای احزاب کرد حائز اهمیت بوده، هواداران این گروهها در کردستان، اقداماتی تبلیغاتی را انجام دادند.

از سوی دیگر، در هفته های اخیر یک عامل سلبی دیگر هم احتمال آغاز جنگ مسلحانه و یا حتی حضور اعضای مسلح و رسمی احزاب مذکور در ایران را نسبتا منتفی می کند: حمله نیروهای مسلح عراقی به اردوگاه اشرف که منجر به کشته و زخمی شدن چندین تن از ساکنان آن شد.

اعضای مسلح سازمان مجاهدین خلق از 23 سال پیش در عراق و در اردوگاه اشرف، واقع در 80 کیلومتری مرز ایران، اقامت داشتند و پس از حمله آمریکا به عراق خلع سلاح شده بودند. مقامات ایرانی بارها خواستار اخراج این افراد از عراق شدند که در نهایت در هفته های اخیر فشارهای جمهوری اسلامی منجر به حمله نیروهای عراقی به این اردوگاه شد که این عمل در راستای خواسته های مقامات ایرانی بود و با استقبال آنها مواجه شد.

برخی بر این باورند که جمهوری اسلامی بالاخص پس از برسرکار آمدن دولت جدید عراق، تلاشهایش را برای اخراج گروههای اپوزیسیون ایرانی از عراق بیشتر کرده است. از این رو که حضور این نیروها در همسایگی ایران، همواره برای مسئولان جمهوری اسلامی نگران کننده بوده است. بخصوص در چند سال  اخیر که بارها بحث حمله نظامی آمریکا به ایران، در محافل مختلف مطرح شده است. طبعا از دید مسئولان جمهوری اسلامی، حالت مطلوب تر آن است که هیچ کدام از احزاب اپوزیسیون، در همسایگی ایران حضور نداشته باشند.

به این ترتیب، با برخوردی که با مجاهدین خلق صورت گرفت، احزاب کرد هم بیش از پیش احساس خطر می کنند از این رو که نگران تکرار سرنوشت مجاهدین در مورد خودشان هستند. برخوردی که جمهوری اسلامی چندان برای انجام آن بی میل نیست.

طبیعتا در چنین وضعیتی، احزاب کرد بیش از پیش گوش به زنگ  هستند چون هر رفتاری که از سوی جمهوری اسلامی” تحریک کننده” تلقی شود، منجر به تشدید فشارها بر روی این احزاب از سوی حکومت اقلیم کردستان خواهد شد. بخصوص اینکه در ماههای اخیر، برخی منابع از احتمال تشکیل کنفرانسی به دعوت حکومت اقلیم کردستان و با حضور احزاب کرد مستقر در عراق خبر دادند، که یکی از اهداف آن، خلع سلاح کردن گروههای کرد ایرانی و نیز ترکیه ای می باشد. هر چند این کنفرانس تشکیل نشد و هیچ کدام از این گروهها وجود درخواست برای “خلع سلاح شدن” را تایید نکردند اما با توجه به مناسبات ایران و عراق و پس از برخورد صورت گرفته با مجاهدین، بعید به نظر نمی رسد که احزاب کرد، گزینه بعدی برخوردها باشند. هر چند موقیعت احزاب کرد ایرانی در عراق به اندازه مجاهدین خلق، متزلزل نیست و این احزاب از پایگاه مستحکمتری به نسبت مجاهدین در عراق و کردستان عراق برخوردارند.

همچنین، موضوع پژاک هم در این چهارچوب نمی گنجد، از آنجا که اعضای آن در مناطق کوهستانی صعب العبور مستقر هستند و در هیچ کدام از شهرهای عراق، دفتر و یا اردوگاهی ندارند.

 

احزاب کرد و “کودتای انتخاباتی”

اما فارغ از همه این عوامل، همزمان با شرایط فعلی ایران و فضای سیاسی بوجود آمده پس از “کودتای انتخاباتی”، بسیاری از ناظران، تحرکات نظامی در شرایط کنونی را هم از سوی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی و هم از جانب احزاب اپوزیسیون را رفتاری “غیر عقلانی” و “مخرب” می دانند.

هر چند به استثنای درگیری اخیر، پس از انتخابات هیچ کدام از احزاب اپوزیسیون با نیروهای نظامی ایران درگیری نداشته اند- یا برعکس- اما قطعا در صورت بروزخشونت و درگیریهای بیشتر، هزینه های سنگینتری هم به جنبش دموکراسی خواهی –مسالمت آمیز-  مردم ایران و نیز جنبش اعتراضی اخیر وارد خواهد شد.

دولت جدید که بسیاری از مخالفانش را به ارتباط با بیگانگان و تلاش برای وقوع “انقلاب مخملی” متهم می کند، بی شک اگر “حضور نظامی” از طرف هر گروهی و با هر انگیزه ای و در هر نقطه ای از ایران وجود داشته باشد، آن را تبدیل به توجیهی خواهد کرد برای سرکوب هر چه بیشتر منتقدان و ربط دادن هر اعتراضی به گروههای مسلح اپوزیسیون. و متضرر نهایی در این بین، جامعه مدنی ایران و جنبش اعتراضی مردم ایران خواهند بود که از راههای مسالمت آمیز و مدنی و بدور از خشونت اهدافشان را پیگیری می کنند.

بخشی از احزاب کرد همزمان با انتخابات اخیر ریاست جمهوری، بر خلاف موضع دو دهه گذشته خود مبنی بر تحریم انتخابات، در این دوره، از کردها درخواست کردند تا به نامزدهای تحول خواه و اصلاح طلب رای بدهند.

اما پس از اعلام نتایج انتخابات  که جنبش اعتراضی گسترده ای شکل گرفت، بیشتر احزاب کرد، عملا با “جنبش سبز” همراهی نکردند. بخصوص احزابی که انتخابات را تحریم کرده بودند، همراهی کردها با جنبش اعتراضی اخیر را هم به شکل غیر رسمی “تحریم ” کردند. هر چند شماری از گروههای اپوزیسیون همزمان با اعتراضات تهران و شهرهای دیگر، یک روز را به عنوان”اعتصاب عمومی” در اعتراض به “کشتار” مردم و “اعلام حمایت” از اعتراضات اخیر مشخص کردند و در برخی از شهرها در این روز مردم به سر کار نرفتند، اما در مجموع، از حرارت اعتراضات تهران و شهرهای دیگر، در کردستان خبری نبود.

عمده ترین استدلال حامیان “سکوت” مردم کردستان در قبال اعتراضات اخیر این بود که کردها در 30 سال گذشته  اعتراضات زیادی انجام داده اند و هزینه های سنگینی را متحمل شده اند که کمتر با همراهی و حمایت گروههای سیاسی و مردم سایر نقاط ایران همراه بوده است. همچنین دلیل دیگر آنها، “بالا بودن هزینه” هر گونه حرکت اعتراضی در کردستان بود که به گفته آنها به دلیل فضای همیشه امنیتی کردستان، اعتراضات کردها با خشونت هر چه تمامتر سرکوب خواهد شد.

اما از طرف دیگر، شماری از صاحبنظران، این انتقاد را متوجه احزاب کرد می کنند که قطعا همراهی عملی کردها با اعتراضات اخیر تبعات و هزینه اش بیشتر از “درگیریهای نظامی” نیست که اخیرا در کردستان اتفاق افتاده است.