دلفین مینویی
استفان دودوانیون، محقق و کاشف فرانسوی، اخیراً کتابی را تحت عنوان “سفر به سرزمین بلوچ ها” به چاپ رسانده و در آن به مسایل تکان دهنده روز این سرزمین که اقلیت بزرگی از سنی ها در آن زندگی می کنند پرداخته. این درحالی است که به گفته تهران، گروه جندالله در تاریخ ۱۸ اکتبر سوء قصدی را به جانب برخی از فرماندهان سپاه پاسداران به انجام رسانده.
این محقق فرانسوی که با سنن و عادت های مردم بلوچ آشنایی کامل دارد، در زمان پژوهش هایش در میان آنان زندگی کرده و همین مسأله موجب سوء ظن مأموران امنیتی ایرانی و در نهایت به دستگیری و بازداشت او انجامیده است. او در این کتاب به عمق زندگی مردم بلوچ که چندان شناخته شده نیستند وارد شده و خاطراتی را نقل کرده که برای شناخت و درک بهتر رویدادهای اخیر غیرقابل اجتناب اند.
بله، سنی های بلوچ علیه حکومت جمهوری اسلامی که مایل است آنان را نادیده بگیرد متحد شده اند. نه، مردم بلوچ که بیش از هر چیز دارای فرهنگی عشیره ای هستند، نمی توانند بپذیرند که با آنها به مانند دیوانگان رفتار شود و آماده اند تا در این راه هر مغزی را به نام الله از هم بپاشند.
دودوانیون در مصاحبه ای با فیگارو به سؤالاتی در این خصوص پاسخ داده است.
خواسته های گروه جندالله چیست؟
گروه جندالله با خوسته های بومی اش، در استان سیستان بلوچستان، که یک منطقه عشیره ای و بی ثبات در نزدیکی مرز پاکستان است، به وجود آمد. آنها که در کشوری با اکثریت شیعه زندگی می کنند، معتقدند که از سوی حکومت مرکزی به فراموشی سپرده شده اند. آنها خواستار حق و حقوق بیشتر و افزایش تعداد نمایندگان خود در سطوح سیاسی هستند. به عنوان مثال، کارمندان اداره های پست در استان سیستان بلوچستان شیعه اند و از شهرهایی مانند شیراز و یزد به آنجا منتقل شده اند. عبدالمالک ریگی، رییس گروه جندالله، یک چریک اهل یکی از طایفه های بزرگ این منطقه است که از اواخر قرن بیستم دستی در امور خشونت آمیز مخفی دارند: دعواهای بین طایفه ای، درگیری میان نیروی انتظامی و قاچاقچیان مواد مخدر، تنش میان سنی ها و شیعه ها. او آرزوی یک دولت فدرال را در سر می پروراند و به شدت با حکومت ولایت فقیه مخالف است. او معتقد است که حکومت ولایت فقیه دارای ماهیتی است که اقلیت های مذهبی را به چالش می کشد.
جندالله که در سال ۲۰۰۲ به وجود آمده دارای چند صد عضو است [بین ۲۰۰ تا ۷۰۰ نفر]. این گروه از سال ۲۰۰۵ وارد مقاومت مسلحانه شد. در ابتدا حمله های آن صرفاً به جانب پاسگاه های نظامی و پادگان ها بود و در خارج از شهرها انجام می شد. عملیات این گروه که علیه رؤسای نظامی و مأموران انجام می شود بیشتر در جاده های خارج از شهر و روستاها روی می دهد. خشونت این گروه در بهار امسال به مراتب بیشتر شد و به عملیات انتحاری انجامید. این بار هدف یک مسجد شیعه بود. عملیات ۱۸ اکتبر که در آن حدود ۴۰ نفر کشته شدند نیز توسط یک کامیکازه که در ابتدای کنفرانس در میان شیعه ها و سنی ها وارد شده بود انجام شد.
شما افراط گرایی این گروه و استفاده از شیوه های وحشیانه را که عملیات القاعده را در ذهن تداعی می کند چگونه توضیح می دهید؟ آیا رابطه ای بین آنها وجود دارد؟
این افراط گرایی شاید خیلی ساده به عنوان واکنشی در پاسخ به سرکوب اقلیت ها به وجود آمده باشد؛ سرکوبی که از سال ۲۰۰۵ یعنی از زمان به قدرت رسیدن محمود احمدی نژاد بیشتر و شدیدتر شده: محکومیت به اعدام. در زاهدان وضعیت بسیار تکان دهنده است. شهروندان هر روز با مرگ دست و پنجه نرم می کنند و هر هفته اعدام هایی در میدان های شهر و در ملاء عام انجام می شود. فراموش نکنیم که در ماه ژوئیه ۱۳ تن که گفته می شد از اعضای جندالله هستند، در ارتباط با انفجار مسجد شیعیان اعدام شدند. این درحالی است که جندالله از سال ۲۰۰۸ در سایت اینترنتی خود نوشته که “برای مرگ هر عضو جندالله، حمله سازمان یافته ای علیه اعضای سپاه پاسداران انجام خواهد شد.” در حقیقت می توان گفت که وارد یک چرخه وحشتناک از خشونت شده ایم. به محض تاریک شدن هوا در شهرهای بلوچستان، یک گربه هم در خیابان دیده نمی شود.
مسأله دیگر، مسأله بین المللی شدن جندالله است. من در زمان تحقیقاتم مشاهده کردم که بلوچ ها به عراق می رفتند تا در کنار عوامل نفوذی سنی علیه نیروهای امریکایی بجنگند. انسجام و یکپارچگی سنی ها در این مورد کاملاً عیان است. ولی با این حال من هیچ مدرکی ندارم که نشان دهد یک رابطه سیستماتیک با جنبش های دیگر وجود دارد. برخی از روزنامه نگاران قصد داشتند رابطه ای بین جندالله و طالبان یا حتی القاعده متصور شوند. مطمئناً می توان این تصور را کرد، ولی ثابت کردن آن سخت است و ایدئولوژی جندالله با گروه هایی که خود را از القاعده می دانند تفاوت دارد. مبارزه ای که جندالله انجام می دهد قبل از هر چیز برای ایران و بخاطر ایران است و این جنبش برخلاف برخی جنبش های بلوچ که در سال های ۶۰ و ۷۰ فعال بودند، داشتن هرگونه خواسته جدایی طلبانه را رد می کند. امروز جندالله نام خود را به “جنبش مقاومت مردمی ایران” تغییر داده و معتقد است که علیه تبعیض مبارزه می کند و خواهان حق شهروندی و حقوق برابر به مانند هموطنان شیعه است. عبدالمالک ریگی در چند مصاحبه معدودی که انجام داده گفته است که یک ایرانی است.
محبوبیت جندالله میان مردم بومی تا چه حد است؟
زمانی که من در بلوچستان بودم، هیچ گاه ندیدم که مخاطبانم با حالت تحقیرآمیز از آن سخن بگویند. شما چه با یک مزرعه دار صحبت کنید، چه با یک شیخ بومی، همه به مانند جندالله از فضای “استعماری”ای که در جنوب شرقی ایران حاکم است اظهار تأسف می کنند و معتقدند که قدرت مرکزی شیعه ایجاد خفقان کرده است. ازطرف دیگر، حتی اگر عجیب به نظر برسد، ولی طرفداران ایدئولوژی مورد حمایت جندالله از نظر سیاسی بیشتر به اصلاح طلبان نزدیک اند تا به اردوگاه احمدی نژاد. در انتخابات اخیر حتی چند تن از روحانیون سنی ضدغرب، به مانند جوانان و زنان تهرانی، به طور آشکار به موسوی و کروبی رأی داده اند، زیرا این دو در حقیقت مدافعان حقوق اقلیت بودند. ولی امروز شیوخ سنی در برابر افراط گرایی اخیر جندالله، خود را در جایگاهی میان چکش و سندان می بینند. اعتقاد آنها نیز به همین نهضت است، ولی نه از طرق استفاده شده توسط جندالله. با نگاهی به برخی سایت های مربوط به مدارس مذهبی سنی دیدم که نارضایتی نسبت به شیوه های به کار گرفته شده کم نیست. البته سایت های دیگری هم بودند که ترجیح داده اند سکوت اختیار کنند.
جدا از حملات جندالله، آیا می توان گفت که هویت سنی در ایران دارد بیدار می شود؟
امروز زاهدان کم کم دارد به قم سنی ها تبدیل می شود. ازطرف دیگر، سایت اینترنتی حوزه علمیه زاهدان خود را به عنوان “پایگاه رسمی اطلاع رسانی اهل سنت در ایران” معرفی می کند. در زاهدان دانشجویان و طلبه های کرد و تاجیک زیاد به چشم می خورند. نیم قرن پیش چنین چیزی غیرقابل تصور بود. سنی های کرد و بلوچ اکنون بسیار به هم نزدیک شده اند. فراموش نکنیم که کردستان نیز اخیراً صحنه خشونت علیه مسؤولان حکومتی بوده است، مانند ترور یک روحانی شیعه که عضو مجلس خبرگان بود.
دولت تهران امریکایی ها و پاکستانی ها را به دست داشتن در این سوءقصد ها متهم می کند. آیا امکان دارد چنین اتهامی صحت داشته باشد؟
از دید برخی کارشناسان، جندالله یک نیروی ایده آل برای ایجاد بی ثباتی در حکومت جمهوری اسلامی است و به راحتی از خارج قابل کنترل است. با این حال، به دلیل اینکه مدرکی برای اثبات آن ندارم، ترجیح می دهم نتیجه عجولانه نگیرم. مطمئناً وجود راه های مخفی در مرز میان ایران، پاکستان و افغانستان به رفت و آمد افراد جندالله، که درحال حاضر رییس شان در پاکستان است، کمک می کند. به نظر من، جندالله کاملاً می تواند بدون کمک های خارجی خودکفا باشد. اول به این دلیل که این گروه به لطف قاچاق بنزین و مواد مخدر درآمدهای چشمگیری دارد. دوم اینکه اعضای جندالله تسلیحات مورد نیاز خود را به طور مستقیم طی حملات خود علیه پادگان های ایران به دست می آورند.
سپاه پاسداران سرویس های اطلاعاتی امریکا را به مقابله به مثل تهدید می کند. آیا باید از وقوع یک رویارویی جدی میان تهران و واشنگتن بیم داشته باشیم؟
این اظهارات در جایگاهی قرار می گیرند که به مراتب از تنش های میان ایران و غربی ها، به ویژه در دامنه هسته ای، وسیع تر است. به چالش کشیدن غرب یکی از رویکردهای روتین جمهوری اسلامی است که به واسطه آن می تواند مشکلات اصلی مردم ایران، به ویژه مشکلات اقتصادی را، در نهایت سکوت و بی تفاوتی از سر بگذراند.
منبع: فیگارو، ۲۱ اکتبر