رسانهها هنوز مشغول پیگیری دعوای ظاهرا حقوقی بین سازمان تبلیغات اسلامی و عبدالرحیم جعفری بودند که خبر فوت این ناشر قدیمی از راه رسید.
عبدالرحیم جعفری، مالک و بنیانگذار انتشارات امیرکبیر، در سن ۹۶ سالگی در بیمارستانی در تهران درگذشت. این ناشر که مدتی تلاشاش برای باز پس گیری انتشارات تصرف شدهاش، در رسانهها منعکس شده بود، عاقبت بیآنکه بتواند حقاش را بگیرد، از دنیا رفت تا دیگر هیچ امیدی به بازگشت انتشارات امیرکبیر به صاحب و مالک اصلیاش نباشد. جعفری در کتاب خاطراتاش، “در جستوجو صبح”، که در ایران اجازهی انتشار ندارد، نوشته: “جنتی و محمدی گیلانی وارد اتاق شدند و گیلانی با لگد بر سر و صورتم میزد تا انتشارات امیرکبیر را به تشکیلات جنتی هدیه کنم و من بهخاطر حفظ جانم چنین کردم!”
مهدی جامی پس از منتشر شدن خبر فوت “عبدالرحیم جعفری” در صفحهی شخصیاش در فیسبوک متنی منتشر کرده و نوشته: “مرد بزرگ صنعت نشر ایران رفت و ستمی که در حق او شد وبال گردن ستمگران خواهد ماند. وقتی مجلس بزرگداشت او به همت علی دهباشی برپا شد نوشته بودم: جعفری مرد بزرگی است بی هیچ اغراق. بزرگی را امثال او نشان میدهند و معیار بزرگی میشوند. اگر خاطراتاش را نخواندهاید همین امروز دستیاب کنید و خواندنش را شروع کنید تا ببینید چگونه این مرد از فقر مطلق خود را بالا کشیده و تبدیل شده به یکی از موفق ترین ناشران ایران تا انقلاب. بعلاوه گزارش او از زندگی خودش و جامعه ایران اوایل تا نیمههای قرن کم نظیر است. بعد ببینید که انقلاب چگونه ثروت حلال این مرد را بالا کشید و حتی در سالهای بعد هم که مثلا شور شلتاق انقلاب خوابید حاضر نشد انتشارات او را به او برگرداند و همان کتابهایی که او قرارداد بسته بود را هی چاپ کرد و چاپ کرد بدون اینکه ذرهای خم به ابرو بیاورد و نگران حق بزرگی باشد که از این مرد ضایع کرده است.”
اشاره جامی به مجلس بزرگداشت عبدالرحیم جعفری، برمیگردد به تیرماه ۱۳۹۳ که به همت علی دهباشی شب بخارا در ستایش این ناشر مهم ایرانی برگزار شد. در این مراسم علی دهباشی ابتدا در سخنانی جعفری را اینطور معرفی کرد: “عبدالرحیم جعفری در دوازدهم آبان ماه سال ۱۲۹۸ شمسی در آخر بازار عباسآباد یکی از محلات فقیرنشین جنوب تهران متولد شد. پس از ترک پدر آن هم چند ماه قبل از تولد او، مادرش برای تأمین زندگی خود و تنها فرزندش به کار نخریسی برای جوراببافها روی آورد”.
عبدالرحیم تا کلاس چهارم ابتدایی در مکتبخانه و دبستانهای علامه و ثریا در تهران درس خواند و چون مادرش قادر به تأمین مخارج خانواده نبود در حالی که بیشتر از دوازده سال نداشت او را به چاپخانه علمی که در آن سالها به طریقه چاپ سنگی کار میکرد سپرد و او نیز پس از چند سال کار متمادی، در ۱۳۲۰ و با ورود متفقین به ایران به خدمت سربازی رفت و پس از گذراندن این دوران به کار در چاپخانه برگشت و تا ۱۳۲۸ به کار در کتابفروشی علمی مشغول بود و سپس از این کار استعفا داد و با پسانداز سالهای کارگری و کارمندی مؤسسه امیرکبیر را در یک اتاق ۴ ۴ در قسمت فوقانی یکی از ساختمانهای خیابان ناصرخسرو تأسیس نمود. به این ترتیب، عبدالرحیم جعفری، بنیانگذار مؤسسه انتشارات امیرکبیر، با همت ستودنی و بینظیر خود موفق شد « صنعت نشر» را در سرزمین ما معنا و مفهوم بدهد. در طی چندین دهه دست به انتشار صدها کتاب مهم در عرصههای گوناگون زد که مجموعۀ این کتابها در ارتقاء سطح فلسفی و فرهنگی، هنری و ادبی و علمی جامعۀ ما مؤثر بود. بدون شک این همه ممکن نمیشد مگر با همت والای انسانی به نام عبدالرحیم جعفری.” در این مراسم فیلمی مستند به کارگردانی “مهرداد شیخان” هم به نمایش در میآید که به معرفی عبدالرحیم جعفری از راه گفتوگو با هنرمندان و نویسندهگان ایرانی میپردازد. در این فیلم که نام کتاب خاطرات جعفری، “در جستوجو صبح”، را بر خود دارد، افرادی مثل “ابراهیم حقیقی”، “احسان نراقی”، “پوری سلطانی”، “بهمن فرزانه”، “لیلی گلستان” و “سیمین بهبهانی” دربارهی همکاریاش با جعفری و انتشارات امیرکبیر حرف زدهاند.
رسانههای داخل ایران اما خبر درگذشت جعفری را کوتاه منتشر و در متنهایشان از او فقط به عنوان “مدیر سابق” انتشارات امیرکبیر یاد کردهاند. سایت خبرگزاری ایسنا به اشارهای گذری به جملهی علی دهباشی در این باره که: “جعفری الگویی را در نشر ایران بنیان گذاشت که سالهاست ناشران موفق ما سعی میکنند همچنان از روش و ایدههای او بهره جویند.” بسنده کرده و دربارهی کارنامهی کاری این ناشر و کتابهایی که منتشر کرده چیزی ننوشته.
در مرگ و درگذشت اهالی فرهنگ و هنر معمولا به آثار باقی مانده از آنها اشاره میشود تا کمی از تلخی نیستی جسمانی کم بشود. با اینکه کتابهای بسیاری از انتشارات امیرکبیر به مدیریت عبدالرحیم جعفری بر جای مانده، اما نکتهی غمانگیز فوت این ناشر را باید در غصب و تصرف شدن مهمترین تولید و خلقاش، انتشارات امیرکبیر، جستوجو کرد. نشانی که با فوت او دیگر امکان دوباره پس گرفتن و رونق دادن به آن ناممکن است.