احمدی نژاد کاری کرد و سنتی از خود بر جای گذاشت که امروز گریبان خودش را می گیرد؛ سنت رد و طعن و لعن گذشته. اما آیا اگر احمدی نژاد نخواست از ظرفیت خاتمی رئیس جمهور در جهت منافع ملی استفاده کند، روسای جمهوری بعدی هم باید چنین کاری کنند؟ من گمان نمی کنم.
هنوز یک روز بعد از پیروزی حسن روحانی و اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری نگذشته است که احمدی نژاد به عنوان رئیس دولت به دادگاه احضار می شود. دلیل احضار چندان مهم نیست، اما احضار و حساب رسی از او در این شرایط به همان اندازه غیر معمول است که بازخواست نکردن از آقای رئیس دولت در تمام دوران مسئولیتش منطقی نبود. حالا چه شده است که نامه ای به نهاد ریاست جمهوری می رود تا آقای احمدی رئیس جمهور را به دادگاه بکشاند؟
برخی مخالفان احمدی نژاد شاید خوشحال هم بشوند و بگویند که او آنچه را که کاشت درو می کند. اما اگر ما یک جنبش سبزی و یک اصلاح طلب هستیم اتفاقا نباید از این سنت “احمدی نژاد کشی” در این شرایط خشنود باشیم. ما که تمام زخم های انتخابات ۸۸ و حصر رهبران مان و زندان یاران صدیق مان را فدای منافع ملی کشورمان کردیم و فکر می کردیم با شرکت در انتخابات کشورمان در امان تر خواهد بود و امکان آزادی بزرگانمان زیادتر خواهد شد نمی توانیم حامی سنت سیاسی ای باشیم که در ورای تصمیم خود، نه حساب کشی از صاحبان قدرت،که تصفیه حساب های شخصی را مد نظر دارد ؛که بما هیچ وقت مدافع تصفیه حساب های شخصی نبوده ایم.
ممکن است گفته شود حساب کشی از قدرتمندان یکی از مهمترین اصول دموکراسی است، که البته هست. اما اولا آنها که در تمام هشت سال گذشته و دور اول ریاست جمهوری او و دور دوم ریاست وی بر دولت، بر تمام این قانون شکنی ها و خرابی ها چشم فرو بستند صلاحیت و لیاقت رسیدگی و حسابرسی ندارند. دوم هم اینکه حالا که 2 ماه به پایان ریاست جمهوری او مانده چه چیزی قرار است اصلاح شود که پای قاضی و دادگاه به میان می آید؟ آنها که باید احمدی نژاد را مورد پرسش و سئوال و استیضاح قرار می دادند در تمام این هشت سال قدمی بر نداشتند و سئوال هم که کردند تحقیر شدند، حالا یک نفر را فرستاده اند که از آقای احمدی نژاد بپرسد چرا آن خرابی ها را به بار آوردی؟ و انتظار هم دارند که باور کنیم از همه اینگونه حساب و کتاب می کنند.
احمدی نژاد بخواهیم یا نخواهیم ۴ سال رئیس جمهور و ۴ سال رئیس دولت جمهوری اسلامی بود. اگر خیلی جاها اشتباه کرد، که کرد، اما احمدی نژاد امروز، احمدی نژاد سال ۸۴ نیست. بزرگ تر شد، بیشتر مسئولیت گرفت و تجربه بیشتری هم بدست آورد. تجربه ای که اگر از درون آن فقط یک بار بتواند به هر دولتی در آینده کمک کند و مشاوره بدهد نباید نادیده گرفته شود و از آنجا هم که زمانی نماد جمهور مردم بود، و برخی او را دوست داشتند باید بماند و البته یاد می گیرد ـ– و یاد می گیرند ـ- که می شود با رقیبت نامهربان باشی، اما رقیب به تو نامهربانی نکند. این سنت نفرین بر گذشته را، بخصوص اگر به صورت مستقیم متوجه رئیس جمهور شود،هر زمانی و هر کسی می تواند مانند یک بومرگ برگرداند.حالا که احمدی نژاد یک بار این کار را کرد و همه ما با هم تجربه خسارت بار آن را در هشت سال دیدیم، ما نباید این اشتباه را تکرار کنیم. اگر هم به عنوان یک اصلاح طلب و یک طرفدار جنبش سبز علیه آن باشیم، اتفاقا اثبات کرده ایم که مهربانی را یاد گرفته ایم؛ فراموش نمی کنیم اما می توانیم ببخشیم.
احمدی نژاد هنوز در میان برخی از ملت های منطقه و مسلمانان به هر دلیل –ـ موجه یا ناموجه ـ- محبوب است. چرا از این ظرفیت او که شاید روزی به کار منافع ملی مان بیاید استفاده نکنیم؟ او و اطرافیانش با خاتمی و دولت قبل نامهربان بودند و مصوبه ای در دولت را که به رئیس جمهور و معاون اول او پس از دوران مسئولیت امکانات دولتی می داد تا در جهت منافع ملی بکوشند به بهانه ای ملغی کردند و خبرش را هم اتفاقا آقای الهام اعلام نمود. چرا دولت جدید بر اساس همان مصوبه به احمدی نژاد امکانات ندهد و از تجربیاتش استفاده نکند؟ هر کسی، هر چقدر هم که شر مطلق باشد، باز هم جایی ممکن است برای منافع ملی کشورش از هیچ تلاشی دریغ نداشته باشد. احمدی نژاد و افکار و عقایدش را نمی پسندیم، اما در اینکه او هم ـ– مثل هر ایرانی دیگری ـ– دلسوز کشورش است که نباید شک کنیم. به راه و روش او انتقاد داریم، نیت او را در خوانش سرافرازی ایران اما به شیوه خودش را که نباید بی خود و بی جهت رد کنیم.
بسیاری از همین مردم کشورمان در ۸۴ و ۸۸ به او رای داده اند؛ گیرم که در رای ۸۸ او شک و تردید و ابهام داریم –ـ که داریم ـ– اما شادی شکست رقیب، یک شادی پایدار نیست. برای خودمان می توانیم خوشحال باشیم، اما به رقیب مان باید یاد بدهیم که پذیرش قواعد یک بازی منصفانه مستلزم فداکاری و از خود گذشتی است. ما این کار را بکنیم و آن را به یک سنت تبدیل کنیم. سنت استفاده از تک ظرفیت ها، فرصت های کوچک و کم و در عین حال گذرا که زود می آیند و زود هم می روند.
به جای دفاع از چنین کارهایی اما، باید بخواهیم و خودمان هم در این راه از هیچ کوششی دریغ نداشته باشیم که رقبای ما ایرادهای کار ما را بگویند. سرسختانه ما را مورد انتقاد قرار دهند، مجلسی ـ– برآمده از رای واقعی مردم ـ– چشم ناظر عملکرد رئیس جمهور و دولت و سایر ارکان حاکمیتی باشد که اگر جایی اشتباه کرد و به خطا رفت، همان جا وظیفه نظارتی اش را بر جای آورد تا دیگر منتظر پایان هشت سال و یک دنیا خسارت نباشیم که رئیس جمهور را به محکمه و دادگاه ببریم. ما با دفاع از چنین راه و روشی، سیاست در ایران را یک مرحله به بلوغ خود نزدیک تر می کنیم که اگر این کار را بکنیم، برای کشور و آینده اش سرمایه ای ساخته ایم که دیگر هیچ احمدی نژادی پیدا نمی شود تا ۴ سال یا ۸ سال، بدون نظارت و بی مهابا اشتباه کند و آن وقت یک عده دوره بنشینند که تا دوران ریاستش بر دولت تمام شد برایش نسخه بپیچند و نقشه های معاویه و عمر و عاص را پیاده کنند.
و نکته آخر، در همین یکی، دو روز پس از پیروزی آقای روحانی، شکست خوردگان انتخابات ۹۲ که به نظر من فقط تندروهای رادیکال در گروهک هایی مانند جبهه پایداری و تئوریسین های خشونت پرور،امثال حسین شریعتمداری در کیهان هستند، بانگ و نای محاکمه موسوی و کروبی را سر می دهند. البته روسیاهی به ذغال برای آنها بر جای خواهد ماند و رهبران محبوب ما به زودی زود از حبس آزاد خواهند شد و جنش آشتی ملی مان ـ– آشتی ملت با دولت ـ– برقرار می شود. رئیس جمهور ما باید خود منادی چنین رحمتی باشد. رقبایش را در انتخابات ریاست جمهوری به گفت و گو دعوت کند، پیام چهار و پنج میلیون رای جلیلی و رضایی را با هم ببیند و از مشاوره آنها استفاده کند، از احمدی نژاد بخواهد اشتباهاتش را صادقانه به او بگوید تا در آینده تکرار نشود، میرحسین و کروبی و بانو زهرا را آزاد کند، زندانیان سیاسی را از حبس برهاند و به حاکمیت از بالاترین سطوح تا پایین آن بگوید که آمده است تا مردم را با هم، دنیا را با ایران و ملت را با دولت آشتی دهد. آمده است نسبت ضریب امنیت ملی را مستقیم به رضایت مردم متصل کند و آمده است تا جمهوری اسلامی را برای همیشه بیمه کند. سخت است و راحت نیست. اما هیچ ناممکنی جز خود ناممکن وجود ندارد. ما این را اثبات کردیم، یک نمونه اش جمعه همین هفته بود و نمونه های دیگرش هم می توانند به راحتی از راه برسند که زمین بازی را این ما هستیم که تغییر می دهیم و به جای آرزوی باخت دیگران، آرزوی برد همه مان را می کنیم.