نگاهی به نمایش “نویسنده مرده است” نوشته و کارگردانی آرش عباسی
چندگانگی متن و اجرا
بازیگران: لادن مستوفی ، ایوب آقاخانی
طراح صحنه: سیامک احصایی
طراح لباس: لادن کنعانی
دستیار کارگردان و برنامه ریز: هادی عزیزی
منشی صحنه: هدا جباری
مدیر صحنه: علی ضیایی ، مسعود روستا
تدارکات و پشتیبانی: سیاوش وفایی نژاد
طراح نور: شاهین رحمانعلی
اجرای نور: ابراهیم محمدی پور
صدابرداران: روزبه کمالی ، فرشاد محمدی
طراح پوستر و بروشور: مسعود نوروزی ، مینو میر شاه ولد
عکاس: مهدی آشنا
روابط عمومی: شقایق فرشته
نمایش نامه “نویسنده مرده است” همانند بسیاری از متون رئالیستی هم از ویژگی های مثبت برخوردار است و هم از نقاط منفی تاثیرگذار. آرش عباسی جزو آن دسته از نویسندگانی است که به شیوه نمایش نامه نویسی امروزی و تقریبا مدرن آثار خود را تولید می کند و تلاش دارد به مسائل اجتماعی جامعه امروز بپردازد.
“نویسنده مرده است” ماجرای یک درام نویس(فرهاد) و هنرپیشه ی زنی(لیلی) است که هر یک در موقعیت کاری مشابه اما با اختلافات و اعتقادات متضاد در کنار یکدیگر ساعتی را می گذرانند. “نویسنده مرده است” یک اثر اجتماعی با مشخصات ظاهری درامی اجتماعی است. به نظر می رسد در نگاه کلی این نمایش نامه از دیالوگ نویسی روانی برخوردار است و نویسنده به وسیله دیالوگ ها، موضوع قصه خود را پیش می برد.
از آن جا که عباسی درمقام درام نویس آثار متناسبی در ادبیات نمایشی به شکل قصه پردازانه خلق کرده و ارائه می کند، آخرین اثراونیز به شدت قصه گو است. اودراین نوشته به یک طبقه اجتماعی می پردازد اما در ادامه بیان موضوع قصه اش، به مسائل فرعی تری می رسد که موضوع اصلی را به بیراهه کشانیده و فراموش می کند. این اتفاق درحالی روی می دهد که دلیل آن را می توان به شکل چینش صحنه ها مرتبط دانست. در تقسیم بندی صحنه ها برخی دیالوگ ها، دیگر دیالوگ ها را خنثی می کنند یا بسیاری از آن ها اضافه هستند.
نسبت اطلاع دهی صحنه اول از طریق شخصیت ها خبری است که در صحنه دوم تکرار می شود و شیوه اطلاع دهی که نویسنده انتخاب کرده موجب شده، صحنه ها طولانی شود و هر دیالوگی در نمایش نامه وجود دارد، به نوعی قصه بگوید. در حالی که نمایش کارش قصه گویی نیست بلکه شکلی از رابطه آدم ها را باز تعریف و بازسازی می کند. به این ترتیب رئال بودن یا غیر رئال بودن شخصیت ها یک سان نیست. بل که ابتدا این شخصیت ها به صورت رئال تعریف می شوند و بعد این رئال بودن به غیر رئال شدن تبدیل می شود. به نظرخواب یا رویای ابتدا و پایان نمایش نامه هیچ ربطی به اصل ساختار و ساختمان درام ندارد و نسبت ها بر حسب حوادث بیرونی به هم می خورند. همچنین اصل نمایش نامه در تضاد با خود مسأله اصلی بحران شخصیت هایی قرار گرفته که نویسنده به آن پرداخته است. صورت مسأله در حد دغدغه های شخصی باقی می ماند و به امر شخصی گسترش پیدا می کند.
به نظرمی آید با کمی دقت درچیدمان ترتیب و روال درام می بایستی تقسیمات زمانی مناسبی برای کاراکترها انجام می شد تا باچنین چینش زمانی، نمایش نامه را کند نکرده و به منطق روایی و دراماتیکی اثر آسیب کمتری وارد می ساخت.
نمایش نامه درباره پایان یک دوره و آغاز دوره جدیدی از زندگی آدم هاست. با این همه آن، دارای ویژگی هایی است که سبب روانی روند پیشبرد قصه و موضوع می شود مثل دیالوگ ها که البته در بسیاری از صحنه طولانی است و زیاده گویی در آن وجود دارد.
با همه ی نقاط ضعفی که در مجموع نگارش درام وارد است آرش عباسی به دغدغه بسیاری از آدم های امروزی جامعه ما نزدیک شده و دربیان دغدغه های درونی خود به شکلی کاملا مسلط نمایش نامه اش را نوشته است.
“نویسنده مرده است” در مرحله کارگردانی با شمایلی ساکن و سرد مواجه است. میزانسن های این اثر در نقاط مشخص شده و اندک طراحی و اجرا می شود. کلمه و دیالوگ بار اصلی میزانسن و حرکت را در نمایش می گیرد. به این ترتیب بازی دو بازیگر اجرا نیز درونی و کم تحرک است.
عباسی در مقام کارگردان تلاش می کند تا با فضاسازی های لازم به وسیله طراحی صحنه و موسیقی و دیالوگ همه ی تعاریف خود را از کنش های درونی متن به عینیت تبدیل کند و با این روش تماشاگر خود را در طول مسیر اجرا همراه نماید. کارگردان با آن که در رویارویی با متن از هم گسیخته ی نمایش متزلزل نشان می دهد اما در مسیر اجرایی رویکرد و عملکرد بهتری را از خود و گروه نشان می دهد.