نگران کننده است که حکومت و منتقدان هردو بر آن شده اند تا مراسم و آئین های سوگواری محرم و صفر را برای رسیدن به هدفهای سیاسی کارسازی کنند . از سوی حکومت این بهره برداری کلید خورده است . همچنین ایمیل هائی که مبادله می شود و ادبیات برخی سایت های سبز نشان می دهد نیروهای اعتراضی نسبت به استفاده از صحنه های سوگواری حسینی از خود علاقه و اشتیاق نشان می دهند .امروز اخطار پلیس ایران انتشاریافت و پیش از آن ادعای اهانت به تصاویر آیت الله خمینی تا آنجا دامنه گسترد که انتقاد از آقای حسن خمینی، نوه آیت الله را در بر گرفت . اینک دست انواع پلیس در ایران باز شده تا روزها و شبهای سوگواری را به این بهانه و به نیروی هیجان و شوریدگی مردمی که در این مراسم شرکت می کنند و لزوما طرفدار یا منتقد و مخالف دولت نیستند خونین کنند .
نگران کننده است که رهبران خرد و کلان ، جوان و پیر جنبش به سرعت راه بر یک چنین حرکت نسنجیده ای نمی بندند و به حامیان خود هشدار نمی دهند که جای آنها و جای تجلی آرمان های یک جنبش مدنی و مسالمت آمیز صحنه ای نیست که در آن صحنه عقل و تدبیر مغلوب احساسات و شوریدگی می شود و جمعیت با هر گونه پشتوانه سیاسی ، تحریک پذیر است و آمادگی دارد یزیدیان را به سلیقه خود و نهادهائی که القا کننده نظرات خود به آنها هستند شناسائی کرده و از دم تیغ بگذراند . این شکل از صف آرائی که حکومت ایران در سی سال اخیر آن را دستمایه سرکوب و خشونت ورزی کرده با قامت بلند جنبشی که پسوند مسالمت آمیز را انتخاب کرده ، سخت ناسازگار است .
رویدادهای خطرناکی در راه است . البته نمی شود از وقوع آنها جلوگیری کرد، اما می شود از شدت آنچه در راه است کاست . اگر بیانیه هائی از سوی اهل عقل و تدبیرانتشار یابد با تاکید بر این درخواست که حضور در مراسم سوگواری حسینی که ظرفیت خشونت ورزی آئینی در آن بالاست زیانبار است ، ممکن است جنبش را از خطراتی که به ویژگی مسالمت آمیزآن نزدیک می شود، دور کند . این وظیفه ای است بر عهده رهبران جوان و پیر جنبش تا پیش از ورود معترضین به عرصه ای که جای طرح پرسشهای سیاسی نیست،هشدارهای لازم را بدهند . همچنان که از مدیران سیاسی و امنیتی حکومت تدبیر و تدبر مطالبه می کنیم و آن را نمی یابیم، باید از رهبران جنبش هم مسئولیت بخواهیم و یاد آور بشویم به این بهانه که کار جنبش شبکه وار پیش می رود، آنها نمی توانند از مسئولیت شانه خالی کنند .
تا کنون بهره برداری جنبش اعتراضی از فضاهائی در عرصه عمومی مانند نماز جمعه یا روز قدس با شیوه های مسالمت آمیز در تضاد نبوده است، اما بهره برداری از آئین های سوگواری محرم و صفر، موضوع دیگری است و همگان باید پیش از ورود به این صحنه پیرامون ویژگی های اجتماعی، تاریخی و سیاسی آن تامل کنند . در این صورت ممکن است دردام تصمیم گیری های شتابزده نیفتند و برنامه های از پیش تدوین شده امنیتی را نقش بر آب کنند . حضور در سوگواریهای محرم و صفرکه مستلزم به کار گرفتن ادبیات خاص این مراسم است و سر دادن شعارهای سیاسی اعتراضی در آن یک اشتباه غیر قابل جبران تاریخی است . تا وقت نگذشته باید از آن اجتناب کرد . ضرورت ندارد جان با ارزش جوانها را در عرصه ای که نمایش خشونت و انتقامجوئی و خونخواهی نمادین ، ذات و جوهره آن است به خطر انداخت . مگر قرار است جوانهای حق طلب، بازیگران تعزیه هائی بشوند که به یک چشم بر هم زدن جای ستمگر و ستمدیده در آن به اشاره پرده دار با هم عوض می شود ؟
صحنه هائی که در آن “خودزنی” رسم وآئین تاریخی است، “دیگرزنی” به بهانه انتقام خون حسین و به هدایت نهادهای امنیتی در پوشش تجلی خشم مردم، کاری است سهل و آسان . نسلهای ما جای قمه را بر فرق پدریا پدر بزرگ خود دیده اند . هم اینک در جاهائی این رسم زنده است . اگر هم نیست خونین کردن پشت با ضربات زنجیر، خونین کردن سینه با ضربات دست ، بازسازی شام غریبان و دیگر آئین ها ، نفرت از یزیدیان را تداعی می کند . جائی که نفرت و انتقامجوئی بر پایه باورهای دینی تشدید می شود، حس آزادیخواهی مردمی که عرصه را برای اعلام این حس پر می کنند درجای نمودی و نمادی از شمر و یزید به سهولت به خون کشیده می شود . تا جائی که انگیزه های سیاسی وارد آئین های سوگواری مذهبی نشده، حاضران در مراسم همه چیز را کنترل می کنند و اساسا از دیرباز کسانی برای مدیریت این روزها و شبها به تجربه تربیت شده اند .اما حکومتی که با ادعای دین محوری سوار کار است و مردمی که با ادعای حضور مسالمت آمیز و اعتراضی در کار اعلام نظرات خود هستند در یک چنین شرایط خاص که تحریک پذیری عادت است، بهتر آنکه با یکدیگررویارو نشوند و از آن بیش، جنبش مدنی و مسالمت آمیز که از ثمرات تجدد خواهی است و در بر گیرنده مفاهیم و مضامین مدرن و حقوق بشری است ، چنانچه به بهانه مبارزه مدنی بخواهد درگیری تاریخی و اسطوره ای امام حسین و یزیدیان را باز سازی کند، ویژگی مدرن و حقوق بشری را یکباره از دست می دهد . در یک ظرف پر تلاطم تاریخی که با خود زنی در آمیخته است ، جنبش چگونه می تواند بر ضد خشونت شعار بدهد و از ظلم و جور ستمگران بر سر و سینه بکوبد . اینکه می شود نقض غرض !
خوب بود راهیان جنبش مدنی از ادبیاتی که با این جنبش ها سازگاری ندارد فاصله می گرفتند و برخی از رهبران با این ادبیات، خود را شاخص نمی کردند . در کلام و پیام برخی از آنها نسبت دادن عمروعاص به طرف مقابل و مانند آن دارد پیاپی تکرار می شود . به تدریج هرچه به محرم و سوگواریهای آئینی نزدیک می شویم ، گرایش برخی سبزاندیشه ها به بازسازی اسطوره های دینی خیر و شر فزونی می گیرد . این را دیگر نمی توان از لوازم یک جنبش مدنی و حقوق بشری برشمرد و آن را ستایش کرد . حضور آن میلیون ها معترض خاموش و مدرن کجا ، ادبیات عمروعاصی برخی از سایت ها و وبلاگ ها کجا ؟ با این روش ها اسطوره های خشونت فروپاشی نمی شود ، بعکس جان می گیرد. بر بستر جشن ها و مناسبت های عاری از خشونت می توان جاری شد؛ سالروز انقلاب که در پیش است جایگاه حضور جنبش سبز است . در این ظرف مناسب زمانی که در سال 1357 همه ایرانیان با هر پندار و اندیشه و باور را در بر گرفت، خواسته هائی مطرح شد که هرگز به بار ننشست . مطالبه مسالمت آمیز این خواسته ها نیازی به بازسازی تاریخ تشیع و ورود به ادبیات خوارجی و عمروعاصی ندارد . این ادبیات را همان بهتر که در انحصار روزنامه کیهان وانهیم و آن را پیشکش کنیم به حسین شریعتمداری . جنبش، با هنر و ادبیات جوشیده از دل خود تعریف می شود . دارند ادبیات عمروعاصی را که در نهایت موکول می شود به پذیرفتن دیگر ویژگیهای این ادبیات به جنبش تحمیل می کنند . حال آنکه پس از شش ماه ذخایری از خلاقیت های هنری الهام گرفته از جنبش در دسترس داریم که مردم را از ورود به عرصه ای که جای حضور سیاسی آنها نیست وبسیارخطرناک است بی نیاز می کند .