مردم دیگر نمی ترسند

نویسنده

» بهمن قبادی در مصاحبه با ویلیج ویس:

ترجمه: مهدی عبدالله زاده

 

بهمن قبادی پس از دستگیری در ایران و سپری کردن هفت روز در زندان، به برلین برگشته و اکنون در این شهر ساکن است. پس از انتشار گفتگو هایی که تلویزیون زد دی اف و روزنامه کوریرا دلا سرا در روز های اخیر با او انجام داده اند، هفته نامه ویلیج ویس چاپ نیویورک هم مصاحبه ای با او را منتشر کرده است که ترجمه آن در پی می آید.

 

این روز ها با خانواده و دوستانتان در تماس هستید؟ انها در چه شرایطی به سر می برند؟

با دوستان زیادی صحبت کرده ام. حسی از ترس و نا امنی در صدایشان موج می زند. چند روز پیش به یکی از بهترین دوستانم که فردی بسیار آگاه و با خبر از مسائل روز است تلفن زدم. پشت تلفن، مدام گریه می کرد و این برایم مایه تحیر بود. وقتی می دیدم کسی که برایم همیشه سمبل قدرت و صلابت بوده و روحیه ای بسیار قوی داشته، این طور می گرید، نا امیدی وجودم را فرا گرفت. گریه او از سر نا امیدی، هراس و بی پناهی بود. درست مثل یک بچه.

 

برایتان سخت نیست که در این وضعیت در خارج از ایران به سر می برید؟

اینکه الان در ایران و در میان دوستانم نیستم برایم مثل یک کابوس است. ناراحتی ام بیشتر از این است که نمی دانم در این وضعیت چه کاری می توانم انجام دهم. من و یکی از دوستانم روزی بیشتر از 15 کیلومتر در خیابان راه می رویم و حرف می زنیم، بدون اینکه بفهمیم چه کاری از دستمان بر می آید. هر روز در کافی نت ها می نشینیم و به هر کسی که می شناسیم، ای میل می زنیم یا تلفن می کنیم و این طریق ارتباط  کار سختی است.

 

شما اخیرا هم در ایران بوده اید؟

روز دوم ژوئن، وقتی از عراق به ایران می رفتم دستگیر شدم و هفت روز زندانی بودم. داشتم از برلین به ایران می رفتم تا مادرم را ببینم، چون حس می کردم اتفاق وحشتناکی در حال رخ دادن است که شاید باعث شود من دیگر نتوانم او را ببینم. در شهر کوچکی در مرز ایران و عراق 3 روز در زندان بودم و بعد از انتقال من به تهران، چهار روز هم در آنجا مرا در حبس نگه داشتند.

 

برخوردشان در زندان با شما چطور بود؟

آنچه بر من گذشت، در مقایسه با  اتفاقاتی که برای مردم ایران دارد رخ می دهد اصلا اهمیتی ندارد و بعدا هم می توانم در فرصتی دیگر آن را شرح دهم. الان با دیدن اوضاع جاری از نظر روحی خسته و ناراحتم، اما روی هم رفته حالم بد نیست.

 

فیلم آخر شما که به طور زیرزمینی ساخته شد،  درباره جریان موسیقی در تهران و سرکوب فرهنگی است. از موزیسین های جوان فیلم تان خبری دارید؟

یکی از رپر های فیلم چند روز پیش از دوبی به تهران برگشت و گذرنامه اش توسط ماموران ضبط شد. دو بازیگر اصلی در حال حاضر در لندن هستند و  ویزای اقامت شان در انگلیس منقضی شده است. مامورین مهاجرت انگلیس تصمیم دارند آنها را به ایران برگردانند و این موضوع به شدت نگران کننده است.

 

وقتی داشتید این فیلم را می ساختید، حس می کردید که جوانان ایران در یک قدمی عصیان به سر می برند؟

به وضوح حس می کردم که قرار است اتفاقی بیافتد. جوان ها در فضایی عصبی، پر هیجان و سر شار از تنفر به سر می بردند. می خواستم از طریق فیلمم درست مثل اعضای گروه موسیقی درون فیلم بر علیه وضعیت موجود فریاد بزنم. می خواستم همراه آنها، فیلمم را به بیانیه ای علیه فضای وحشیانه حاکم بر جامعه تبدیل کنم.

 

و  حالا؟

وضعیتی مثل این را در سی سال گذشته ندیده بودم.معتقدم بدون شک در رای ها در مقیاس وسیع دستکاری شده. حیران مانده ام که چرا هیچ کشوری موضع محکمی در این باره نمی گیرد. در همه جای دنیا وظیفه دولت خدمت به مردم است، اما در کشور ما فعلا اوضاع بر عکس است.آنچه این روز ها در تلویزیون می بینم برایم باور نکردنی است و همه اش نشاندهنده ضعف دولت و بیانگر ترس حکومت است. دروغ به این بزرگی، به چه طرز وحشتناکی به مردم گفته شد. اگر دولت واهمه نداشت، دست کم به خواست مردم برای شمارش مجدد آرا تن می داد. حالا برای مردم ایران روشن شده که دولت آنقدر قوی نیست که می خواسته به نظر برسد. مردم این را فهمیده اند و حالا می خواهند قدرتی راکه به دولت بخشیده اند از آن پس بگیرند.

 

داستان فیلم های قبلی شما در روستاهای دور افتاده رخ می داد. به نظر شما میان روستا های کوچک و شهر های بزرگ اختلاف عمده ای در دیدگاه ها وجود دارد؟

آنچه به احساس مردم مربوط می شود در همه جا یکی است.  تفاوت در این است که دولت در شهر های کوچک کنترل بیشتری بر اوضاع دارد. آنچه که باعث می شود شاهد جمعیت بیشتری در خیابانها نباشیم آن است که پدر و مادر ها و افراد مسن در این سی چهل سال گذشته شاهد بلا ها و فشار های زیادی بوده اند. به همین دلیل خیلی از انها مانع بیرون رفتن فرزندانشان می شوند. اما الان دیگر اوضاع به حدی وحشتناک شده که هیچ کس نمی تواند جلوی جوان ها را بگیرد. دیگر از دست دولت کاری بر نمی آید. مساله دیگر تفاوت میان احمدی نژاد و خاتمی و موسوی نیست. مردم خواهان باز پس گرفتن قدرت هستند.پسر دایی ام می گفت مردم دارند برنج و مواد غذایی ذخیره می کنند و خود را برای بروز یک جنگ داخلی احتمالی آماده می کنند. 70 درصد مردم زیر سی سال سن دارند. در این شرایط به جای استفاده از نیرو وشادابی جوانان ایران در بدنه دولت، قدرت در دست مذهبیون متعصب و به شدت محافظه کار است. کسانی که  قدرت را در دست دارند چنان عقاید جنون آمیزی در باره زندگی در جوامع آزاد دارند که حتی دیگر نمی توانند با جوانان ارتباط برقرار کنند. و این ناتوانی در ارتباط با 70 درصد از جامعه یک مشکل بسیار بزرگ است.

 

پس این محدودیت ها و سرکوب ها نتیجه ای برای حکومت نخواهد داشت؟

مردم دیگر نمی ترسند.  جوان ها متوجه شده اند که می توانند دولت را تحت فشار قرار دهند. وقایع این سه چهار روز به همه نشان داد که مردم می توانند به خیابان ها بریزند و خواسته هایشان را فریاد بزنند.  اگر دولت به حرف مردم گوش ندهد، روز های خونینی را در پی خواهیم داشت. دولت دیگر توان کنترل مردم را ندارد. آنها تمام این سالها به مردم دروغ می گفتند و حالا شروع کرده اند به دروغ گفتن به همدیگر. اما این آخرین دروغ بزرگ بود. مردم آماده یک انفجار بزرگ اند.

 

از جسارت زنان جوانی ایرانی در این روز ها شگفت زده شده اید؟

اگر می خواهید یک کشور را بشناسید و از فرهنگ آن کشور درک صحیحی پیدا کنید، بهترین راه این است که زنان آن کشور را بشناسید. زنان نیرویی هستند که تنها با حضورشان، ایران می تواند آزاد شود.

 

آیا امید دارید که بتوانید به ایران باز گردید؟

من در سی سال گذشته در شرایط بدی زندگی کرده ام و فیلم هایم را تحت نظارت شدید دولت و با ترس فراوان ساخته ام. برای این کار مجبور بوده ام دائما دروغ بگویم. وزارت فرهنگ که باید فرهنگ سازی کند و درستی را آموزش دهد  در این سالها به ما یاد داده که چطور دروغ بگوییم تا کارمان پیش برود.در کشور متمدنی چون ایران وزارت فرهنگ به شیوه نظامی عمل می کند. بزرگترین دشمن افراد خلاق و هنرمند، همین وزارت فرهنگ است.

کسانی مثل من به نسل بالای سی سال متعلقیم. مهمترین مساله این است که برای نسل زیر سی سال چه اتفاقی خواهد افتاد. آنها آینده این کشور اند. آنها ارزشمند ترین ثروت های ایران هستند و باید به قدر کفایت ازاد باشند تا بتوانند وظیفه شان را به عنوان مردمی خوب و ایرانیانی خوب و افرادی متمدن در این دنیا انجام دهند. معتقدم وقتی نیرو های جوان کشور را در دست گیرند چهره واقعی ایران متمدن، با فرهنگ، مدرن و راستگو را خواهیم دید. جوان ها کاری را که برای بهتر شدن دنیا لازم است انجام خواهند داد و در این باره مسئولیت دارند. به این حرف اطمینان دارم.