۷ سال پیش که احمدی نژاد آمد سازمان وزارت اطلاعات بیش از هر وزارت خانه دیگری دچار تغییر و تحول شد. بسیاری ازکارشناسان وزارتخانه و انبوهی از کادرهای وزارت اطلاعات که دانش و تجربه و سوابق کاری آنان در برخورد و رقابت با دستگاههای اطلاعاتی منطقه از ذخایر استراتژیک کشور بودند از مشاغل خود کنار کشیدند و برای اینکه درگیر حفاظت اطلاعات وزارتخانه نشوند در خواست بازنشستگی یا انتقال به دیگر وزارتخانه ها را کردند و در مواردی که دیگر چاره ای نداشتند استعفا دادند و از خیر دهها سال فعالیت تخصصی ضد جاسوسی و کار فنی در حوزه های امنیتی مرتبط با کشورهای منطقه گذشتند.ظاهرا هیچ کسی جایگزین آن نیروها ی خبره نشد و پست های اداری آنان یا خالی ماند یا بازیچه دست جوجه سربازان تازه به دوران رسیده امام زمان شد.
با رفتن این مدیران باتجربه، کادرهای دسته سوم و چهارم وزارتخانه که هیچ دانشی از مسایل امنیتی آن سوی مرزها نداشتند مشاغل حساس این وزارتخانه را اشغال کردند و شنیده می شد که منشی، آبدارچی، و حتی خبر چین های ساده خیابانی به پست مدیریت و حتی مدیر کلی رسیدند.
این کارشناسان خبره های ضد جاسوسی در مقابله با دستگاههای اطلاعاتی عربستان، اسراییل و سازمان های جاسوسی منطقه بودند. دوایر تحت نظارت این کارشناسان به منظور ارتقاء امنیت داخلی
کشور، دستگاههای اطلاعاتی منطقه را می پاییدند و بعضابا آنها همکاری و مبادله اطلاعات می کردند. تلاش برای اطلاع از دروندیگردستگاههای امنیتیکشورهای منطقه و نفوذ احتمالی در آنها از وظایف و نیز تجربه شغلی دوایر ضد جاسوسی بود. این دقیقا همان کاری است که دستگاههای اطلاعاتی همه کشورها درگیر آن هستند وآمریکا، اسراییل، و انگلیس بیش از دیگران در این زمینه تجربه دارند. دستگیری عبدالمالک ریگی رهبر گروه تروریستی جندالله و تحویل گرفتن او از دستگاههای اطلاعاتی پاکستان در ازای خدماتی که احتمالا ایرانی ها به پاکستان داده اند نمونه ای از چنین فعالیت هایی است.
ظاهرا فقدان این کادر کارشناسی ضدجاسوسی در وزارت اطلاعات و نیز اینکه همه توان وزارت اطلاعات درگیر سرکوب و مراقبت از منتقدان و اصلاح طلبان و اپوزیسیونداخل و خارج شده عاملی است که این وزارتخانه را از انجام برخی وظایف سازمانی بازداشته است. شاید هم مدیریت وزارتخانه به این نتیجه رسیده است که در شرایط حساس کنونی مقابله با اپوزیسیون داخل و خارج کشور از مقابله باتهدیدجاسوسان خارجی ارجح تر است، زیرا اگر وزارتخانه در این امر کوتاهی کند چیزی برای آنان باقی نمی ماند که نگران نفوذ خارجی در آن باشند.
اخبار و اطلاعاتی که پیرامون فعالیت جاسوسان خارجی در ایران از داخل و خارج شنیده میشود و موارد متعدد نقض امنیت ملی در ایران همگی حاکی از این است که دوایرحساس ضد جاسوسی در وزارت اطلاعات تعطیل شده و یا آنطور که از ابتدای دولت احمدی نژاد شنیده میشد آبدارچی ها و خیر چین های خیابانی این بخش های حساس امنیتی را اداره می کنند که فاقد هرگونه علقه میهنی و ایران دوستی هستند.
سخنرانی پریروز فریدون عباسی دوانی، رئیس سازمان انرژی اتمی ایران در مجمع عمومی آژانس بین المللی انرژی اتمی در وین و پرده برداری از اینکه تیم های عملیاتی جاسوسان خارجی در ایران مشغول خرابکاری در مراکز حساس کشورهستند و در خطوط برق قم بمب گذاری کرده اند تاییدی بر این ادعاست که ایران بارانداز جاسوسان آمریکا و اسراییل شده است.اینکه وزارت اطلاعات در مقابله با جریان های جاسوسی خارجی و خرابکاران نه تنها فعال نیست بلکه به نحو مشکوکی غیر فعال و منفعل است موضوع بسیار مبهمی است که شاید امثال رحیم مشایی اطلاعی پیرامون داشته باشند.
بدون قضاوت پیرامون چگونگی مدیریت فاجعه بار فعالیت های هسته ای ایران، اینکه موساد توانسته است چندین هسته عملیاتی در ایران ایجاد کند تا در محلی ساکن شوند، تدارکات لازم از جمله مواد منفجره و اسلحه کافی همراه داشته باشند و بدون مزاحمت نیروی انتظامی یا واحدهای اطلاعاتی ایران در قم، تهران یا در دیگر شهرها خرابکاری های حساب شده ای را انجام دهند همگی حاکی از مقهور و منکوب شدن وزارت اطلاعات است که حداقل تا قبل از دولت فعلی مانع نفوذ نیروهای خارجی در ایران می شد.
چنین نقیصه ای از قبل هم کاملا آشکار شده بود. وقتی پنج تیم عملیاتی در تهران طی دو سه سال اخیر موفق به سازماندهی ترور5 نفر از متخصصان و کارکنان تاسیسات هسته ای ایران شده اند بی تردید پیش تر باید به این نتیجه می رسیدیم که اسراییلی ها در ایران نفوذ و تاسیساتی دارند که که تقریبا بدون هیچ مزاحمتی از سوی وزارت اطلاعات خرابکاری، بمب گذاری و ترور می کنند و مشغول جمع آوری اطلاعات حساس هستند.
تا جایی که مردم اطلاع دارند عکس العمل وزارت اطلاعات در مقابله با چنین جریان های نفوذی خطرناکی نمایش های تلویزیونی بود. زندانیان و مجرمان رد گم شده در زندان ها را به عنوان جاسوس بیگانه کشف و در اخبار به مردم معرفی می کردند و پس از مصاحبه تلویزیونی آنها اعدام می شدند.موضوع برخورد با نفوذ جاسوسان خارجیدر دوایر امنیتی کشوربه چنان بازی مضحکی مبدل شد که گویی خود وزارت اطلاعات هم نمایش اعترافات تلویزیونی خود را باور و با خیال راحت سکوت کرده است.
چندی پیش و پس از انتشار مقاله سیمور هرش در نیویورکر در مورد آموزش اعضای سازمان مجاهدین خلق در پایگاههای فوق سری پنتاگون در یادداشتی با تیتر “ آدم های موساد در ایران ” به این نکته اشاره کردم که ظاهرا طیف هایی از سازمان مجاهدین برای موساد در ایران آدم ترور می کنند یا در جا هایی بمب گذاری می کنند. اطلاعاتی که بعدا در این ارتباط در آمریکا منتشر شده موضوعات جدیدی را افشا می کند. یک خبرنگار نیویورک تایمز و همتای اسراییلی او از روزنامه یودیوت آهارانوت کتابی را در آمریکا منتشر کردند و در آن مدعی شدند که موساد برای انجام ترورهای بسیار حساس در ایران حتی به اعضای سازمان مجاهدین هم اعتماد نمی کند و خود راسا عملیات فوق مهم را در ایران انجام می دهد. معنای عبارت فوق این است که امکانات اسراییلی ها در ایران در حدی است که در موارد حساس به کسی اعتماد نمی کنند، کسی را به کار نمی گیرند و خود اقدام می کنند. هرچند انتشار اخبار اینچنین ممکن است ترفندی برای رد گم کردن یا کور کردن سر نخ و انحراف ذهن تحلیلگران باشد، امادر مجموع به چند نکته مهم اشاره دقیق می کند و آن اینکه :
اسراییلی ها و موساد مسلما در ایران حضور دارند
اسراییلی ها علیه هر تعریفی از امنیت ملی ایران و در راستای فروپاشی کشور ایران و نه رژیم حاکم بر آن شبکه سازی کرده اند.
اسراییلی ها در ایران مسئولیت خرابکاری ها را توزیع می کنند.
و از همه بدتر اینکه، تاکنون هیچ رد قابل اعتنایی از آنان کشف نشده و وزارت اطلاعات نتوانسته است با آنان مقابله کند.
وقتی همه بدنه و دوایر وزارت اطلاعات دولت احمدی نژاد درگیر تعقیب و دستگیری هواداران جنبش سبز یا محکوم کردن و سند سازی علیه اصلاح طلبان و سرکوب دانشجویان باشد مقابله با نفوذ جاسوسان و خرابکاران خارجی که از اصلی ترین وظایف چنین وزارتخانه ای دردنیاست به اولویت دسته چندم تبدیل می شود.
فقط و فقط درایران و به ویژه دولت احمدی نژاد است که وقتی عوامل بیگانه در کشور کسی را ترور یا خرابکاری می کنند، بمب گذاری آنانرسما اعلام میشود، چنین وقایعی حتی یک بحران حیثیتی هم به حساب نمی آید، و گرنه در دیگر کشورها ( حداقل در خود اسراییل ) در چنین شرایطی وزیر مربوطه و نخست وزیر استنطاق می شوند، کابینه سقوط می کند و برای اداره بهتر و مطمئن تر کشور انتخابات زودرس برگزار می شود.
سه سالپیش محمود المحبوح از رهبران حماس در هتل روتانای دوبی از سوی عوامل موساد کشته شد.پلیس دوبی بر خلاف انتظار تصویر ماموران موساد را که توسط دوربین های هتل ضبط شده بود پخش کرد و برای اولین بار عکس ماموران موساد در همه رسانه های منطقه منتشر شد.قطعه ای از اطلاعات که از سوی پلیس دوبی منتشر شد پیرامون مقصد فرار این جاسوسان بود. بر اساس اطلاعات منتشر شده از سوی پلیس دوبی تعدادی ازماموران موساد در فرار از دوبی به تهران پرواز کردند. کسی نمی داند آن ماموران در ایران ماندند یا به صورت ترانزیت فقط از ایران عبور کردند اما تهران به قدری برای آنان امن بوده که آن را بر هر پایتخت دیگری در منطقه ترجیح دادند.
آیا اخبار بمب گذاری ها در ایران و نیز فرارجاسوسان موساد به ایران نمی تواند حاکی از این باشد که اسراییلی ها بیش از آنچه انتظار میرود یا گفته می شود در ایران شبکه سازی کرده اند و احتمالا از طریق ایران برخی از فعالیت های منطقه ای خود را هدایت می کنند؟ اگر موساد توانسته است ۵ عملیات موفق تروررا طی دو سال گذشته در ایران هدایت کند، تعدادی عملیات افشا نشده در ایران انجام داده است و هنوز بمب گذاری میکند، نباید به آنچه در وزارت اطلاعات ایران میگذرد به دیده تردید وابهام و شک نگریست. اطلاعاتیها در چنین موارد حتی احتمال نفوذ یک شبکه اطلاعاتی در شبکه اطلاعاتی دیگر را مطرح و رد آن را جستجو میکنند.
واقعا چگونه است اگر چند دختر ۱۶ ساله یک نوار سبز رنگ به انگشت های خود آویزان و از عرض خیابان انقلاب عبور کنند ماموران اطلاعات نیم ساعته دانشگاه تهران و خیابان انقلاب را قرق می کنند اما ماموران موساد مانند آب خوردن در ایران ترور می کنند و بمب می گذارند ولی اطلاعات در جایی حضور ندارد.