خرداد ماه، تاریخ “انقلاب اسلامی” را ورق دیگری می زند. “رئیس جمهور منتخب” که از شکاف آرایش قوای مهندسی شده بر آمده از “فصل نو” سخن می گویدو ازمیان همه جراحت های خونریز دیرسال بر “زخم کهنه” رابطه با آمریکا دست می گذارد. رای دهندگان به او در جشن های خیابانی، آزادی میر حسین موسوی را فریاد می کنند که درحبس خانگی دیگر نفس کم می آوردو با مشت پنجره محبس نظامی را که اولین نخست وزیرش بود می شکندتا همسرش به هوای تازه دست یابد.
تیم ملی ایران به جام جهانی فوتبال راه می یابد و امواج انسانی رقصان وغزلخوان با شعار “ایران، ایران” در خیابان ها از شادی توفان می سازند. خبرگزاری فرانسه شمار پایکوبان را “میلیونها نفر” گزارش می دهد.
زخم های نو وکهنه دهان باز می کنند. روزنامه نگاری، اسامی جانباختگان 25 خرداد 88 را بیادها می آورد. نفر بیست و یکم سهراب اعرابی است. راهها به امروز- ۳۰ خرداد- می رسد، روزی که ندا به گلوله استبداد مذهبی بر خاک غلتید و نگاهش به قربانیان قتل عام زندانیان تابستان ۱۳۵۷ گره خورد.
مطالبات انباشته شده پشت سد استبداد، یکایک بر زبانها و قلم های جاری می گردد. روزنامه نویسان ازهمان نخستین مصاحبه مطبوعاتی، آزادی رسانه ها، اینترنت، احزاب، صنوف را طلب می کنند و کسی در پایان جلسه فریاد می کشد:
- بی میر حسین نمیشه….
سازمان گزارشگران بدون مرز، خواستارآزاد کردن ۵۴روزنامهنگار و وبلاگنویس زندانی و تضمین اطلاعرسانی آزاد، می شود. همکاران روزنامه نویس ما، بازگشایی انجمن صنفی روزنامه نگاران مدام را فریاد می زنند.
محمد حسینی، وزیر فرهنگ و ارشاد احمدی نژاد که سیاست های طالبانی اش تیراژ کتاب را به ۱۰۰ نسخه رسانده است، حرفی می زند که خیلی معنا دارد: “اگر قرار باشد انجمن صنفی روزنامهنگاران ایران بازگشایی شود، باید فراخوانی داده شود تا همه اعضای آن حضور پیدا کنند. “
حتما منظورش روزنامه نویسان عضوانجمن صنفی است که بناچار کشور را ترک کرده اند و حالا خانواده های بسیاریشان درایران تحت فشارند.
سینماگران، می خواهند به “خانه” خود برگردند وزنها فریاد می کشند:
- رای ندادیم که به خانه برگردیم…
تیم ملی فوتبال ایران، به استادیوم آزادی می آید تا “جشن پیروزی” بگیرد. ورود زنها را ـ– این بار خیلی محترمانه ـ– ممنوع کرده اند. اولین مطالبه عملی “رئیس جمهور منتخب” را به چالش می خواند. زنها می خواهندبه استادیوم بروند و همراه مردان و برابر با آنها تیم ملی خودرا تشویق کنند. ومی روند و پشت درهای بسته می مانند. پلیس که در دو سه روز گذشته باطوم را غلاف کرده بود، زنها را باخشونت تمام می راند، بزور بر ون ها می نشاند و در وسط اتوبان پیاده شان می کند.
“رئیس جمهور منتخب” کاری به این کارها ندارد. والبته مطالبات بسیار مهمتری هم هست. بازی تمام نشده است، تازه سوت آغاز یک لیگ حذفی دیگر را در جمهوری اسلامی زده اندو همه تیم ها دارند خودشان را گرم می کنند.
“انتخاب ۹۲” زیر ذره بین تحلیل می رود. مجید محمدی- جامعه شناس- خاستگاه اجتماعی نامزدهای ریاست جمهوری راچنین توضیح می دهد: هر کدام ازنامزدهای جناح اقتدارگرا، یکی از گرایشهای آن را نمایندگی می کند: قالیباف نماینده نظامی گرایان مصالحه گرا، جلیلی نماینده نظامی گرایان تنش گرا، ولایتی نماینده اقتدارگرایان سنت گرا، روحانی عمدتا نماینده اقتدارگرایان عملگرا، و رضایی نماینده اقتدارگرایان عامه گرا.
۵۱ رقم محوری است. ۵۱ میلیون نفرحق رای داشته اند، حدود 37 میلیون نفرشان رای داده اند که ۵۱ درصدشان نام حسن روحانی را نوشته اند، اما با احتساب ۱۴ میلیون نفر که رای نداده اند و ۱۷میلیون نفر که به رقبای “دکتر” رای داده اند، او حدود ۳۵ درصد آرای مردم ایران رادرکیسه دارد.
بررسی تحلیلی آمار و انتشار دیدگاههای متفاوت، فضای اجتماعی در “انتخاب ۹۲” آغاز شده است. دکتر جلیل روشندل تحت عنوان “دولت حسن روحانی و چالشهای هفتگانه دوران گذار”، می نویسد: “مجموعه کاندیداهای بنیادگرا و مستقل و غیره و ذالک کمتر از ۱۷ میلیون رای آوردند و روحانی به تنهایی قریب ۱۹ میلیون رای را از آن خود کرد. اگر جمع کل آرای به صندوق ریخته شده را از رقم افراد واجد شرایط - که طبق ادعای وزارت کشور ۵۰ میلیون بوده است – کم کنید هنوز چیزی حدود ۱۴ میلیون از مردم در این انتخابات شرکت نکردهاند. وقتی آن ۱۴ میلیون را با ۱۷ میلیونی که به پنج کاندیدای بازنده رای دادند جمع کنیم در حقیقت به این نتیجه می رسیم که رقمی قریب به ۶۰ درصد از افراد حائز شرایط به شخص حسن روحانی رای ندادهاند - حالا با هر انگیزهای که میخواهد باشد.”
شاید برای همین روزنامه شرق در یادداشتی تحت عنوان “آشتی ملی” می نویسد: “این انتخابات گام لازم اما ناکافی برای نهادینهکردن آشتی ملی است.”
عبداله نوری در نامه اش به “ رئیس جمهور منتخب” یادآور می شود: “برای انسجام داخلی و آشتی ملی…. وحدت باید به گونه ای تعریف شود که همه آحاد ملت را با تفاوت ها و اختلافات فکری و سیاسی دربر گیرد تا همگان با دیدگاه های گوناگون در جهت وحدت گام بردارند، چرا که رکن اصلی ایجاد وحدتی فراگیر احترام به اندیشه های مختلف و به رسمیت شناختن تکثرگرایی و وجود نظرات گوناگون است و در این راستا رفع حصرِ جناب حجت الاسلام و المسلمین آقای کروبی، جناب مهندس میرحسین موسوی و سرکار خانم دکتر زهرا رهنورد و آزادی زندانیان سیاسی از اولویت ویژه ای برخوردار است.”
روزنامه جهان صنعت، روی روش”نهادهاتی اطلاعاتی و امنیتی” دست می گذارد. روزنامه جمهوری اسلامی، نظرش این است: “آری گفتن اکثریت مردم ایران به حسن روحانی آری گفتن به اعتدال و نه گفتن به تفکر افراطی است.”
علی افشاری، توضیح مهمی می دهد: “دیر یا زود مردم ایران فرصت انتخاب موثر بین همه گزینه ها را پیدا خواهند کرد. آنگاه فرصتی فراهم می شود که اعتدال مورد نظر رفسنجانی مورد داوری قرار گیرد که در واقع گونه ای ملایم تر از اقتدار گرایی و افراطی گری در برابر حاکمیت ملی و خرد گرایی است.”
محمد آقا زاده، حسابی داغ کرده است: “دولت تدبیر و امید تنها به کلید نیاز ندارد بلکه به داس تدبیر هم نیاز دارد که همه مدیران کوتوله، رانت طلبان و فرصت طلبان موش صفت را بی مماشات از متن و حاشیه دولت را درو و حذف کند تا جای برای نیروهای شایسته، بصیر و دلسوز باز شود که در این چهار سال لحظه یی نه تنها با موج عظیم ویرانگری دولت احمدی نژاد همراه نشدند بلکه تا آنجا که توانستند در برابر آن مواضع انتقادی و بی تعارف گرفتند، تنها در این صورت است که بحرانها رام و درها با کلید امید به سمت توسعه همه جانبه باز می شود.”
محمد نوریزاد، دیدگاه کاملا متفاوتی دارد: “با انتخاب روحانی، موجودی که در حال اضمحلال بود احیا شد و تا چهار سال خیال آقای خامنهای و سرداران سپاه راحت است.”
پاسخ “همه مردان رئیس جمهور”، به مطالباتی که تا عصر چهارشنبه بر زبانها جاری شده، چنین است:
حسن روحانی در نخستین کنفرانس مطبوعاتی خود می گوید: “دولت تدبیر و امید طبق وعده در راه نجات اقتصاد کشور، احیای اخلاق و تعامل سازنده با جهان با مشی اعتدالی، اهداف ملی را دنبال خواهد کرد.”
محمد خاتمی که “مهندس بزرگ” اصلاح طلبان حکومتی لقب گرفته و بازهم نشان می دهد که درکارگردانی مهارت بسیار بیشتری دارد تا بازیگری در صحنه سیاست، روز آخر هفته آب پاکی را روی دست همه می ریزد. او به صراحت تمام روشن می کند که “مردم برای حفظ نظام از تغییر می گویند” و ماشین تازه براه افتاده مطالبات ملی را ترمز می کند: “مواظب باشیم شتاب زدگی نکنیم که توقعات بیجا از دولت ایجاد نشود؛ دولت معجزه نمی تواند بکند. فقط می گوییم، رویکردها تغییر کند و اندک اندک پیش برویم. فردا تورم و بیکاری ویران کننده از بین نخواهد رفت و روابط خارجی اصلاح نخواهد شد. نباید این توقعات را داشته باشیم.”
هاشمی رفسنجانی، سازی را می زند که برادر حسین بازجو، آواز خودش را با آن می خواند. رئیس مجمع تشخیص مصلحت چنان شادمان است که سخت می توان فهمید مزاح می کندو یا جدی می فرماید: “اگر دشمنان جمهوری اسلامی ایران ذرهای انصاف داشته باشند، باید بپذیرند که ایران دموکراتترین انتخابات دنیا را برگزار کرد و هیچ شبههای نمیتوانند به آن وارد کنند.”
نماینده ولی فقیه در روزنامه ضدملی کیهان، با خشم تمام می نویسد: “حال که برای دیرفهمترین افراد هم مشخص شد که نظام اسلامی اهل تقلب نیست وقت آن است که به حکم عدالت، سران فتنه به خاطر آن ظلم بزرگ به این نظام مظلوم محاکمه بشوند.”
منصور حقیقت پور، نایب رئیس کمیسیون امنیت ملی مجلس، موسوی و کروبی را “مجرم” می شناسد وحرف برادر حسین را تکرار می کند.
معلوم نیست که هنوز هم هاشمی و خاتمی در شمار “سران فتنه اند” و یامنظور سخنگوی غیر رسمی “مقام معظم رهبری” فقط رهبران در حصر است. امااین پیداست که نامزد وطنفروشان فتنه آمریکایی- اسرائیلی، در فاصله 4 روز بعلت “دو دهه نمایندگی حضرت آقا” اکثریت آراء رابدست آورده است. این سفر یک شبه از جهنم به بهشت هدیه حسین شریعتمداری به حسن روحانی است.
امامی کاشانی، خطیب نماز جمعه، درهمان موقع که مردم به پای صندوق های رای می روند، می گوید: “هدف و غایت در کشور ما دین اسلام و جمهوری است. حفظ کشور «نیز» که اصلی اساسی برای ماست در این انتخاباتها مطرح است. در کشور ما فقط بحث ارتقای اسلام است که هیجانی ایجاد شود و مردم پای صندوقهای رای بیایند.”
حجت الاسلام شجونی، بایک اشاره هویت ایرانی “میلیونها نفر” را می گیرد و “الوات” لقبشان می دهد: “آنهایی که بعد از اعلام پیروزی روحانی رفتند تو خیابان جزو ملت ایران نبودند و شعارهایی هم که سر دادند شعارهای ملت ایران نبود. آنها یک عده الوات بودند.” حرفی است که روزنامه های جوان و کیهان هم دنبالش می کنند.
رسانه های مهم جهان، “محتاطانه” و “امیدوار” با “انتخابات ۹۲” روبرو می شوند و اغلب نگاه شیکاگو تریبون رادارند: “ایرانیها خواهان تغییرند، اما گمان نمیرود که انتخاب روحانی بتواند مناقشه ایران و غرب بر سر برنامه هستهای و بحران سوریه را به این زودیها حل کند.”
نوول ابزرواتور نتیجه انتخابات راچنین می بیند: “اساس همان است، فقط شیوه عمل فرق کرده است.”
رهبران گروه هشت کشورکه در ایرلند شمالی گرد آمده اند، همین موضع “ محتاط و امیدوار” رادارند. وقتی دیدگاه حسن روحانی، دراولین کنفرانس مطبوعاتی اندکی روشن می شود، تقابل وزن بیشتری از تعامل می یابد. پیوند حقوق بشر با مساله هسته ای در مصاحبه آلن آیر اتفاقی نیست: “نه تنها آمریکا بلکه جامعه جهانی خواستار آن است که ایران به تعهدات بینالمللیاش عمل کند؛ چه در مورد تعهدات هستهای و چه در مورد حقوق بشر. وقتی ایران حقوق اساسی و بنیادین شهروندان خود را به طور فاحش و مکرر نقض میکند ما نمیتوانیم ساکت بمانیم. اگر واقعا رییس جمهوری منتخب جمهوری اسلامی ایران علاقمند به بهبود و ترمیم روابط بینالمللی باشد، راهش آسان و مثل آب خوردن است. فقط و فقط لازم است ایران به تعهدات بینالمللیاش پایبند باشد.”
باراک اوباما، روشنتر توضیح می دهد: “تحریمهایی که به اجرا گذاشته شده، لغو نمی شود مگر با برداشتن گام های قابل توجهی برای اثبات اینکه ایران بدنبال تولید سلاح اتمی نیست.”
گیدو وستروله، وزیر خارجه آلمان، تبریک را با تهدید می آمیزد: “اصلاحات باید در عمل رخ دهد، چرا که این امر نه تنها در جهت منافع مردم ایران است که خواستار آزادی بیشتر هستند، بلکه بسیار مهم است که ایران بخاطر منافع جامعه بین المللی، تمایل بسیار بیشتری به مذاکره درمورد برنامه هسته ایش نشان دهد.”
ویلیام هیگ، وزیر خارجه بریتانیا، لحن تندتری دارد: “دولت جدید ایران نباید درباره قاطعیت غرب برای جلوگیری از گسترش سلاح های هسته ای در خاورمیانه و افزایش فشاربر ایران از طریق تحریم ها تردید کند.”
بیانیه پایانی گروه هشت، بار دیگر می خواهد که “جمهوری اسلامی به طور کامل و با سرعت عمل، تعهدات بین المللی خود را آغاز کند و جامعه جهانی نیز، اجرای کامل تحریم های سازمان ملل را تضمین نماید.”
نشست هشت، به توافقی دست می یابد که بناچار سوریه را در اولویت برنامه سیاسی “رئیس جمهور منتخب” می گذارد که هنوز ۴۰ روزمانده به آغازکار رسمی دولتش، عملا جای دولت مرده احمدی نژاد راگرفته است؛ “دولت انتقالی سوریه در ژنو ۲ تعیین ” می شود. در مورد سرنوشت بشار اسد و حضور جمهوری اسلامی د راین نشست سکوت شده است.
هفته ایست که حماس از حزب الله لبنان می خواهد از سوریه بیرون برود. آمریکا، دولت سوریه را متهم به استفاده از سلاح شیمیایی می کند. وروحانیون ارشد سُنی، پس از نشستی در قاهره خواستار جهاد علیه حکومت سوریه و متحدانش می شوند: “تهاجم شنیع رژیم ایران و حزب الله لبنان و متحدان قومی آنها در سوریه، در واقع اعلان جنگ علیه اسلام و مسلمانان است.”
گفتی تاریخ ازهم اکنون دست “دیکتاتور بزرگ” –ـ لقب دکتر جلال ایجادی برای سیدعلی خامنه ای –ـ را در دستان بشار اسدگذاشته است.
ودرست در همین موقع، شبح “مساله هسته ای” بال می گشاید. یوکیو آمانو، مدیر کل آژانس بین المللی اتمی می گوید: “پیشرفت برنامه هستهای ایران روند ثابتی داشته است.”
خرداد ماه، بهار ایران را به دو راهی سرنوشت سازی می رساند که باید در تابستان داغ و طولانی میهن ما رقم بخورد. عاشقان ایران می کوشند، روزن پدید آمده را به پنجره ای مبدل سازند.
دکتر ابراهیم یزدی، به “رئیس جمهور منتخب” یاد آور می شود: “جامعه ایرانی در حال عبور از یک دوران گذار تاریخی است، بسیاری از ارزشها و رفتارهای شکل گرفته در سنن فرهنگ ایرانی ـ– اسلامی ما دچار دگردیسی و دگر گونی شده است و این در حالیست که تهدیدهای خارجی بیش از هر زمان تمامیت ارضی کشورمان را هدف قرار داده است.”
دکتر جلال ایجادی، جامعه شناس، لحظه تاریخی را تشریح می کند: “مردم و حکومت بدون آنکه همدیگر را دوست داشته باشند وبدون آنکه منافع یگانه ای داشته باشند، بحول دولت حسن روحانی همسو می گردند. روشن است که این شرایط بسیار شکننده است زیرا جامعه پیچیده است وبازیگران اجتماعی بسرعت بازی خودرا تغییر می دهند. توهم ها زیر نقدعقل گرا فرومی ریزند. همیشه حساب ها و طرح های از قبل آماده شده تعیین کننده نیستند، بلکه پویائی پیچیده، سیالیت اجتماعی، آگاهی اراده گرایانه، تناسب قوای متغیر، خواستها ورازهای گفته نشده، نقش اصلی را بازی می کنند.”
عبداله نوری فهرستی بلندبالا از مشکلات و دشواری ها در عرصه های گوناگون سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را پیش روی حسن روحانی می گذارد: “تورم و گرانی روز افزون، بیکاری، پایین آمدن سطح تولیدات داخلی، تشدید تحریمها و کاهش درآمد های نفتی، بدهی فراوان دولت به بخش خصوصی و کسری بودجه شدید، فساد اداری و حاکم شدن روابط به جای ضوابط، اقتصاد رانتی، رشوه و اختلاس، نابسامانی در روابط خانوادگی و رشد طلاق، گسترش اعتیاد، زوال و افول ارزش های اخلاقی در روابط اجتماعی، تنگناهای سیاسی در دانشگاه ها و مراکز آموزشی و پژوهشی، حاکمیت فضای امنیتی و محدودیت آزادی های سیاسی و اجتماعی، حصر و حبس شخصیت های خدوم و ارزشمند ملی، تنش و بحران در روابط خارجی، مواجهه با تحریم های روز افزون و کاهش اعتبار بین المللی…”
و دکتر جلیل روشندل، بار دیگر آژِیر خطر را می کشد: “جامعه ایران، امروز بیش از هر زمانی قابلیت انفجار دارد و در صورتی که خواستههای مردم برای حقوق و آزادیهای مدنی و برداشته شدن زنجیر سنگین امنیتی از جامعه نادیده گرفته شود واکنش مردم با توجه به فشارهای اجتماعی سالهای اخیر طیفی بین دو قطب نافرمانی مدنی و درگیریهای خیابانی را به دنبال خواهد داشت.”
این نگاهها به چهاردیدگاه سیاسی متفاوت تعلق دارند که با شعارهای جشن شادی مردم در آمیخته و در دو راهی سرنوشتی ایران بهم رسیده اند. آیا “نظام” این صدا ها راخواهد شنید ویا زمام امور را چنان ادامه خواهد داد که کیهان می نویسد: “تعیین سیاست های کلی و کلان نظام مطابق اصل ۱۱۰ قانون اساسی از اختیارات رهبری است. بنابراین برخلاف هیاهوی دشمنان بیرونی و دنباله های داخلی آنها، با انتخاب آقای دکتر روحانی سیاست های کلان نظام تغییری نکرده و نخواهد کرد.”
تاریخ، این لحظه دشوار را در شعر داریوش معمار بیاد خواهد آورد:
دلخوش کردیم
به آواز پرنده ای کوچک
به اینکه بگذریم از خاطراتمان
به امیدواری مختصری
این نهایت ایثار ما بود