مصاحبه با استاد ظریف
جناب آقای ظریف، به برنامه هفتگی «فرهنگی- هنری» ما خوش آمدید.
استاد هوشنگ ظریف: با عرض سلام خدمت شما و شنوندگان عزیز و عرض تسلیت فراوان خدمت همه هنرمندان، به خصوص هنرمندان موسیقی به خاطر این فقدان بزرگ. بنده افتخار داشتم که از سال ۱۳۴۲ خورشیدی که آقای پایور گروه خود را تشکیل دادند با ایشان همراه باشم و تا این اواخر که بیمار شدند و سکته کردند در کنارشان بودم.
استاد پایور خدمات بزرگی به موسیقی ایران کردند. خودشان شاگرد استاد ابوالحسن صبا و استاد عبدالله دوامی بودند و تمام ردیفهای استاد دوامی را هم به نت درآورده و چاپ کردند. قطعات خودشان هم به تمامی چاپ و منتشر شده است و من خودم آن قطعات را با تار به شاگردانم درس میدهم و آنها بسیار از تمرین این قطعات لذت میبرند.
با وجود اینکه کسان و نامآوران زیادی طی سالها، در حوزه سنتورنوازی در ایران فعال بودهاند، چه در حد استادی و چه در حدود دیگر، اما چرا همواره گفته میشود که ساز سنتور با نام فرامرز پایورعجین است و ماندگار؟
بله ما نوازندگان خیلی خوب و استادان سنتور نواز بسیاری داشتهایم که هر کدام هم سبک مخصوص به خودشان را داشتهاند. اما استاد پایور خیلی آکادمیک روی این ساز کار کردند. به یاد دارم که تازه با ایشان آشنا شده بودم؛ با چند تن از دوستان به منزل ایشان رفته بودیم. ایشان شروع کردند به نواختن یکی از قطعات آقای علینقی خان وزیری که ما آن را با تار مینواختیم اما ایشان همان قطعه را با سنتور نواختند. ما بسیار تعجب کرده بودیم. با تعجب از خودمان میپرسیدیم مگر میشود با این ساز، سنتور، هم چنین قطعاتی را کار کرد؟
ایشان خیلی آکادمیک با سنتور کار کردند و این نوع سبک نوازندگی را ابداع کردند. سبک ایشان با نوع نوازندگی دیگران فرق میکرد. البته قبل از ایشان هم آقایانی مثل استاد رضا ورزنده و استاد منصور صارمی و خیلی نوازندگان خوب دیگرهم در این حوزه کار کرده بودند وآنها هم سبک مخصوص به خودشان را داشتند؛ اما آثار پایور روی ساز سنتور مثل آثار پیانیستی بود که خیلی آکادمیک کار کرده باشد و تمام مطالب و ظرایف کار را بتواند روی این ساز پیاده کند.
استاد ظریف! از شکلگیری گروه سازهای ملی که بعداً به نام گروه پایور معروف شد و بیش از سی سال دوام آورد بگویید.
بله ما وقتی از هنرستان فارغالتحصیل شدیم به استخدام اداره کل هنرهای زیبای تهران در آمدیم که بعداً به نام اداره فرهنگ و هنر شناخته میشد. در آن زمان گروهها و ارکسترهای بزرگی کار میکردند از جمله ارکستر بزرگی که استاد ابوالحسن صبا آن را رهبری میکردند و بعد از ایشان هم آقای حسین دهلوی رهبر این گروه بودند که من و برخی از دوستان دیگر هم کمابیش در این گروه حضور داشتیم.
در کنار این گروههای بزرگ، گروههای کوچک دیگری هم تشکیل شده بودند مثل گروه اقای محمد حیدری. در همان زمان آقای پایور از انگلستان برگشته بودند. در اوایل دهه چهل خورشیدی، ایشان به انگلیس رفته بودند تا زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه کمبریج بخوانند. وقتی به ایران برگشتند گروه خود را تشکیل دادند و من هم جزو کسانی بودم که ایشان برای تشکیل گروه خود انتخاب کردند.
وقتی این گروه تشکیل شد، به یاد دارم که یک روز مدیرکل فعالیتهای هنری وزرات فرهنگ و هنر گفتند که وزیر وقت میخواهند به دیدن اجرای این گروه که تازه تشکیل شده و خوب هم کار کرده است بیایند.
اقای پایور قطعهای به نام «شهرآشوب شور» تنظیم کرده بودند که بسیار مفصل بود و گروه ما آن را در برابر وزیر اجرا کرد؛ وقتی وزیر وقت فرهنگ و هنر آن زمان، این قطعه را شنید خیلی تعریف و تمجید کرد و از آن به بعد بود که این کار تداوم پیدا کرد.
این گروه به تدریج جا افتاد و ما برنامههای بیشماری را در تالارهای تهران و شهرستانها وهمینطور در تمام نقاط دنیا اجرا کردیم. اما بعد از اینکه ده دوازده سال پیش ایشان سکته کردند، گروه پایور تا حدی از هم پاشید. با این اوصاف باز هم اگر جایی دعوتمان می کردند با اعضا سابق گروه برای اجرا میرفتیم و حالا هم اگر پیش بیاید باز هم اجرا خواهیم داشت.
شما در تمام این سالهای طولانی همکاری، در کنار استاد پایور تمرینها و اجراهای بیشمار داشتید و کنسرتهای بسیاری در داخل و خارج از ایران حاصل این سالها بوده. از تأثیر گروه پایور در اشاعه موسیقی ایرانی برای ما بگویید؟
افرادی که در گروه ما کار میکردند همگی همدل بودند. همه، همدیگر را قبول داشتند. کسی نمیگفت من برتر از دیگری هستم. همه با عشق کار میکردند. جلسات تمرینی که استاد پایور برای اعضای گروه میگذاشتند، معمولاً سه یا چهار ساعت طول میکشید و البته بین آن ۲۰ دقیقهای هم برای استراحت و نوشیدن چای و قهوه میگذاشتند.
چیزی که از همه جالبتر بود این بود که گروههای کوچک دیگر، همیشه «اونیسون» (یونیسون) میزدند. یعنی یک ملودی یا تصنیف را که پیش درآمد بود «اونیسون» میزدند. اما آقای پایور، اولین کسی بود که در یک ارکستر کوچک، از جمله در همین گروه خودش، تنظیماتی را انجام داد که بسیار زیبا و با شکوه بود.
در این تنظیمات، مثلاً کمانچه کار خودش را میکرد و درعین حال، صدای تار به شکلی تنظیم میشد که جایی زیر کمانچه جواب میداد. اگر آثار ایشان را بشنوید، تنظیماتشان به خوبی مشهود است. این تنظیمات و عشق و همدلی گروه بود که به کارشان نتیجه میداد.
استاد ظریف، بسیاری از گروههای موسیقی در ایران کمتر از چهار یا پنج سال بیشتر دوام ندارند اما گروه پایور در حدود سه دهه به حیاتش ادامه داد. آنهم با مردان بزرگ موسیقی ایران از جمله خود شما و اساتیدی چون محمد اسماعیلی، حسن ناهید، رحمتالله بدیعی و بزرگانی که به عنوان میهمان با شما کار میکردند مثل جلیل شهناز، اصغر بهاری و حسین تهرانی…
…و آقای لطفالله مجد. در آن زمان آقای مجد هم با این گروه کار میکردند
بله. پرسشم این است که علت ماندگاری گروه پایور در موسیقی ایرانی طی این مدت طولانی چه بود؟
این بود که همه اعضای گروه واقعاً عاشق بودیم. ما عاشق موسیقی بودیم. همه با هم دوست و رفیق بودیم و همدیگر را قبول داشتیم. وقتی برای ضبط کاری به جایی مثلاً رادیو میرفتیم و کار به پایان میرسید آقای پایور پیشنهاد میداد که همگی برویم خانه ایشان. یا به منزل ایشان میرفتیم یا به منزل من میآمدند و کار میکردیم.
چیزی که به یاد ماندنی بود نظم و دیسیپلین ایشان بود. ایشان در کار خیلی منظم بودند. مثلاً فرض کنید اگر صبح همان شبی که تا یک بعد از نیمه شب در کنار هم و دور هم بودیم، تمرین داشتیم و کسی پنج یا ۱۰ دقیقه دیر سر تمرین حاضر میشد، آقای پایور به ایشان اعتراض میکردند و میگفتند که «آقا چرا دیر آمدید؟» بچهها هم رویشان نمیشد که بگویند ما دیشب مثلاً تا یک بعد از نیمه شب با هم بودیم و بیدار بودیم.
نظم ایشان بود که گروه را پایدار نگه میداشت و علاوه بر نظم ایشان، همه اعضا هم به هم علاقهمند و با یکدیگر دوست و رفیق بودیم.
و در مجموع اگر شما بخواهید زندگی و کار استاد پایور را به عنوان یک درسآموزی برای نسل امروزی که به موسیقی روی میآورد ارائه کنید، به کدام ویژگی و خصیصه ایشان اشاره میکنید؟
باید بگویم که هدف ایشان و بقیه اعضا گروه به هیچ وجه «مادی» نبود. واقعاً عشق به موسیقی بود. ما به جنبه مادی ماجرا اصلاً فکر نمیکردیم. امروز اگر بخواهید چند نفر را دور هم جمع کنید تا کار کنند اول از همه میپرسند آقا چقدر پول میدهند؟ یا اینکه بهانه میآورند که راه دور است و ما نمیتوانیم بیاییم. آن همبستگی لازم وجود ندارد. البته این خود آقای پایور بودند که این وضعیت را به وجود آورده بودند. برای ما دوست بسیار خوبی بودند. من افتخار میکنم که سالیان سال با ایشان همکاری داشتم.
به عنوان پرسش آخر، از میان این همه کار مشترک که با ایشان داشتید اگر بخواهید یکی از کارهای خودتان با استاد فرامرز پایور را به عنوان کاری که بیشتراز بقیه به آن دلبستگی دارید نام ببرید، از کدام همکاری یا کدام کاربا ایشان یاد میکنید؟
راستش من همه کارها و تنظیمات ایشان را دوست دارم. چه گروه نوازیهای ایشان را و چه قطعاتی که من و ایشان و استاد محمد اسماعیلی با هم اجرا کردهایم. همگی آنها را دوست دارم.
یک کاست دو نفره هم با همدیگر منتشر کردیم به نام« گفتوگو» که الان به شکل سی دی هم در بازار عرضه میشود و ماجرایش اینطور بود که ایشان وقتی بیمار شدند و تقریباً گروه از هم پاشیده شده بود از من خواستند بروم منزلشان و با هم کار کنم.
چند قطعه زیبا از دل این همکاری دو نفره خلق شد از جمله قطعه «پرنیان» و دو سه قطعه دیگر هم بود که در نهایت به انتشار همان کاست «گفتوگو» انجامید. من واقعاً نمیتوانم بگویم کدام یک از کارهای ایشان برایم از بقیه زیباتر است. همه آنها از آثار درویش خان که در گروه ضبط شد گرفته، تا تک نوازیهایی که من یا آقای رحمتالله بدیعی یا آقای حسن ناهید هر کدام با ایشان داشتیم… همگی زیبا بودند. واقعاً همه کارها و تنظیمات ایشان عالی و بینظیر بودند.
نقل از رادیو فردا