اقتصاد بسیار مردمی

ابراهیم نبوی
ابراهیم نبوی

در پی اعلام این نظر که آقای محسن رضایی، شخصیت سرگردان نظام که “باید اقتصاد مردمی طراحی شود” در جهنم یک جنبش اعتراضی عظیم “ما کردیم، ما کردیم” توسط اشخاص موسوم به کارل مارکس، فریدریش انگلس، ولادیمیر ایلیچ اولیانف مشهور به لنین، مائوتسه دون مشهور به  مائو و برخی دیگر که پرچم سرخی در دست داشتند، به راه افتاد. آنها فریاد می زدند “ما کردیم، ما کردیم” خبرنگار ما بعد از تهیه عکس و گزارش از این افراد، و همچنین افرادی که خودشان را سوسیالیست های جدید می خوانند، یعنی اشخاص موسوم به هربرت مارکوزه، روی هارتزلی، برایان گولد، موریس تورز( این شخص دائما شعار می داد)، تیماشوف و چندین تن دیگر، نظرات آنان را شنیده و با کسب اجازه و تعیین وقت قبلی به دفتر آقای محسن رضایی مراجعه نموده، پس از اینکه وی به ناموس خود قسم خورد که کلیه اظهاراتش حقیقت دارد، با وی مصاحبه نمود.

ما: فرمودید باید اقتصاد مردمی ایجاد شود، منظورتان از اقتصاد مردمی چیست؟

محسن رضایی: اقتصاد مردمی یک اقتصاد خیلی بزرگ است که در آن مردم چند میلیارد نفر هستند و ابزار تولید هر کدام بیش از صد تن وزن دارند و روزانه میلیاردها کالا تولید کرده و همه آنها با ماشین حساب بطور کاملا مساوی بین مردم تقسیم می شود.

 

ما: یعنی منظورتان این است که در اقتصاد مردمی باید تعداد مردم ایران زیاد شود؟

محسن رضایی: البته یکی از اهداف ما این است که تعداد مردم کشور حداقل شش هفت میلیارد نفر باشد، چون می خواهیم اقتصادمان خیلی مردمی باشد.

 

ما: یعنی بیشترین تولید کشور باید تولید مثل باشد؟

محسن رضایی: نه، من با افزایش زاد و ولد به شکل کنترل نشده مخالفم، چون از نظر علمی، بهتر است دو یا سه تا بچه بیشتر نباشد، ولی باید با همان تولید مثل عادی تعداد مردم زیاد بشود که اقتصاد خیلی مردمی باشد.

 

ما: یعنی منظورتان این است که به جای نه ماه انتظار برای زایمان یک فرزند، مثلا مردم ایران از طریق تخم ریزی در 21 روز یک دفعه بیست فرزند به دنیا بیاورند که هر ماه جمعیت ایران 20 برابر شود و در نتیجه ما بعد از دو ماه جمعیت ایران به 28 میلیارد نفر برسد، آیا این روش مناسب است؟

محسن رضایی: نه، اشتباه نکنید. ما قبلا تلاش کردیم از طریق تخم گذاری جمعیت را افزایش دهیم، ولی جز یک مورد که آن هم جواب نداد، هیچ کدام جواب نمی دهد، ما باید پروسه را کوتاه کنیم. و البته این فقط یک راه است که آن هم جواب نمی دهد، باید منتظر زمان باشیم تا مردم زیاد بشوند، و بعد از روش های دیگر اقتصاد مردمی را طراحی کنیم.

 

ما: آیا منظورتان این است که مردم همه تولید کنند؟

محسن رضایی: نه، اصلا، این خودش یک سیستم سرمایه داری است که هر کسی خودش تولید کند، این اقتصاد مردمی نیست، چون همه سرمایه دار می شوند و دیگر هیچ کارگری وجود نخواهد داشت که ما ثروت سرمایه دار را به او بدهیم.

 

ما: پس منظورتان از اقتصاد مردمی همان اقتصاد دولتی است؟

محسن رضایی: تا حدی همین طور است، یعنی دولت کل اقتصاد را کنترل کند، و همه برای دولت کار کنند، ولی اسم دولت را بگذاریم مردم که اقتصاد دولتی نباشد، چون ما اقتصاد مردمی می خواهیم. بعد هر چه درآمد کسب شد بطور مساوی بین مردم تقسیم کنیم.

 

ما: یعنی منظورتان این است که می خواهید اقتصاد ایران کمونیستی بشود ولی اسم آن اقتصاد مردمی باشد، همه به اندازه توان شان کار کنند، ولی ثروت بطور برابر تقسیم شود.

محسن رضایی: ما این سیستم را هم بررسی کردیم، ولی این سیستم کمونیستی است که شکست خورده، ما نمی خواهیم که کمونیستی باشد و همه به اندازه برابر بگیرند، بلکه می خواهیم هر کس به اندازه توانش کار کند، و هر کس به اندازه نیازش استفاده کند، این می شود اقتصاد مردمی. چنین اقتصادی را می خواهیم.

 

ما: به عبارت دیگر شما می خواهید اقتصاد دولتی سوسیالیستی را بطور کامل اجرا کنید؟

محسن رضایی: نه، ما سوسیالیست نیستیم، چون سوسیالیسم شکست خورده، همین سیستمی که من گفتم می خواهیم اجرا کنیم، سوسیالیسم واقعا شکست خورده را که نباید  تکرار کنیم، ما باید اقتصاد مردمی داشته باشیم. یعنی یک کار جدید بکنیم. طراحی ما این است که به جای صادرات نفت و این کارها، از سرمایه داران مالیات های هنگفت و خیلی زیادی بگیریم و آن را از طریق سیستم خدمات اجتماعی در اختیار مردم قرار بدهیم، مثلا اگر کسی صد برابر هزینه اش درآمد دارد، نود درصدش را بگیریم و بدهیم به کسی که نصف هزینه اش درآمد دارد.

 

ما: یعنی منظورتان این است که می خواهید همان کاری را که اروپایی ها در این پنجاه سال دارند انجام می دهند، شما هم همان را تکرار کنید؟

محسن رضایی: نه، مخالفم. چون سیستم نیمه سوسیالیستی اروپا ناموفق بوده و دلیل آن هم همین است که هر روز مسلمانان اروپا و خیلی از دوستداران انقلاب اسلامی و خیلی از فامیل که الآن در آنجا هستند، علیه دولت تظاهرات می کنند و اروپای غربی در حال فروپاشی است. ما می خواهیم یک سیستمی باشد که سرمایه دار کار کند، ولی مردم پولش را بگیرند.

 

ما: یعنی می خواهید سرمایه داران کارگر باشند و کارگران از درآمد آنها استفاده کنند؟

محسن رضایی: منظور ما این نیست، چون این هم جواب نمی دهد. ما در چند کارخانه آمدیم و سرمایه داران را که دو سه نفر بودند، گذاشتیم کار کنند، و در آمدشان را دادیم به کارگرانی که ده هزار نفر بودند. کارخانه خوابید، درآمدی هم به دست نیامد و مجبور شدیم از جایی قرض کنیم و به کارگران و سرمایه داران بدهیم. چیزی که ما حساب نکرده بودیم این بود که وقتی سرمایه داری که اگر سرمایه دار باشد، ماهی صد میلیون درآمد دارد، کارگر می شود، درآمدش به پانصد هزار تومان هم نمی رسد، وقتی پانصد هزار تومان را بین ده هزار نفر تقسیم کنیم، چیزی نمی شود. ما باید یک کاری بکنیم که در حقیقت بدون اینکه نفت صادر کنیم، از کشورهای جهان پول به دست بیاوریم و بدهیم به مردم و یک اقتصاد مردمی ایجاد کنیم. یعنی با اقتدار کامل عمل کنیم.

 

ما: یعنی می خواهید حمله کنید به ترکیه و مردم ترکیه را به عنوان برده بگیرید و پول شان را بدزدید و بیاورید داخل ایران و آنها را وادار کنید که درآمدشان را به ایران بدهند.

محسن رضایی: البته این هم یک طرح است، ولی شاید این کار را در مورد اسرائیل بکنیم، یعنی با اقتدار تمام، حمله کنیم به آنجا و وادار کنیم کارگر و سرمایه دار اسرائیلی کار کنند و پولش را بدهیم به مردم فلسطین که یک اقتصاد مردمی ایجاد بشود برای فلسطین.

 

ما: یعنی به عبارت دیگر منظور شما از اقتصاد مردمی همان اقتصاد استعماری و برده داری است، منتهی به جای اینکه مثل اسپانیایی ها به آمریکای لاتین حمله کنید، می خواهید به ترکیه یا اسرائیل حمله کنید. پولش را هم بدهید به فلسطین، خوب، اولا این که همان استعمار است و دوما فقط به نفع مردم فلسطین است، مردم ایران این وسط چه خواهند شد؟

محسن رضایی: تمام مشکل این طرح همین است. یعنی ما برای اجرای این طرح چهار مانع داریم، اول اینکه مردم خودمان گرسنه می مانند، دوم اینکه اگر بخواهیم حمله کنیم به اسرائیل باید بودجه نظامی داشته باشیم که نداریم، سوم اینکه این طرح جدیدی نیست، بلکه همان طرح استعماری است و زمان آن گذشته، مگر اینکه فلسطینی ها همزمان با حمله ما به اسرائیل، به عربستان حمله کنند و عربستان را استعمار کنند و آنها را به عنوان برده به کار بگیرند و پولش را به ما بدهند، در این صورت اقتصاد مردمی هم در فلسطین و هم در ایران ایجاد می شود. متاسفانه فلسطینی ها با این طرح مخالفت کردند. آنها گفتند اگر بخواهیم این کار را بکنیم، برای چی شما به ما پول بدهید و ما به شما، هر کسی پولش را خودش بردارد که این هم می شد همان استعمار. بعد از آن ما فکر کردیم از نفت استفاده کنیم، ولی پول آن را وارد چرخه اقتصادی نکنیم.

 

ما: یعنی مثلا درآمد نفت را بدهیم به یک شرکت و اسم آن را بگذاریم شرکت ملی نفت ایران، بعد این شرکت با درآمد نفت تولید کند و حاصل آن را سرمایه گذاری کنیم و درآمد آن را صرف امور زیربنایی کنیم، مثل نروژ که سالهاست این کار را می کند.

محسن رضایی: در حقیقت ما همین راه را به عنوان اقتصاد مردمی انتخاب می کنیم. البته چون نروژ عین همین کار را می کند، ما تغییراتی در این کار دادیم، اول اینکه ما به جای اینکه درآمد نفت را صرف اقدامات زیربنایی بکنیم، آن را به عنوان حقوق و یارانه و از طریق وزارتخانه های دولتی به مردم می دهیم، دوم اینکه صنایع و کشاورزی را حفظ می کنیم حتی اگر درآمد نداشته باشد و هر جا درآمد کم آمد، سوبسید می دهیم.

 

ما: یعنی در حقیقت همین کاری که الآن دارد اتفاق می افتد، بعدا به اسم اقتصاد مردمی اتفاق می افتد؟

محسن رضایی: البته تا حدی، با این تفاوت که ما سعی می کنیم که از درآمدهای دیگری مثل مصادره اموال خلافکاران، وثیقه زندانیان، درآمد از طریق ستاد مبارزه با قاچاق و این جور موارد هم استفاده کنیم که همه آنها سرمایه گذاری شود و درآمد کسب کنیم.

 

ما: یعنی در حقیقت “اقتصاد مردمی” همین اقتصادی است که همین الآن داریم.

محسن رضایی: تحقیقا همین طور است، البته مرحله دیگری در این اقتصاد پیشنهاد شده که ما درآمد را بدون هیچ تبعیضی توزیع کنیم و هزینه های اجتماعی کلان را پائین بیاوریم و هزینه هایی مانند حمل و نقل و ترافیک و پوشش و ارتباطات و خیلی هزینه های دیگر را به صفر برسانیم. و در ضمن به نیاز مردم هم پاسخ بدهیم، و نیروی کار هم با بهره وری بالا کار کند.

 

ما: واوووووووو، این مثل یک معجزه است، ولی از چه طریق؟

محسن رضایی: ما بررسی کردیم، دیدیم بخش وسیعی از هزینه مردم صرف رفت و آمد، ارتباطات الکترونیکی و تلویزیون و سینما و رادیو و سایر رسانه ها، پوشش و لباس و آرایش و لوازم مصرفی، تبلیغات و اطلاع رسانی، مصرف مواد مخدر و مشروبات الکلی و سیگار، شهرسازی و مبلمان شهری و پارک و مراکز تفریحی، و هزینه هایی از این قبیل می شود. ولی یک زندانی فقط هزینه غذا و پوشاک حداقلی و مسکن دارد، که مسکن هم حداقلی است. برای چی لباس می پوشیم؟ چون می خواهیم متفاوت باشیم، ولی اگر همه مثل هم لباس بپوشند کل هزینه پوشش به یک دهم می رسد، غذا هم همین طور، مسکن هم همین طور، هزینه ترافیک و حمل و نقل و ارتباطات به پنج درصد نگهبانان می رسد، در این حالت هم زندانیان می توانند بطور منظم کار کنند. و ما می توانیم نیاز آنها را براحتی تامین کنیم، چون اصلا نیازی ندارند، یعنی حق ندارند داشته باشند.

 

ما: اگر بخواهید این طور فکر کنید می توانید با کشتن همه مردم، نیاز همه را به صفر برسانید، در این صورت فقط باید هزینه کفن و دفن داده شود، که آن هم از پول نفت براحتی قابل تامین است.

محسن رضایی: اتفاقا چند نفر از سرداران و مسوولان نظام همین پیشنهاد را مطرح کردند، ولی این با سیاست کلی نظام یعنی نقش ولی فقیه تضاد دارد، چون ما نمی توانیم رهبری داشته باشیم که همه پیروانش مرده باشند، برای همین اگرچه این طرح از نظر اقتصادی واقعا با برابری مطلق و جلوگیری از تبعیض سازگار است و مشکل نظام را به حداقل می رساند، ولی بخاطر حفظ رهبری ما نمی توانیم به آن عمل کنیم. البته این دو طرح قبلا توسط استالین تا شصت درصد اجرا شد که موفق بود، ولی ما معتقدیم باید 120 درصد اجرا شود تا موفق تر شود.

 

ما: پس من می روم خودم را برای رفتن به زندان آماده کنم.

محسن رضایی: لازم نیست شما به عنوان یکی از مردم کاری بکنید، همین الآن بیرون برادران منتظرند، هر دو نفرمان را می برند به زندان.