گپ

نویسنده
متین شکوهی

پاسخ سوال شما را مسئولین تئاتر بدهند…

رضا گوران از آن دسته کارگردانانی است که نمی توان بی تفاوت از کنار آثارش گذشت. حداقل؛ کارگردانی نمایش‌هایی چون “می‌‌خوام بخوابم” و “یرما “‌ توقعی را در بین مخاطبان ایجاد کرده که از او به عنوان یک کارگردان خوش‌ذوق و خلاق در عرصه کارگردانی یاد کنیم. نمایش “داستان یک پلکان” به کارگردانی این کارگردان جوان روزهای پایانی خود را در تالار قشقایی سپری می‌کند. در کشاکش همین روزهای اجرا بود که با او همکلام شدیم. این گفت و گو را در ادامه از پی بگیرید…

“داستان یک پلکان ” نمایشی است که در همان راه اجرای آثارپیشین شما گام گذاشته است، برای شروع لطفا کمی از شیوه تولید نمایشتان بگویید.

قرار است در یک اثر هنری نشانه هایی از یک یا چند نوع روایت از زندگی را دربرابر دیدگان تماشاگران قرار دهیم. برای دستیابی به این نوع نگاه نیازمند راهکارهایی هستیم که به رویکردهای اساسی و اجتماعی پرداخته ودراستخراج آنها با بهترین گزینه ها برخورد داشته باشیم. هنرمندان بزرگ آن هایی هستند که بتوانند پس از مدتی راهکارهای  ارتباط با مخاطب خود را به بهترین شکل ممکن شناسایی نمایند و حداکثر دغدغه های انسانی خود را در حداقل زمان به جلوه درآورند. این نوع کار کردن تا مدت ها تمرین و ممارست و مطالعه می طلبد و وبه شکل موازی نیازمند مردم شناسی و جامعه شناسی نیز هست. اکنون گروه ما درتولیدات خود در حال انجام این سیاه مشق هاست تا به تدریج بتواند روش های خود را کانالیزه کند. به همین دلیل است که ممکن است اجراهای گروه را تا مدت ها از شیوه ویک نوع نگاه ناقص ببینید تا به شکل امیدوارانه به زودی به نقطه ای مشترک با مخاطب دست یابیم.

 

تکنیک هایی که در اجراها استفاده می کنید با مطالعه ی قبلی به وجود می آید یا روشی دیگر دارید؟

بحث مطالعه و مشاهده برای کارگردانی جزیی از ارکان اصلی نظام دیداری است . سعی می کنم با توجه به داشته ها و تجربیات شخصی ام در حین تولید از فیلتر فنی و تکنیکی عبور کنم وحسی که به تدریج داده می شود را به صحنه و نمایش خود وارد آورم.

 

تماشاگر تا چه اندازه برایتان مهم است؟

اصلا ما کار می کنیم تا تماشاگر را با خود همراه سازیم و درطی همین همراهی است که دغدغه های خود را منتقل می کنیم. برای هیچ کارگردان تئاتری این فکر وجود ندارد که تماشاگر اهمیت نداشته باشد. چرا که تئاتر یک هنر زنده و اصلا زندگی است و این هنر بی مخاطب و مخاطب شناسی ارزشی ندارد.

امروزه برخی از کارگردانان در اجرای نمایش های خود دست به روش و اعمالی می زنند که برای تماشاگر نامفهوم و گنگ است و درنهایت با برچسب هنر مدرن و تئاتر پست مدرن اجراهای خود را توجیه می کنند. نظر شما در این باره چیست؟

خوب این دوستان تمرینات این چنینی را می پسندند و چه بسا دیر یا زود بتوانند به نتیجه ی مطلوبی برسند اما از آنجا که هر تولیدی تئاتر نیست و هر تئاتری قابلیت اجرا برای فرهنگ عامه یک جامعه را ندارد، پاسخ این سوال شما که به تدریج میان مخاطبان ما هم فراگیر می شود را مدیران تئاتر بدهند بهتر است.

 

داستان یک پلکان “به بررسی روابط انسانی در یک خانواده می پردازد. به نظرمی آید در میان همه موضوعات اجتماعی ،بحث درباره خانواده را به هرنکته دیگری ترجیح می دهید ومکثی عمیق برآن دارید. این طور نیست؟

بله. دغدغه من انسان است و رابطه های موجود در میان آن ها . این است که به اعتقاد من هیچ روابطی مهم تر از تعاملات آدم های نمایش از دوران جنین تا سالخوردگی آن ها وجود ندارد و بهترین گزینه برای مخاطب سال 89 می تواند همین موضوع باشد. موضوعی که درآن تنهایی و فردیت ها مطرح است وآسیب هایی که شاید امروزه تک تک افراد اطراف ما گرفتار آن هستند.

 

 دراجرای خود تا چه اندازه وفادار به متن اصلی “داستان یک پلکان ” بودید؟

تا آنجا که توانستم فاصله ای را میان متن حاضر و ادبیات داستان اصلی به وجود آوردم. البته این تغییرات به دلیل شرایط اجتماعی است که ما با آن مساله داریم. گره هایی که از نگاه من به غیر از چهارچوب اصلی در جزییات رابطه چندانی با متن اصلی ندارد.

 

 نمایش از نظر چیدمان صحنه و طراحی اثر و حتی روایت داستان در عین سادگی در یک فضای انتزاعی و مفهومی به تماشاگر نشان داده شده است. چه اصراری در به کارگیری فضاهای انتزاعی در آثارتان دارید؟

این نمایشنامه نه آنقدر که باید انتزاعی می‌شد که نتوانیم ارتباط خوبی با تماشاگر داشته باشیم،  نه آنقدر باید ملموس می‌شد که فقط روایت کننده و القا کننده یک فضای انسانی معمولی و ساده باشد. به همین خاطر تمام تلاش خود را انجام دادیم که فضا و چیدمان صحنه جایی میان این دو باشد. من در طراحی صحنه نمایش از همان ابتدا به راه پله‌ای نگاه می‌کردم که نه بالا و نه پایین برود. چرا که  به کار بردن هر دو اینها در نشانه‌شناسی ایجاد انگیزه می‌کند. پس طراحی یک پلکان مستقیم که آدم‌ها در آن رفت و آمد می‌کنند، در این اثر می‌تواند بهترین نوع چیدمان پله‌ها باشد و این تحلیلی است که خود اثر دارد و کاملا تعمدی هم طراحی شده است. طراحی این نمایش تا حدی دیدگاه انتزاعی دارد، زیرا نمایش محلی برای این نگاه است. از سویی دیگر من آنقدر هم دغدغه رئالیستی بودن و انتزاعی بودن صرف را ندارم که مخاطب نمایش را از دست بدهم. بلکه همیشه دوست دارم بین این دو عنصر کار کنم.  

 

درنمایش هایتان تا چه اندازه متکی بر استفاده از بازیگران سینمایی و شناخته شده هستید؟

توانایی بازیگران برای یک کارگردان بسیار مهم است. برای من هم به همین شکل است. بازیگرانی که در نمایش هایم به ایفای نقش می پردازند به طور یقین دارای مدارج و ویژگی هایی هستند که به خواسته هایم نزدیک هستند. حالا در میان آنها ممکن است یک یا چند بازیگر شناخته شده تر وجودداشته باشند. این به نظرم نه تنها اشکالی ندارد بلکه امتیازی است که می تواند برای بدنه تئاتر بی جان وافسرده تئاتر موثر باشد.

 

درانتخاب هایتان ازمتن ها تفاوت های زیادی دیده می شود. ممکن است بگویید درتجربه بعدی تان از چه نمایشنامه ای استفاده کنید؟

واقعا برایم مهم نیست. آنچه اهمیت دارد در درجه نخست آگاهی هایی است که اثر در اختیارم می گذارد و سپس میزان برقراری ارتباط کار با تماشاگر. این دو فاکتور برای کارگردانی یک اثر کافی است.