گمانم بر این است که اگر از اغلب ایرانیان پرسیده شود کدامین روزنامه کشور شعرش همه ژاژست وکلامش همه یاوه، و نثرش همه خامست و بیانش همه ابتربه روشنی پاسخ خواهند داد: کیهان. بواسطه سی سال استمرار در مغلطه، گاه راستی آزمایی مطالب این روزنامه دشوار می شود،اما کار که به دانش و پرسمان های کارشناسانه می رسد، طبل رسوایی آقایان از بام می افتد. مطلبی که به تازگی در این روزنامه به واسطه اتصال نیروگاه بوشهر به شبکه سراسری برق کشور نوشته شده، بقدری دور از حقیقت و گمراه کننده است که گریزی از روشنگری نیست.
کیهان راه اندازی نیروگاه هسته ای بوشهر را به لحاظ راهبردی از چند جهت دارای اهمیت کلیدی می داند. آنروی سکه در ذیل هر نکته کیهان آمده است.
1- با تزریق برق هسته ای به شبکه، برای نخستین بار، مردم ایران با یک جنبه ملموس از انرژی هسته ای که دارای تاثیر مستقیم در معیشت آنهاست، آشنا خواهند شد. تمرکز بر روی این بخش از کاربردهای انرژی هسته ای، اجماع داخلی پشت سر سیاست های راهبردی نظام در پرونده هسته ای را به نحو بی سابقه ای تقویت خواهد کرد. به عبارت دیگر، از جنبه راهبردی مسئله این است که معادله “مقاومت-هزینه” در برنامه هسته ای ایران –که البته معادله ای کاملا قابل دفاع است- با شکل گیری معادله “مقاومت-سود” تکمیل خواهد شد.
واقعیت: بر خلاف ادعای کیهان، راه اندازی بوشهر به هیچ روی زندگی مردم ایران را دگرگون نخواهد کرد، چرا که این نیروگاه کمتر از دو در صد برق کشور را تامین خواهد کرد. شاید اگر آقایان فکری به حال شبکه نارسای انتقال برق کشور می کردند که در آن هجده در صد برق ایران به هدر می رود، تاثیریمستقیم در معیشتمردم ایجاد می شد. معادله “مقاومت-هزینه” هم از آن اختراعات آقایان است که معلوم نیست بر چه منطقی استوار است. 37 سال تاخیر در راه اندازی یک نیروگاه تعریف هر گونه سود را برای آن از مفهوم تهی می کند. یک جمع سر انگشتی از هزینه های این نیروگاه از دوره پهلوی تا کنون آنرا به یکی از گران ترین نیروگاه های جهان تبدیل می کند.
2- در مرحله بعد، این موضوع اهمیتی کلیدی دارد که توجه شود افزایش تولید برق هسته ای، باعث آزاد شدن ظرفیت های نفت و گاز کشور و به تبع آن، افزایش ظرفیت ذخیره سازی یا صادرات خواهد شد. مطابق محاسبات کلاسیک انجام شده در اقتصاد انرژی، با استفاده از هر گرم اورانیوم در نیروگاه ها، 5⁄62 لیتر نفت آزاد می شود. بنابراین، افزایش تولید برق هسته ای، امکان مانور ایران در حوه انرژی را بسیار وسیع تر خواهد کرد.
واقعیت: نویسندگان کیهان بد نیست در تماسی با وزارت نیرو اندک تحقیقی در مورد منابع تولید برق کشور انجام دهند. 75 در صد برق ایران از نیروگاه های گاز طبیعی تامین می شود و نفت فقط سهمی18 در صدی در برق کشور دارد. طرفه آنکه حتی اگر بگیریم که راه اندازی نیروگاه بوشهر، اندکی گاز برای صادرات تامین خواهد کرد، این مقدار تنها یک بیست و دوم میزان گازی است که ایران بر سر چاه های نفت می سوزاند و به هدر می دهد.
3- یکی از مهم ترین تبعات راهبردی اتصال برق هسته ای به شبکه این است که برنامه هسته ای ایران از فاز سیاسی-امنیتی خارج شده و ماهیتی تجاری پیدا می کند. اطلاعاتی وجود دارد که نشان می دهد برخی از کشورها منتظر راه اندازی نیروگاه بوشهر در ایران بوده اند و اکنون آمادگی دارند تا در پروژه های نیروگاهی ایران مشارکت کنند. در مسیر تجاری سازی برنامه هسته ای ایران، بوشهر نخستین و دشوارترین گام بود. برداشتن گام های بعدی تا این حد دشوار نخواهد بود.
واقعیت: کاش نویسندگان محترم نشریه “پر تیراژ کشور” اعلام می کردندکدام کشور تصمیم دارد تحریم های بین المللی را زیر پا گذاشته و در ایران نیروگاه بسازد. اگر منظور روسیه است که آزموده را آزمودن خطاست. 11 سال تاخیر در راه اندازی بوشهر باید برای حاکمیت در ایران آموزنده بوده باشد. اگر نه، دست کم بررسی موضوع موشکهای اس-300 شاید مضررنباشد. چین هم چندان با روسیه در این مهم تفاوتی ندارد، چرا که به تازگی در حال متوقف کردن سرمایه گذاری در برخی پروژه های نفت و گاز ایران است. به هر روی، ادعای صف کشیدن متقاضیان ساخت نیروگاه هسته ای جدید در ایران پوچ تر از آن است که جدی گرفته شود.
4- از جنبه سیاسی و دیپلماتیک، ورود برق بوشهر به شبکه که نشان دهنده وقوع ایمن فعل و انفعال هسته ای در قلب راکتور است، وجود یک چرخه کامل تولید سوخت هسته ای در ایران را کاملا توجیه می کند. بوشهر سالانه چیزی حدود 30 تن اورانیوم 5 درصد غنا مصرف می کند. درست است که روس ها تامین سوخت بوشهر را تعهد کرده اند اما سابقه عملکرد روسیه نشان می دهد در واقع هیچ اعتمادی به آن نیست و ایران برای اینکه به یکباره با قطع جریان سوخت و خاموش شدن ناگهانی راکتور مواجه نشود ناچار باید تضمین داخلی از حیث تولید سوخت را ایجاد نماید. اکنون دیگر این استدلال کاملا بی معناست که چون ایران نیروگاه ندارد، پس به چرخه سوخت هم نیازی نخواهد داشت.
واقعیت: نخست آنکه انجام واکنش های خودجوش شکافت هسته ای هیچ دلیلی بر فعالیت ایمن نیست. در همه نیروگاه هایی که حوادث ناگوار هسته ای روی داده،این روند صورت می گرفته است. اگر ایران می خواهد اطمینان لازم از ایمنی نیروگاه را فراهم کند، می بایست ضریب ایمنی نیروگاه را که توسط روسها اندازه گیری شده است منتشر کند و به میثاق های جهانی ایمنی هسته ای بپیوندد. دوم آنکه 30 تن اورانیوم با غنای 5 در صد نیازمند به تولید 300 تن اورانیوم خام در سال می باشد. در حالی که ایران تنها توان تولید 71 تن اورانیوم خام را بیشتر ندارد و منابع اورانیوم کشور تنها کفاف کمتر از ده سال فعالیت بوشهر را می دهد. بالاتر از همه اینکه تا امروز هنوز یک میله سوخت در ایران تولید نشده و اگر هم بشود قابل استفاده در نیروگاه بوشهر نیست چون فن آوری اختصاصی روسی اجازه این کار نمی دهد.بنابراین ادعای عدم وابستگی برای سوخت کاملا موهوم و عوام فریبانه است.
5- و نهایتا راه اندازی نیروگاه بوشهر یکی از عواملی است که بدون شک گزینه نظامی را به طور کامل از روی میز غرب حذف خواهد کرد. اگرچه هم اکنون هم چنین گزینه عملا وجود خارجی ندارد اما اتصال بوشهر به شبکه، پارادوکسی ایجاد می کند که نتیجه آن بی معنا شدن گزینه نظامی از حیث راهبردی است. آن پارادوکس این است: اگر به بوشهر حمله شود اکوسیستم خلیج فارس و در نتیجه متحدان عرب امریکا نابود می شود و اگر به نطنز حمله شود، بوشهر قادر به جایگزینی کارکردهای آن از جنبه هایی که مورد نگرانی غرب است، خواهد بود.
واقعیت: موضوع گزینه نظامی و راه اندازی بوشهر هم به کلی از هم جدا هستند. اصولا غرب از نیروگاه بوشهر نگرانی عمده ای ندارد چون روسیه سوخت آنرا تامین می کند و پسماند های اتمی نیز به روسیه باز گردانده می شوند. از همین روست که بوشهر از تحریم های بین المللی مستثنی است. نگرانی از فعالیت های غنی سازی ایران است که استفاده دوگانه دارد و از طریق آن هم می توان سوخت هسته ای تولید کرد و هم سلاح هسته ای. متحدان عرب آمریکا به هیچ وجه نگران حمله به نیروگاه اتمی بوشهر نیستند بلکه آنان و بسیاری از ایران دوستان از بروز سانحه ای هسته ای در راکتور بوشهر که علاوه بر اثرات مخرب زیست محیطی به یک فاجعه انسانی منجر خواهد شد دل نگران هستند. درضمن، تصور می کنم اگر تماسی با سازمان انرژی هسته ای گرفته شده بود، نویسندگان دستگیرشان می شد تاسیساتی که برای جایگزینی نطنز پیش بینی شدهنه در بوشهر بلکه در فردو است.
بهتر بود کیهان به جای این مطالب بی مایه و نادرست، تحقیقی در مورد مخارج این نیروگاه و میزان ایمنی و امنیت آن منتشر می کرد. باشد تا آنان که تجسم عرق ملی را در نیروگاه بوشهر می بینند، مطالب این روزنامه را جدی تر بگیرند یا حتی باور کنند. و اگر نه این خطر وجود دارد که افکار عمومی منطق هسته ای آقایان را زیر سئوال ببرد چرا که ندهد هوشمند روشن رای به فرومایه کارهای خطیر.
مدیر پروژه ایران در فدراسیون دانشمندان آمریکا