استیضاح امروز وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی در مجلس شورای اسلامی و جدال لفظی میان رئیس مجلس (علی لاریجانی) و رئیس قوه مجریه (محمود احمدی نژاد) و متهم کردن یکدیگر به فساد اقتصادی و خیانت به نظام جمهوری اسلامی، حاکی از پیدایش شکاف و اختلاف هم در درون گروههای سیاسی حاکم و هم بین آنها و طبقه اقتصادی مسلط است. چنین اختلافاتی و رونمایی آن در فضای رسمی سیاسی کشور در علوم سیاسی به معنای بحران همبستگی میان نخبگان سیاسی یا نخبگان قدرت است. در عین حال تعمیق این اختلافات و جدالهای لفظی و مکتوب، یکی از زمینه های بحران زا و از عوامل اصلی فروپاشی رژیم های غیر دمکراتیک بوده است. به ویژه در مورد رژیم های غیر دمکراتیکی که اگر کارویژه ها و خدمات عمومی آنها تضعیف شود، شکاف و اختلاف میان نخبگان سیاسی در امر فروپاشی آنها نقش بسزایی خواهد داشت.
در عین حال این اختلافات خود عاملی دیگر خواهد بود در جهت تشدید بحران کارآمدی، مشروعیت و سلطه، که همه اینها امروز گریبان جمهوری اسلامی را گرفته است. هر چند این بحرانها ارتباط تنگاتنگی با هم دارند و در ایران امروز بحرانهای دیگری همچون هویت و مشارکت نیز پایه های قدرت سیاسی در ایران را متزلزل کرده است.به عبارتی دیگر تراکم بحرانها خود مانع حل هر کدام از آنها می شود. بدین معنا که حل هر کدام از آن بحرانها دیگری را برجسته تر می کند.
اما بحران همبستگی در نخبگان قدرت به ویژه در کشورهای غیر دمکراتیک از اهمیت ویژه ای برخوردار است، خصوصا در ایران امروز که قاعده هرم اجتماعی و جامعه مدنی دچار ایستایی و انفعال شده است بحران همبستگی می تواند مورد توجه بیشتری قرار گیرد.
همبستگی و بحران همبستگی میان نخبگان قدرت در جمهوری اسلامی از آغاز تا امروز چندین مرحله را پشت سر گذاشته است:
بحران همبستگی در نخبگان قدرت: اوایل انقلاب ۱۳۵۷ و روی کار آمدن نظام جمهوری اسلامی شاهد بحران عمیق همبستگی میان نخبگان قدرت بوده ایم. نهضت آزادی، حزب جمهوری اسلامی، خط امام و بنی صدر هر کدام نیروهایی در هرم نخبگان قدرت داشتند که بیشترین گسیختگی و انومی را در آنزمان پدید آوردند. بطوریکه مشاجرات، حملات مسلحانه، بمبگذاری، دستگیری و زندان و اعدامهایی را علیه همدیگر صورت دادند. به باور بسیاری از کارشناسان سیاسی ادامه این گسیختگی به فروپاشی نظام تازه استقرار یافته می انجامید.
همبستگی در نخبگان قدرت : اما اتفاق مهمی که مانع فروپاشی نظام جدید شد وقوع جنگ با عراق بود. در واقع پس از این جنگ بود که شاکله نخبگان قدرت در جمهوری اسلامی انسجام و همبستگی بیشتری یافت. بی گمان جنگ با عراق عاملی بود تا نیروهای حزب جمهوری اسلامی و رکنهای فرعی وابسته به آن همراه با اطرافیان آیت الله خمینی در به حاشیه راندن دیگر نیروها پیشی بگیرند. در هر صورت در دوران جنگ همبستگی و هنجارهای ایدئولوژیک به نحو گسترده ای سازمان یافتند. مفاهیمی چون اخوت دینی، هویت اسلامی، امت اسلامی، ایثار و… همبستگی میان نخبگان سیاسی قدرت را سبب شد. در این دوران اختلافات جناحی و درون گروهی کمتر مجال بروز میافتند و اگر هم اختلافی بود در مجامع و مکانهای رسمی و نهادی مطرح نمی شد و پنهانی در محافلی کوچک و مخفی باقی می ماند.
شروع بحران همبستگی نخبگان قدرت: با اتمام جنگ و به میان آمدن بحث بازسازی کشور که در دوران ریاست جمهوری هاشمی”سازندگی” نام گرفت، اختلافات میان نخبگان قدرت دوباره افزایش یافت. هاشمی رفسنجانی با تغییر در سیاستهای اقتصادی و سعی بر ترمیم روابط خارجی ایران و تطبیق آن با شرایط جهانی، باعث شروع بحران همبستگی میان نخبگان قدرت شد. در آن دوران تخصص و تعهد دو مفهومی بود که نخبگان قدرت را از همدیگر جدا می کرد و تعارض شدیدی میان آنها پدید آورده بود. اما این اختلافات هم در ایجاد بحرانی همه گیر چندان موثر نبود و تنها آغاز بحران همبستگی در نخبگان قدرت بود.
بحران همبستگی در نخبگان قدرت: با پایان یافتن دوران هاشمی و نشستن خاتمی بر کرسی ریاست جمهوری بحران همبستگی رنگ دیگری به خود گرفت و همبستگی و هنجارهای ایدئولوژیک در میان نخبگان سیاسی افول بیشتری پیدا کرد. نخبگان قدرت وابسته به خط امام که سالها در حاشیه بودند با گرفتن قوه مجریه و بعدها مجلس قصد داشتند با مفاهیمی چون جامعه مدنی، مردمسالاری دینی، تساهل و رقابت و مشارکت هنجارهای جدیدی به نخبگان سیاسی تزریق کنند. این امر موجب تشدید بحران همبستگی میان نخبگان سیاسی شد و اختلافات میان آنها طیف بندیهای جدیدی را بوجود آورد. بطوریکه مجلس و رهبر و قوه قضائیه در برابر قوه مجریه، قوه مجریه و مجلس در برابر رهبر و در مرحله بعد با آغاز مجلس هفتم، رهبر و مجلس در برابر قوه مجریه قرار گرفتند. قوه مجریه در این اختلافات از تریبون مطبوعات و رهبر و مجلس نیز از تلویزیون رسمی کشور استفاده می کردند و بیشتر دعواها نیز در لفافه و ایهام و بین سطور مطبوعات صورت می گرفت.
تشدید بحران همبستگی نخبگان قدرت: با جلوس احمدی نژاد بر مسند ریاست جمهوری بحران همبستگی تعمیق بیشتری یافت. در این دوران اختلافات تنها به مطبوعات و تلویزیون رسمی، آنهم در لفافه و بین سطور، محدود نمی شود بلکه احمدی نژاد اختلافات را علنی و آشکارا در مکانهای رسمی/نهادی مانند مجلس و دولت و با ادبیاتی بدون روتوش بیان می کند.
در واقع احمدی نژاد و اطرافیان اش با آشکار ساختن اختلافات و متهم کردن رقبایشان به فساد، قصد دارند با استفاده از انفعال سیاسی و فضای سرکوب و انسداد اجتماعی با دادن شعارهای عدالت خواهانه و پوپولیسم، بخشی از جامعه ایدئولوژی گریز ایران را با خود نگه دارند. از سوی دیگر اصولگرایان میانه رو سعی دارند با فشار وارد آوردن به احمدی نژاد، وی و اطرافیانش را از دخالت در انتخابات آتی ریاست جمهوری بر حذر دارند.
در هر صورت آنچه امروز در جریان استیضاح وزیر کار احمدی نژاد شاهد اش بودیم نشان از تشتت و تعارض شدید میان نخبگان سیاسی جمهوری اسلامی دارد و این روند بحران همبستگی نخبگان قدرت جمهوری اسلامی را تشدید خواهد کرد و انتظار می رود هر چه به انتخابات ریاست جمهوری آینده نزدیک تر شویم شاهد افشاگریهای بیشتری در میان نخبگان سیاسی علیه همدیگر باشیم.
در پایان این نوشتار کوتاه لازم به ذکر است که اختلاف و وجود بحران میان نخبگان سیاسی احتمال آسیب پذیری آنها را بیشتر خواهد کرد و یکی از پیامدهای پیدایش شکاف در طبقه حاکم یا نخبگان قدرت احتمال ائتلاف سازی جناح اقلیت نخبگان قدرت با نیروهای دمکراسیخواه و آزادیخواه است. حال چه این ائتلاف به صورت سازمانی با بخشهایی از اصلاح طلبان و اصولگرایان باشد چه بصورت گفتمانی با اپوزیسیون ساختار شکن و غیر رسمی جمهوری اسلامی که عمدتا در خارج از مرزهایش هستند.از نشانه های آغاز نمودهای چنین ائتلافهای اعلام نشده و غیر مستقیم و شاید ناخواسته ای، مبحث “انتخابات آزاد” است که از جانب اپوزیسیون مطرح شده و اصلاح طلبان و جناح احمدی نژاد نیز آن را بازگو کرده اند که با مخالفت شدید رهبر جمهوری اسلامی مواجه شده است.
البته حضور نخبگان قدرت در ائتلاف وسیع دمکراسی خواهان چه بصورت گفتمانی و چه سازمانی همیشه یکی از موانع استقرار دمکراسی در ایران بوده است.