با مشخص شدن نتایج انتخابات ریاست جمهوری فرانسه، نیکلا سارکوزی، رئیسجمهور راست گرای کنونی و فرانسوا اولاند، رقیب اصلی او از جناح سوسیالیستهای فرانسه، در دور دوم این انتخابات که روز ششم ماه مه برگزار میشود، به رقابت خواهند پرداخت. دور اول این انتخابات در روز یکشنبه، ۲۲ آوریل (سوم اردیبهشت) برگزار شد و در آن آقای سارکوزی ۳.۲۷ درصد آراء انتخابات ریاستجمهوری را به خود اختصاص داد و فرانسوا اولاند نیز۶. ۲۸ درصد آراء را به دست آورد.
فرانسه یکی از کشورهای قدرتمند اتحادیه اروپا است و تاثیر چشمگیری در اجماع چند ماه گذشته اعضای این اتحادیه و دیگر متحدان غربی بر سر تحریم گسترده اقتصادی ایران داشته است. در یک مورد آلن ژوپه “وزیر امور خارجه فرانسه گفته بود که تمایل جمهوری اسلامی برای انجام گفتگو با جامعه بین المللی جای تردید دارد و برای جلوگیری از حل نظامی این مساله، باید تحریمهای تصویب شده علیه جمهوری اسلامی را با نهایت شدت اعمال نمود.”
با این وجود نگاه دولت آینده فرانسه به موضوع هستهای جمهوری اسلامی چگونه خواهد بود؟ در صورت پیروزی هر یک از دو کاندیدا آیا شاهد تغییراتی در همراهی فرانسه با جامعه بین الملل در خصوص پرونده هستهای خواهیم بود؟ وضعیت مهاجران بعد از دور دوم انتخابات به چه سمت و سویی خواهد رفت؟ این سئوالات را با جمشید اسدی، کارشناس مسائل فرانسه و استاد اقتصاد در پاریس مطرح کردهایم که در پی میآید.
سیاست خارجی فرانسه در صورت پیروزی هر یک از دو نامزد راه یافته به دور دوم انتخابات، در قبال جمهوری اسلامی چه خواهد بود؟
در صورت پیروزی هر یک از دو نامزد به دو دلیل به نظر نمیرسد که سیاست خارجی آنها در قبال جمهوری اسلامی به ویژه در ارتباط با تحریمها تغییر چندانی پیدا کند. دلیل نخست اینکه این تحریمها فراتر از مرزهای فرانسه هستند و به صورت کلی از سوی اتحادیه اروپا وضع شده اند. در نتیجه هر یک از کشورهای عضو نمیتوانند نسبت به سیاستهای کلی این اتحادیه بیاعتنا باشند. دوم اینکه در زمان تدارک و مبارزات انتخاباتی بحثهای تند و آتشینی بین نامزدهای مختلف به ویژه رئیس جمهور که به عنوان نامزد در این انتخابات شرکت میکرد و آقای اولاند بر سر موضوعهای مختلف صورت گرفت، اما هیچ یک از آنها درمورد سیاست دولت آینده فرانسه و حتی اتحادیه اروپا نسبت به تحریمها و مساله هستهای به دیگری ایراد نگرفتند و در مقابل سیاست جایگزینی هم در این ارتباط پیشنهاد نشد. بر این اساس به نظر نمیرسد که در ماهها و بلکه سالهای آینده سیاست کشور فرانسه در قبال جمهوری اسلامی دستخوش تغییر شود.
گفته شده که در صورت پیروزی آقای اولاندا وی اولین رئیس جمهور چپ در فرانسه پس از فرانسوا میتران خواهد بود. نگاه چپها به ویژه در دوران میتران به صورت تاریخی نسبت به جمهوری اسلامی و سیاستهای دولتهای مختلف ایران چگونه بوده است؟
بر خلاف تصور بسیاری از تحلیگران سیاسی که این روزها جسته و گریخته نظرات خودشان را در این ارتباط مطرح کردهاند، باید بگویم که اتفاقا آقای میتران که میشود گفت تنها رئیس جمهور چپ در فرانسه بوده که جمهوری پنجم آن را به رسمیت شناخت، سیاست بسیار آشتی جویانه و نزدیکی نسبت به ایالات متحده آمریکا داشت که باعث تعجب بسیاری شده بود. چند مثال بیاورم در این مورد. آنزمان هنوز دوران جنگ سرد بود و آقای فرانسوا میتران بر خلاف بسیاری از گرایشهای چپ در اروپا از استقرار موشکهای اتمی در قاره دفاع جانانه کرد. یک مورد دیگر تشدید فعالیت نشست هفت قدرت صنعتی بود که البته به ابتکار رئیس جمهور پیشین و میانه رو فرانسه تشکیل شده بود اما در زمان آقای میتران به شدت رشد پیدا کرد. مورد سوم وقتی بود که جورج بوش پدر به عراق، پس از اشغال کویت، حمله کرد، یعنی در حقیقت برای آزاد سازی کویت بلافاصله آقای میتران از این مساله دفاع کرد و پشتیبان چنین حملهای بود. در نتیجه حتی اگر به تجربههای تاریخی گذشته نظر بیافکنیم به نظر نمیرسد چپها بخواهند این نگاه به سیاست خارجی را تغییر دهند.
یعنی میشود اینطوری برداشت کرد که اگر چپها در صورت پیروزی همان سیاستهای دوران آقای میتران را تعقیب کنند، احتمال دارد از گزینه حمله نظامی به ایران نیز که این روزها مطرح است دفاع کنند؟
اجازه بدهید پاسخ به پرسش شما را اینگونه مطرح کنم. اگر سرسختان جمهوری اسلامی فکر میکنند با ادامه غنی سازی اورانیوم و به عبارت کلی تر با ادامه سیاست اتمی میتوانند گریزی بیابند اگر رئیس جمهور فرانسه از راست به چپ برسد و سیاستهای آنها تغییر کند، صد در صد اشتباه میکنند. دراین مورد تغییر خاصی صورت نخواهد گرفت. اروپا و فرانسه بر سیاستهای کلی خود تاکید خواهند کرد. اتفاقا یکی از مواردی که باعث بحث شده مساله افراطیگری اسلامی است و امنیتی که فرانسه باید در مقابل آن داشته باشد. در نتیجه فکر میکنم حتی اگر از این زاویه هم به موضوع نگاه کنیم چاره و گریز چندانی برای جمهوری اسلامی نمانده جز تمکین به درخواست روشن جامعه جهانی مبنی بر تعلیق غنی سازی اورانیوم و همراهی با خواست جامعه جهانی در مورد پرونده هستهای.
در مورد سیاست تاریخی راست ها و آقای سارکوزی در قبال جمهوری اسلامی چه؟
ببینید برداشت من از سیاست آقای سارکوزی این است که به هیچ عنوان رئیس جمهورنژاد پرستی نیست، حتی فردی نیست که نسبت به اسلام دید منفی داشته باشد. او کسی بود که پیشنهاد ساختن چند مسجد در فرانسه را مطرح کرد. او بود که مسلمانانی از پدر مادرهای مهاجر را وارد مشاغل بالای دولتی از جمله وزارت خانهها کرد. اما او در مورد افراطیگری اسلامی و استبداد به صورت کلی موضع بسیار روشنی دارد. برای اینکه ذهن خوانندهها را بخواهم روشنتر کنم در این زمینه باید بگویم که میتوان گفت او بیشتر به آمریکاییها نزدیک است تا سوسیال دمکراتهای اروپا. او موضع گیریهای بسیار تندی نسبت به سیاستهای جمهوری اسلامی اتخاذ کرد. اگر در آینده نیز او بر سر قدرت باشد میتوان گرایش او نسبت به پذیرفتن فرانسویهایی که از نیاکان عرب و مسلمان هستند را از یک سو دید و از سوی دیگر هر جا که اسلام گرایی افراطی و آسیب رسان در جامعه بین الملل مطرح باشد نسبت به آن موضع سختگیرانه تری اتخاذ خواهد کرد. کما اینکه نسبت به افغانستان و طالبان یا از زاویه دیگری نسبت به حکومت قذافی در لیبی نیز همین سیاست را دنبال کرد.
از گذشته شمار زیادی از ایرانیها به فرانسه مهاجرت کردهاند و به نظر میرسد تعداد چشمگیری از آنها هنوز ساکن این کشور هستند. در زمان انتخابات توجه جامعه ایرانی ساکن این کشور عموما به سمت کدام یک از نامزدها بود؟
از نکات تامل برانگیز دور اول مبارزات انتخاباتی این است که حزب راست و تندرو فرانسه به نام جبهه ملی ـ که البته هیچ ربطی به جبهه ملی ایران ندارد ـ در حدود ۲۰ در صد آرا را به خودش تخصیص داد. به عبارتی دیگر هر یک نفر از پنج رای دهنده فرانسوی به آنها رای دادند. از جمله ستونهای کمپین تبلیغاتی جبهه ملی فرانسه که البته همان حزب افراطی است مساله مخالفت با مهاجرت بود و اینکه به شدت جلوی آن گرفته شود. البته این اتفاق دلایل مفصلی دارد که در این بحث نمیگنجد. اما میخواهم بگویم که بحث در مورد مهاجرت امروز به یکی از بحثهای غالب فرانسه تبدیل شده است و هر رئیس جمهوری که زمام امور را در دست بگیرد نمیتواند نسبت به این مساله بیاعتنا باشد. البته موضع آقای سارکوزی در این زمینه بسیار سخت گیرانهتر است تا موضعی که آقای اولاند تا به امروز اتخاذ کرده است.
یعنی پیش بینی میشود که وضعیت مهاجران در صورت پیروزی آقای اولاند بهبود پیدا کند یا در همین سطح کنونی بماند؟
من فکر نمیکنم آقای اولاند در این زمینه سیاست تشویقی داشته باشد. باید این را به روشنی دانست که مردم فرانسه نسبت به مساله مهاجرت بدون کنترل دید مثبتی ندارند. به دلایل مختلف که برخی از آنها میتواند موجه باشد یا برعکس. اما در عین حال مردم با دلایل موجه یا غیر موجه خود است که به پای صندوقهای رای میروند. بسیاری از آنها همانطور که اشاره شد به جناح افراطی راستهای فرانسه رای دادند که اتفاقا مساله مهاجرت یکی از عمدهترین موضوعات کمپینهای انتخاباتی شان بود. در نتیجه فکر میکنم که رئیس جمهور احتمالی آینده در فرانسه نمیتواند هر سیاستی را انجام بدهد و باید قبل از هر چیز خواست بیشتر فرانسویها مبنی بر کنترل مهاجرت را در نظر داشته باشد. حال ممکن است کنترل مد نظر آقای سارکوزی نسبت به کاندید سوسیالیستها بسیار شدیدتر باشد اما آزادی عمل بدون حد و مرز نخواهند داشت حتی اگر نامزد چپ بتواند زمام امور را به دست بگیرد.
به این معنی که اپوزیسیون در هر صورت در تعیین سیاستهای کلی دولت آینده فرانسه نقش خواهد داشت؟
به ویژه آنکه بعد از انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس پیش روست. حتی اگر آقای اولاند رئیس جمهور شود به احتمال بسیار زیاد مجلس را منحل و انتخابات جدیدی را برگزار خواهد کرد. در شرایطی که مردم از نامزدهایی مُصرّ بر کنترل مهاجرت حمایت کردهاند، حتما نمایندههای خود را به مجلس خواهند فرستاد؛ موضوعی که در هر صورت بدون تاثیر نخواهد بود. طبیعتا مجلس آینده پر از نمایندههایی خواهد شد که مساله مهاجرت را با نگاه سختگیرانه تری پیگیری خواهند کرد و در نتیجه دست دولت در این مورد بسته خواهد بود.از هر سویی که به ماجرا نگاه کنیم نمیتوانیم به این نتیجه برسیم که مساله مهاجرت در صورت تغییر رئیس جمهور از این رو به آن رو خواهد شد. البته اگر به سوابق دو نامزد نگاه کنیم بنده کماکان فکر میکنم در صورت پیروزی رئیس جمهور سوسیالیست گشایشهایی ایجاد و بر عکس سخت گیریهایی تشدید خواهد شد. اما نباید فکر کرد که این تفاوتها مانند روز شب از هم جدا هستد.