تاکنون میپنداشتم که انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، روزنهای از فرصت پیش روی ما ایرانیان قرار داده، اما هر چه زمان میگذرد به این نتیجه میرسم که انتخابات آینده، بیشتر تهدیدی است علیه ما تا روزنهای از فرصت.
شما را به خدا نیک بنگرید: هنوز نه چیزی به دار است و نه به بار، چنان دندانها را علیه هم تیز کردهایم که به کمتر از تکه پاره کردن همدیگر رضایت نخواهیم داد.
این تازه وقتی است که میدانیم هر بخت برگشتهای که رئیس جمهور آینده ایران شود، با اقیانوسی از مشکلات و گرفتاریهای ریز و درشت دست به گریبان خواهد شد. این همه اشتیاق برای به دوش گرفتن بار مشکلات و نگرانی از اینکه این بار گران به دوش دیگری افتد، آیا یکسره از سر مسئولیت اجتماعی ماست یا اینکه به قومی منحط تبدیل شدهایم؟
قاعدتا در این میان، بر طیف اصولگرایان حرجی نیست، چرا که اغلب آنان قدرت را گویا برای نفس آن میخواهند و نه به منظور گشودن گرهی از مشکلات مردم. از این رو آنان هر چه مرزهای ادب و اخلاق را زیر پا بگذارند، خود را موفق تر خواهند یافت.
در جبهه اصلاح طلبان و تحول خواهان اما چه؟ آیا آنان هم نفس قدرت را شیرین یافتهاند که به برای تصاحب آن، آدابی درویشی و قواعد گفتگو بین خود را فراموش کردهاند؟
عجیب است که همه ما وقتی از کسی با هر لحنی انتقاد میکنیم، انتظار داریم طرف مقابل آن را فقط «نقد» بداند و در مقابل آن صبوری و تحمل به خرج دهد، اما وقتی دیگری با هر لحنی از ما انتقاد کند، آن را «تخریب» مینامیم و انتظار تحمل و صبوری را خلاف انصاف تصور میکنیم. با این حساب، انجام گفتگو امکانپذیر است؟ مدنیت مفهومی پیدا میکند؟ اصلا با این شیوه سنگ روی سنگ بند میشود؟
فرض کنیم کسی بخواهد از آقای نوری انتقاد کند، انتقادش چگونه باید باشد که هوادارانش آن را فقط نقد به حساب آورند نه تخریب؟
همین پرسش را میتوان از هواداران آقایان کروبی و خاتمی کرد.
من واقعا در ماندهام که چگونه از جناب آقای خاتمی میتوان انتقاد کرد که مثلا به داور جان و یا سایت محترم «پیک نت» که هنوز نمی دانم با آن مواضع توطئه بینانه روی چه منطقی حامی پرحرارت آقای خاتمی و در نتیجه هم سلک داور است، بر نخورد؟
آقای خاتمی آیا معصوم و مصون از هر خطا و اشتباه است؟ اگر این است خب بفرمایید تا ما حواسمان را جمع و جور کنیم، اما اگر این نیست، نباید به خطا و اشتباه او اشاره کرد؟ اگر نباید اشاره کرد باز بفرمایید تا ما حساب کار دستمان آید، اما اگر میتوان اشاره کرد؛با چه زبانی و ادبیاتی؟ ادبیاتی که شما میپسندید یا ادبیاتی که خود مناسب میدانیم؟
مسلما بدزبانی، بی حرمتی و بی ادبی که عرف جامعه ما حدود و ثغور آن را تعیین کرده، با نقد علمی و منصفانه سازگار نیست، اما از آن طرف، نمیتوان اشاره به هر نقطه ضعفی را با هزار تعریف و تمجید چاپلوسانه و متملقانه – از نوع نقدهای کیهان به آقای احمدی نژاد - در هم آمیخت، به طوری که اصل حرف پنهان بماند.
مسلما همه ما حرف خودمان را منطقی و درست و کارگشا میدانیم و دوست داریم که دیگران هم حرف ما را با همین اوصاف بپذیرند، اما دیگران هم حرف خودشان را منطقی و درست و کارگشا میدانند و دوست دارند که ما حرف آنان را با همین اوصاف بپذیریم!
اما روشن است که نه دیگران همیشه حرف «منطقی» ما را میپذیرند و نه ما حرف «منطقی» دیگران را! حال که طبیعت امور اینگونه است، باید با هم جنگ و دعوا راه اندازیم و یا اینکه آستانه تحمل خود را قدری بالا ببریم؟
ممکن است کسی در این میان پا پیش بگذارد و به نویسنده این سطور بگوید: مگر خودت آستانه تحملت خیلی بالاست که معلم اخلاق شدهای؟
شاید حق با او باشد، اما این بدترین پاسخی است که میتوان به طرح این نوع مسائل داد.
روزی به کسی به اعتراض گفتم که چرا فلان عمل خلاف را انجام میدهی؟ در پاسخ گفت: حالا مگه خودت کپسول اخلاقی که به من اعتراض میکنی؟
مسلما هیچکدام از ما کپسول اخلاق نیستیم، اما این توجیهی برای خلافکاری احدی فراهم نمیکند.
به هر حال، اگر قرار باشد انتخابات ریاست جمهوری سال آینده، به بهانهای برای بیتحملی، جنگ و ستیز شخصی و جناحی و خودبینی تبدیل شود، به واقع فرصتی پیش روی ما نخواهد بود، بلکه آفتی است که اندک اخلاق و حوصله جامعه ما را نیز تهدید میکند.