در یک طرف دنیا اعلام شد که محصول بعدی اپل یعنی آیفون هفت با انرژی خورشیدی ساپورت میشود. این تلفن که ضمنا راه را برای آدم پیدا میکند و ترجمه هم میکند، زنگ هم میزند، کالری مصرف شده را هم میشمارد، نامه هم میفرستد، دفترچه یادداشت هم هست، عکس هم میگیرد و فیلمبرداری هم میکند، صدا را هم ضبط میکند، قرار است ضدآب هم باشد. در همان طرف دنیا گوگل اعلام کرد که به زودی بیماران میتوانند از طریق گوگل معاینه و درمان شوند. در این یکی طرف دنیا در تانزانیا مردم هفت نفر را به اتهام جادوگری زنده زنده در آتش سوزاندند. مردم محلی که معتقد بودند این هفت نفر جادو میکنند، خانههای آنان را آتش زدند و همه آنها را در آتش سوزاندند.
استریپ تیز فتنه
این فتنه کازرون هم هر روز ابعاد جدیدی پیدا میکند، فرماندهان سپاه چون نمیتوانند آینده را تغییر بدهند، دائم گذشته را عوض میکنند. اگر مش قاسمها تا دو سال قبل در فتنه کازرون به یک سرباز تیر انداخته بودند، از یک سال قبل فکر میکنند در کازرون به تانکهای خدادادخان حمله کردند و شش ماه قبل به نظرشان آمده که دو سه بار در فتنه کازرون شهید شده اند. هر چه هم که به مش قاسم میخندی، ابعاد عملیاتش در جنگ کازرون وسعت پیدا میکند. سردار ذوالنور از فرماندهان سپاه اعلام کرد که “معترضان در سال ۸۸ پنج زن را در خیابان لخت کردند.” همین طوری که پیش برود تا شش ماه دیگر خبرهای زیر را درباره وقایع سال ۱۳۸۸ خواهیم خواند.
سردار جوانی خواهد گفت: “فتنه گران در سال ۱۳۸۸ با هواپیماهای سی ۱۳۰ اسرائیلی دو هزار چترباز به کهریزک حمله کردند که شیشه نوشابههای وفادار به ولایت با انسجام درونیشان موفق شدند مانع از سقوط نظام شوند.”
سردار سلامی خواهد گفت: “جریان فتنه که با سخنرانی سلمان رشدی در تهران آغاز شده بود، با استریپ تیز لیدی گاگا به اوج خود رسید و پانصد هزار نفر از سبزها پس از روابط نامشروعی جمعی در خیابان ولی عصر ارواحناله الفداه با پرچم اسرائیل به غزه حمله کردند و در حال حمله بارگاه مطهر امام رضا و حرم علی بن ابیطالب در نجف را با خاک یکسان کردند و اگر نبود آن هشت هزار شهیدی که با کفن به خیابان آمدند، امروز چیزی از ایران باقی نمانده بود.”
سردار تائب خواهد گفت: “فتنه ۸۸ به دنبال انفجار بیگ بنگ که توطئه عوامل منحرف شیطان در بارگاه الهی بود، آغاز شد و اتحاد عوامل سلطنت و منافقین و کمونیستها و موساد و شیطان پرستان و اتحادیه سازندگان سینمای پورن علیه ولایت بود، توسط دراویش و اصلاح طلبان کلید خورد و پس از باربکیو کردن سیصد هزار حزب اللهی زیر پنج سال در حضور روسای سازمان سیا، با حضور ابابیل که از سوی خداوند آمده بودند، فتنه شیاطین شکست خورد و آنان به عراق گریختند و داعش را تشکیل دادند.”
نتیجه گیری اخلاقی: اگر فرض کنیم مخاطبان هیچ شعوری ندارند، نظر دادن بسیار آسان میشود.
توصیه سیاسی: وقتی نمیتوانی امروز و فردا را تغییر بدهی، دیروز را تغییر بده.
سیاه باشد، سیاه نمایی نباشد
اصلا اشکالی ندارد که دزدی کنید، فقط حق ندارید درباره دزدی حرف بزنید، هیچ اشکالی ندارد که مردم را بزنید و بکشید، ولی حق ندارید درباره افزایش خشونت در جامعه حرف بزنید، هیچ اشکالی ندارد که تعداد فاحشهها سه برابر شده و فاحشه زیر پانزده سال و زن شوهردار فاحشه در خیابان کار میکنند، ولی حق ندارید درباره آنها حرف بزنید. هیچ مانعی وجود ندارد که هوای شهر آنقدر آلوده باشد که مردم با نفس عمیق کشیدن سکته کنند، ولی درباره هوای آلوده حرف نزنید. اختلاس میخواهید بکنید، بکنید، ولی درباره آن حرفی نزنید. فهمیدید، هر چقدر میخواهید سیاه کنید و تا گردن در سیاهی غرق بشوید، ولی حق ندارید سیاهی را نشان بدهید. رئیس قوه قضائیه گفت “اگر ابعاد فساد را بزرگ کنید به دادگاه احضار خواهید شد.”
حریم خصوصی، حریم عمومی
همه میدانند م.ر. یعنی محمدرضا رحیمی، خودش هم میداند، دولتیها هم میدانند، ملت هم که دانند، طرف هم فقط متهم که نیست، طرف به پانزده سال زندان و میلیاردها جریمه محکوم شده، ولی هنوز اسمش را اعلام نمیکنند. چون حریم خصوصی افراد باید رعایت شود، البته حریم خصوصی برادران دزد را باید رعایت کنیم، وگرنه اگر کسی خبرنگار یا نویسنده یا استاد دانشگاه باشد، نه فقط لزومی ندارد حریم خصوصیاش رعایت بشود، بلکه میتوان دوربین گذاشت توی اتاق خوابش و زندگیاش را پخش مستقیم کرد. همین شده که نمایندگان سابقا محترم مجلس قانون تصویب کردند که “وسایل نقلیه، هتلها، آپارتمانها و بیمارستانها مصداق حریم خصوصی ندارد و میتوانند در آن امر به معروف و نهی از منکر کنند.” یعنی هشتاد نود درصد مردم که در آپارتمان زندگی میکنند، نه ماموران دولتی، بلکه هر حزب اللهی میتوانند سرش را مثل ببعی بیاندازد پائین و برود توی آپارتمان مردم و امر به معروف و نهی از منکر کند. در واقع فقط میلیاردرهایی که در خانهها بزرگ و ویلایی شهر زندگی میکنند مصون از امر به معروف و نهی از منکر هستند.
نبوغ بیش از حد موجب مرض است
چقدر خوب است که این علمای اعلام و حجج اسلام و اندیشمندان بزرگ و نوابیغ معظم بالای سر این ملت هستند و دائم از تشعشعات فکریشان ما را روشن میکنند. مثلا همین آقای علم الهدی که دو روز قبل فرموده که “آمریکا میخواهد ایران به عنوان دفاع از دو کشور سوریه و عراق وارد میدان شود و نیروی نظامی از درون کشور خارج شود و در نتیجه آنها داعش را از یک نقطه دیگر وارد کشور ایران کنند و امنیت ما را به خطر بیاندازند.” ملاحظه میفرمائید. چه نبوغ استراتژیکی باید وجود داشته باشد که بتواند چنین تصوری بکند؟ یعنی در واقع آمریکا تصمیم دارد کاری کند که ایران برای حمله به داعش از کشور خارج شود، یعنی از مرز غربی خارج شود، چون طبیعی است که ایران نمیتواند برای حمله به داعش در عراق به مرزهای شرقی و ناحیه افغانستان یا مرزهای جنوبی در ناحیه خلیج فارس برود، بعدا چه میشود؟ بعدا آمریکاییها بیست هزار داعشی را سوار هواپیما میکنند و آنها را میبرند به مثلا مرز سیستان و بلوچستان و آنها به ایران حمله میکنند و ایران را به خطر میاندازند.
یعنی آقای علم الهدی تصور میکند که وقتی ایران برای جنگ با داعش به عراق وارد میشود و مثلا بعد از یک هفته جنگ، یک دفعه نیروی داعش از جلوی چشمش غیب میشود و از یک مرز دیگر وارد میشود و تمام آن ارتش که در عراق هستند متوجه نمیشوند که این بیست هزار داعشی دیگر نیستند و اینقدر هم خنگ و خل هستند که یک هفته در بیابان منتظر میمانند تا داعشیها برگردند. اصلا هم مهم نیست که ارتش ایران نیم میلیون نفر است و نیروی داعش بیست هزار نفر. اصلا هم مهم نیست که اگر قرار است داعش به ایران حمله کند، چه مرضی دارد که از مرز دیگری وارد ایران بشود؟ خوب! از همان مرز عراق وارد میشود. اصلا هم مهم نیست که نیرویی که در حال جنگ نظامی است حتما آسمان را دیده بانی میکند. در واقع آقای علم الهدی تمام تصورش از جنگ در همان جنگ احد و بدر صدراسلام است و به این فکر نمیکند که تولید موشک در ایران امروز از تولید آدامس هم بیشتر است.
البته آقای علم الهدی گفته که “ولی رهبر ایران با تدبیر و با حکمت خود نیروهای نظامی را سازماندهی کند.” رهبر ایران واقعا باید چقدر با این پروستات ناقصی که دارد کار کند. هم باید شب شعر برگزار کند، هم درباره فروغ و پروین اعتصامی نظر بدهد. هم باید کوهنوردی کند، هم جهان اسلام را اداره کند، هم باید به تولید موشک بپردازد، هم باید کابینه را اداره کند، نصف شب هم باید نیروهای نظامی را اداره کند. یعنی یک نفر چقدر باید زحمت بکشد؟