مهرداد شیبانی
در هفته ای که “انقلاب اسلامی” آخرین روزهای بیست و هشتمین سال پیروزی خود را می گذراند، حذف یا بقای حاکمیت برآمده از آن در گروی حرکت آخر صفحه شطرنجی است که در یک طرف آن “تندروهای مذهبی آمریکایی” و متحدانشان و در سوی دیگرش “طالبان ایرانی” سرگرم جابجا کردن آخرین مهره ها هستند. برنده این شطرنج شوم، بزر گ ترین جایزه تاریخ را می گیرد:ایران.
شطرنج بزرگ نام کتاب معروف برژینسکی، سیاستمدار و نظریه پرداز آمریکایی است که در سال 1371[1993] منتشر شد. صفحه شطرنج این استراتژی که وضعیت سیاسی ـ جغرافیایی جهان را در قرن بیست و یکم مشخص خواهد کرد، “خاورمیانه بزرگ” است که درقلب آن ایران جا دارد؛ شاه مهره ای که با آن یکی از حریفان برنده بازی می شود و اختیار عمده ترین منابع جهان را در دست می گیرد. آغاز “نظم نوین جهانی”جز با این “پایان” میسر نیست. آغازی که تندروهای آمریکایی برای رسیدن به آن، عظیم ترین تدارکات مالی ـ نظامی ـ سیاسی تاریخ را دیده اند و از این رهگذرسرنوشت دو کشور همسایه ایران را با حمله نظامی دیگر کرده اند.
اکنون تندروهای ایرانی که هراسانند به سرنوشت افغانستان و عراق دچارشوند، با طرح نظریه “خاورمیانه اسلامی” در برابر این نیروی جهانی صف آرایی کرده اند.
هفته ای که رفت، شاهد جابجایی مهره ها و تدارکات بود. هیلاری کلینتون، نامزد دموکرات ها برای انتخابات آینده ر یاست جمهوری آمریکا ، مانند هنری کیسینجر از همسویی کامل جمهوریخواهان و دموکرات های آمریکا علیه ایران خبر داد: “دمکرات ها و جمهوریخواهان نظرات مشترک و اهداف مشترکی در مقابله با برنامه اتمی ایران دارند و راه حل نظامی علیه ایران، پرونده ایست همچنان باز.”
ژاک شیراک، رئیس جمهور فرانسه در مصاحبه با سه روزنامه بزرگ دنیا گفت: “حکومت ایران متزلزل است.” سخنانی که بازتاب آن به پروژه آماده سازی افکار عمومی جهان که در سطح بی سابقه ای د رحال انجام اس، یاری می رساند. رادیوتصویر آمریکا، در بخش شبانگاهی پر مخاطب خود، سلسله گزارش هایی را پیرامون سلاح های آمریکا پخش کرد که همه می دانند از آنها علیه جمهوری اسلامی استفاده خواهد شد. 17 نهاد ملی و مذهبی انگلستان حمله نظامی را در سال 2007 چنان محتمل می دانند که پیامی را در مورد عواقب آن منتشر کردند. کاری که سه ژنرال سابق ارتش آمریکا هم انجام دادند.
شیمون پرز در قطر علیه جمهوری اسلامی سخن گفت. پرویز مشرف، نگران از اوضاع منطقه، در سفر زنجیره ای خود به کشورهای مسلمان برای چند ساعت به تهران آمد. جلال طالبانی از ایران و آمریکا خواست اختلافات خود را جایی بیرون از عراق حل و فصل کنند.
عبدالعزیزحکیم که حزب او دست پرورده جمهوری اسلامی است در دیدار با هاشمی رفسنجانی گفت: “گفت و گو میان ایران و آمریکا برای کل منطقه مفید است.”
این اخبار که گزیده وخلاصه مسائلی است که هر ساعت در موردایران منتشر می شود، نشان داد خطر نزدیک تر شده است. ایرانیان که اکثریت مطلق شان اجازه مشارکت در سرنوشت کشور خود را ندارند، از هراس جنگی که مردمان در آن کشتار خواهند شد و بوی تجزیه ایران از آن به مشام می رسد، به فریاد در آمدند تا شاید بازیگران صحنه شطرنج به خود بیایند. در داخل وخارج از کشور ایرانیان کثیر و پراکنده هر چه در توان داشتند فریاد زدند و نخبگان سیاسی و اجتماعی بانگ هشدار برداشتند.
عطاء الله مهاجرانی، وزیر فرهنگ خاتمی که در تبعید به سر می برد ، نوشت: “آمریکا اسباب و شرایط را برای تهاجم به ایران آماده کرده است” و دلایل خود را در مقاله مشروحی برشمرد و نتیجه گرفت که آمریکا در انتظار “بهانه” برای تهاجم است. سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، کشور را در” بی سابقه ترین چالش در روابط اقتصادی و سیاسی خود با سایرکشورها” دید و از اجرای تحریم ها”فراتر از مفاد قطعنامه”1373” شدیدا ابراز نگرانی کرد. روزنامه اعتماد ملی در سرمقاله خود از افزایش “نگرانی هادر اطراف ایران” خبر داد، اصرار “برخی مقامات” را که”هیچ جای نگرانی وجود ندارد “رد کرد، ونوشت نگران” ایران و منافع آن” است و هشدار داد: “مراقب باشیم، مسیر حوادث شتاب بیشتری گرفته است.” همان حرفی که موسوی لاری زد و نگرانی خود را از “حرکت پر شتاب” ابراز کرد.
محمد علی ابطحی از قرار گرفتن کشور “تا تحریم و مرز جنگ نظامی” گفت. هاشمی رفسنجانی از “تهاجم به قصد نابودی” سخن راند و حرفی زد که تیتر اول روزنامه اعتماد ملی شد: “باید از اجماع جهانی جلوگیری کنیم. “
“طالبان ایرانی”که در انتخاباتی سازمان یافته و دست بالا با بیست درصد آرا برکشیده شده اند و تمامی مهره های شطرنج سرنوشت ایران را در اختیار گرفته اند، سیاستی دو لبه را پیش بردند. آنها در تبلیغات خطر را”خالی بندی” نام دادند و در عمل برتدارکات و اقدامات نظامی برای تقابل افزودند.
کیهان تهران، ارگان مرکزی “طالبان ایرانی” که معمولا نظریات بالاترین سطح هرم قدرت را منعکس می کند، در مقاله ای که از قضا “مهره شطرنج” نام داشت، نوشت: “آمریکا قطعا قصد جنگ با ایران را ندارد”. کیهان نوشت: “آمریکا با دستان کاملا خالی و بسته باید چنان تردستی کند یا چنان هیاهوی او رادر ایران به گوش مردم و سیاستمداران برساند که رعب ایجاد کند و بدون هیچ هزینه و درگیری از سوی کاخ سفید، سد پولادین مقاومت مردم ایران در هم بشکند.”
کیهان حتی دستگیری کسانی را که دیپلمات می خواند در اربیل و دبیر دوم سفارت ایران در بغداد را نشانه “استیصال” آمریکا دانست و نتیجه گرفت: “هیچ بحرانی در پیش نیست” و طبق معمول به کسانی که از “بحران” و “خطر” گفته بودند برچسب “مهره شطرنج دشمن” و “تکیه گاه” آمریکا در ایران زد.
سردار باقر ذوالقدر، مانند احمدی نژاد و حداد عادل همان “تحلیل” را تکرار کرد: “هم تحریم و هم حمله نظامی هر دو جنگ روانی است.”
طالبان ایرانی در حالیکه با پخش این سخنان مردم را از خطر غافل می کردند، برای نظامیان حرف های دیگری زدند و در رسانه های جهانی تبلیغات دیگری کردند. سردار رحیم صفوی، فرمانده سپاه پاسداران در جمع بسیجیان از “آمادگی کامل” برای هر نوع “تجاوز” خبر داد. سردار مصطفی محمد نجار، وزیر دفاع دولتی که رئیسش حمله را “خالی بندی” خوانده بود، به شبکه جهانی الجزیره گفت: “آتش حمله به ایران بیش از همه کاخ سفید را خواهد سوزاند.”
در پایان هفته که زمان بسیار کمی از مهلت شورای امنیت باقیمانده است، طالبان چند مهره اساسی را در تدارک جنگ به حرکت درآوردند. در همان روزی که یان کی مون دبیر کل جدید سازمان ملل برنامه هسته ای ایران را مسئله ای جدی و تهدیدی برای امنیت جهانی دانست و خواستار پذیرش قطعنامه از جانب ایران شد، پاسخ “نه” از زبان رئیس سازمان انرژی ایران به اطلاع جهانی رسید: “ایران قطعنامه را اجرا نمی کند”.
و روزی که حسین مرعشی گفت: “هر اشتباهی در مسیر پرونده هسته ای، اشتباهی تاریخی محسوب می شود” نصب سانتریفوژها در تاسیسات نطنز آغاز شد و دیپلمات های غربی خبر دادند که آزمایش آنها به زودی آغاز می شود.
هاشمی شاهرودی هم که از راهپیمایی سازمان یافته دولتی خبر دارد، پیشاپیش خبر داد که مردم ایران در راهپیمایی 22 بهمن از این اقدامات پشتیبانی “کوبنده” خواهند کرد.
هفته سوم ماه انقلاب “بهمن”در شرایطی به پایان رسید که نیروی هوایی و دریایی سپاه در خلیج فارس “رزمایش موشکی” برپا داشتند که قاعدتا پاسخی است به مانور جنگی شورای همکاری خلیج فارس در حوالی تنگه هرمز.
احمد شیرزادگفت: “پاسخ به شورای امنیت را نمی توان در خیابان ها و لابلای شعارها پیدا کرد” و دکتر ابراهیم یزدی که دنبال “گوش شنوایی” است، در مقاله ای جمهوری اسلامی را در همان لحظات سرنوشتی دید که صدام حسین به جای صلح، انگشت را روی ماشه تفنگ گذاشت و به هوا شلیک کرد.
دیگر این نگرانی نیست که هفته ها را به هم پیوند می زند، هراس است که بر در می کوبد: هراس.