جمهوری اسلامی همچنان در تاریکی پیش می رود. به نظر می رسد که اردوگاه های مختلف درحال آماده سازی برای رویارویی هایی هستند که در زمان انتخابات ریاست جمهوری ۲۰۱۳ به وقوع خواهد پیوست. فروپاشی سوریه که هنوز به عنوان فرضیه مطرح است، خود به تنهایی تأثیری در زمان نخواهد داشت، زیرا در این صورت وضعیت در دمشق برای مدت ها بی ثبات خواهد بود.
بسیاری پس از تغییر حکومت بسیاری از چیزها را ازدست خواهند داد: حمایت طبقات محروم که به جمهوری اسلامی وابسته اند [بیشتر به دلیل سنت گرایی تا حفظ منافع، زیرا در ایران انقلاب اجتماعی اتفاق نیفتاد]، گروه بزرگی از سودجویان که با داشتن یک پایگاه در ایران و یک پایگاه در خارج [از ترکیه تا کانادا] به ثروت های هنگفتی دست پیدا کرده اند، الیگارشی مذهبی و حاکمیتی که در سکوت تشکیل گردید، و لابی های نظامی- صنعتی که رهبر آن، ژنرال جعفری، فرمانده سپاه پاسداران است.
آنهایی که مصمم ترین اند و بهترین سازماندهی را دارند، طرفداران ژنرال جعفری اند که همراه خود رجال سیاسی قدرتمندی چون علی لاریجانی، رییس مجلس، یا منوچهر متکی، وزیر خارجه سابق را دارد.
گفته می شود که ژنرال جعفری پس از کودتا قدرت بسیاری کسب کرده. قدرت او تا آن حد بوده که توانسته به احمدی نژاد سیلی بزند و نگران پیامدهای آن هم نباشد. این اتفاق در ژانویه ۲۰۱۰ روی داد، زمانی که رییس جمهور در نشستی می گوید که “شما مسؤول خفقان مردم و وضعیت موجود هستید”. و جعفری نیز پاسخ او را با یک سیلی می دهد.
احمدی نژاد حاضر است به هر قیمت ممکن بقای خود را ازنظر سیاسی حفظ کند؛ البته درحال حاضر قدرت مانور وی تا حد صفر کاهش یافته. خامنه ای، رهبر انقلاب، فعلاً از برکنار کردن او منصرف شده و این موضوع شاید تا سال ۲۰۱۳ نیز به طول انجامد. مگر اینکه جعفری و لاریجانی رهبر را مجبور به برکناری وی کنند، همان طور که در تاریخ ۲۳ ژوئن نیز چنین زمزمه هایی در تهران مطرح شد. روحانیون نیز به نوبه خود چند دسته شده اند و هیچ جبهه مشترکی ندارند و بازاری ها نیز به همین منوال.
بدین ترتیب تنها قطبی که می تواند حکومت را سرپا نگاه دارد، نیروی بسیج و مجموعه نظامی- صنعتی ای است که بسیاری از انقلابیون و رزمندگان جنگ ایران و عراق به آن پیوسته اند.
اردوگاه مخالف نیز از گروه های مختلفی تشکیل شده: زنان تحصیلکرده، طبقه مرفه شمال تهران، کارگران و کارمندان شهری، استادان، و جوانان که خواهان جهانی شدن اند. به این اردوگاه، ملی گرایان بومی نیز افزوده می شود: کردها، بلوچ ها، عرب های سنی جنوب ایران. آذری ها نسبت به دیگران کمتر مایلند حکومت را به چالش بکشند، زیرا آنها به شکلی گسترده از انقلاب سود بردند و به علاوه زبان آذری در تمامی بخش های حکومتی و اداری صحبت می شود. درچنین شرایطی نیازی به مداخله نظامی اسراییل نیست.
حکومت اسلامی باید به خواسته های کلی مردم [بیکاری، تورم، اختلاف فاحش میان حقوق ماهانه، فساد مالی، جنایت، اعتیاد،…] تن در دهد. درحقیقت، انقلاب اسلامی از دو طرف شکست خورده: این انقلاب نه یک انقلاب اجتماعی بوده، زیرا فقیران سال ۱۹۷۸ همچنان در فقر بسر می برند و “طاغوتی” های ۱۹۷۸ نیز همچنان “طاغوتی” مانده اند؛ و نه یک انقلاب فرهنگی بوده است. میکی ماوس همان طور که در سال های ۱۹۷۸ در ایران حضور داشت، همچنان نیز در سال ۲۰۱۱ حضور پررنگی دارد.
واقعیت این است که حکومت نسبت به رسیدگی به “مسایل اجتماعی” مردد است. ولی حتی فوق محافظه کارترین شخصیت ها نیز می دانند که توجه به آمریکاگرایی برای ایجاد سازگاری به هدف حفظ بقای قانون اساسی اسلامی بسیار حائزاهمیت است [مورد عربستان سعودی برای بسیاری به عنوان الگو به کار گرفته شده].
فعلاً نگرانی آخرین دسته از محافظه کاران، همان ها که تا آخر خواهند جنگید، این است که به ریاست جمهوری احمدی نژاد خاتمه دهند و این مسأله تنها به زور عملی خواهد شد. در کل همه چیز بستگی به همت ژنرال جعفری و توان خامنه ای دارد.
منبع: نوول ابزرواتور، ۲۴ ژوئن