نگاهی به فیلمهای غایب در جشنوارهی سی و سوم فیلم فجر
مصلحت، محافظهکاری و آهسته رفتن و آمدن از ترس شاخهای خطرناک! صحبت از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی است. بخش سینما. زهر چشمی که نیروهای تندرو از معاونت سینمایی دولت روحانی سر فیلم “عصبانی نیستم” گرفتهاند، هنوز و همچنان قربانی میدهد. بعد از پائین کشیدن “خانهی پدری” از اکران، حالا هیات انتخاب فیلم جشنوارهی سی و سوم، با ترکیب دولتیش، یک چشم به پردهی روبهرو دارد و یک چشم به اتفاقات بیرون. انتخابی که حالا روشن و واضح، ربطی به کیفیت هنری فیلمها ندارد و مضمون و حواشی احتمالی در بود و نبود، انتخاب شدن یا نشدن، نقش اساسی و مهمی را بازی میکند. اما امتداد رویهی گروهها و دولتهای قبلی، در اینجا به شکلی دیگر خود را به نمایش گذاشته. همدستی هنرمندان در این بازی سراسر ترس و محافظهکاری و باج دادن. دولت و ارشاد و معاونت سینمایی با انتخاب نکردن بعضی از فیلمهای شاید دردسرساز به تندروهای نشسته در مجلس و روزنامهها و سایتها باج میدهد و هنرمندان حذف شده هم با سکوت و مماشات هوای وزارتخانهی ترسخورده را دارند؛ مباد که همین روزن نصفهنیمه هم از دستشان برود و دوباره کابوس شمقدری و سجادپور و دیگران برگردد و مثل بختک روی روز و روزگارشان سایه بیندازد. این زیست و زندهگی توام با ترس و محافظهکاری اما چیزی کم از دوران پیشین مملو از ممیزی و سرکوب ندارد. هر دو راه و روش به یک مقصد میرسد؛ سانسور!
به بهانهی فیلم اول
حواشی با انتخاب آثار بخش مربوط به کارگردانهای فیلم اولی آغاز شد. حاشیهای که زیاد به چشم نمیآمد و بیشتر هیاهو دو سایت حکومتی- کافه سینما و خبرگزاری فارس- بود برای مچگیری. فیلم “حکایت عاشقی”- احمد رمضانزاده- طبق آرشیو و تاریخ موجود دومین ساختهی کارگردانش است که بعد از فیلم “بشیر”- محصول ۱۳۷۳- به دفتر جشنواره ارسال و در این بخش پذیرفته شده. از آنسو و با این نگاه آسانگیر که فیلم اول رمضانزاده به خاطر کوتاه بودنش به حساب نیامده، فیلم “مادر قلب اتمی”- علی احمدزاده- به خاطر ساختهی پیشین کارگردانش که فیلمی با مجوز ویدئویی بوده- “مهمانی کامی”- به این بخش راه پیدا نمیکند. این تفاوت در روش و منش اما بیشتر از آنکه حاصل لابیها و روابط پشت پرده باشد، در حقیقت سرآغاز نگاه محافظهکارانهی هیات انتخاب است که تصمیم دارد فیلمهای احتمالا مشکلآفرین را با دلایل قانونی و محکمهپسند از جشنواره بیرون بگذارد تا با عبورشان از این گردنهی دشوار، شاید بشود به یک اکران عمومی بیسر و صدا رساندشان. اما اعتراض کارگردان فیلم “مادر قلب اتمی” و افشاگری دو سایت حکومتی دربارهی “حکایت عاشقی” باعث شد که هیات انتخاب عقبنشینی کنند و فیلم احمد رمضانزاده را مثل فیلم علی احمدزاده از این بخش کنار بگذارند تا دیگر حرف و کلام و اعتراضی در میان نباشد. داستان اما هنوز به نقطهی اوج، اعلام فیلمهای بخش مسابقه، نرسیده بود تا همهی آنچه هیات انتخاب سعی در پنهان کردنش داشتند، برملا بشود.
عصبانی نباشید!
علی جنتی در پشت صحنهی فیلم “نهنگ عنبر”؛ حضوری که با نارضایتی وزیر ارشاد از دیالوگهای فیلم همراه بوده.
لیست فیلمهای بخش مسابقهی سینمای ایران اعلام شد. بیشتر از نام حاضران- کمال تبریزی، بهروز افخمی، ابوالحسن داوودی و…- نام غایبان- بهمن فرمانآرا، عبدالرضا کاهانی، سامان مقدم و…- چشمگیر و برجسته بود. هیات انتخاب که با گشادهدستی و فقط با خواندن فیلمنامه و بدون دیدن راشهای گرفته شده، فیلم انتخاب کرده بودند، چند فیلم پر سر و صدای سال را بیرون از بخش سودای سیمرغ گذاشتهاند. اولین احتمال و انتظار، به میدان آمدن کارگردانهای این فیلمها بود برای اعتراض. اتفاقی که نه تنها رخ نداد که مسیر معکوسی را طی کرد. ابتدا بهمن فرمانآرا در نامهای عنوان کرد که خودش خواسته فیلم در بخش مسابقهی سینمای ایران نباشد و نوشت “دیگر جانی برای مسابقه دادن ندارم.” فیلم “دلم میخواد” که پیش از این نامش ابتداییاش- “دلم میخواد برقصم”- هم دچار مشکل و سانسور شده بود، بدون اطلاع تهیهکنندهاش- “علی تقیپور”- و به ادعای کارگردانش، خودخواسته، از حضور در بخش مسابقهی جشنوارهی فجر انصراف داد. نامهی رسمی و سرگشادهی تهیهکننده که در آن نوشته شده “اینجانب علی تقی پور تهیه کننده فیلم سینمایی دلم میخواد در تاریخ مقرر و اعلام شده از سوی دبیرخانه جشنواره به صورت رسمی متقاضی حضوردر بخش سودای سیمرغ جشنواره جاری فیلم فجر بودهام و نسخه فیلم را نیز تحویل دبیر خانه دادهام. امروز مورخ 10/12/ 93 با کمال تعجب مشاهده کردم که اسم فیلم من در فهرست فیلمهای پذیرفته شده در بخش سودای سیمرغ نیست. در وهله نخست طی همین ساعات شوک کلیه عوامل تولید این فیلم از این اتفاق به گوشم رسید و بنده به عنوان تهیه کننده و متقاضی رسمی حضور در بخش سودای سیمرغ سوالی از جنابعالی به عنوان دبیر جشنواره دارم.” بیشتر به نظر اختلاف دیدگاه تهیهکننده و کارگردان میآمد اما خیلی زود یکی از سایتها پرده از حقیقت برداشت. خبر اینچنین بود “هیات انتخاب به بعضی از فیلمسازها توصیه کرده برای دچار نشدن به سرنوشت فیلم “عصبانی نیستم” اعلام کنند تقاضایی برای حضور در جشنواره ندارند تا در آینده فیلمشان بدون مشکل و حاشیه به صورت عمومی اکران بشود.” خیلی زود و با بیرون آمدن مصاحبهها و نامههای مشابه، این شایعه به واقعیت نزدیک و نزدیکتر شد. سامان مقدم کارگردان فیلم “نهنگ عنبر” که علی جنتی وزیر ارشاد در پشت صحنهاش حضور پیدا کرده و به نوشتهی یکی از سایتها “عصبانی نیستم” ثانی است و دیالوگهایش حتی باعث تکدر وزیر ارشاد شده در نامهای که در اختیار خبرگزاری فارس قرار داده؛ نوشته “با توجه به پیگیری های مداوم دوستان و همکاران عزیز سینمایی و مطبوعات مبنی بر انتظارشان برای دیدن فیلم سینمایی «نهنگ عنبر» در جشنواره فیلم فجر لازم می دانیم با احترام و تشکر به اطلاع می رسانیم که «گروه سازنده فیلم سینمایی نهنگ عنبر» ترجیح می دهد نسخه کامل نهنگ عنبر را با حساسیت و دقت فنی و کیفی بیشتر برای اکران عمومی آماده نماید.” اما این پایان ماجرا نبود. کارگردان کم حاشیه و بیمشکلی مثل خسرو سینایی هم برای حمایت از وزارت ارشاد و هیات انتخاب به صحنه آمد تا عدم حضور فیلمش در جشنواره را نه تنگنظری انتخابکنندهها که حاصل خواستهی خودش بداند. سینایی در مصاحبهاش گفته “ درواقع هیات داوران لطف کردند و برای فیلم “جزیره رنگین” در بخش سودای سیمرغ با بنده صحبت کردند، اما من از هیات داوران خواستم تا فیلم را در بخش خارج از مسابقه به نمایش بگذارند.” از همه جالبتر اما اتفاقی است که برای جدیدترین ساختهی عبدالرضا کاهانی افتاده. فیلم “استراحت مطلق” که ابتدا با ممیزهای فراوان روبهرو شده بود، در حدی که تایم فیلم را به حد یک فیلم کوتاه میرساند، با چانهزنی فیلمساز و سانسور کمتر مجوز نمایش گرفت اما هیات انتخاب به خاطر اینکه کاهانی نسخهی بدون سانسور را برایشان ارسال کرده بود، در لحظهی آخر تصمیم گرفتند نقش سانسورچی را هم بازی بکنند و از پذیرفتن فیلمی که اجازهی نمایش داشت، سر باز بزنند.
همپیمانی سانسور و ترس
پشت صحنهی فیلم “دلم میخواد”- بهمن فرمان آرا- با حضور مسئولان دولتی
جشنوارهای که سالهاست برای سینماگران حیاتی است و بر سر حضور و گرفتن جایزهاش دعوا، حالا در نوشتهها و مصاحبههای کارگردانهای شناخته شدهی سینما تبدیل به یک اتفاق دم دستی شده که علیرغم خواسته و خواهش مسئولان جشنواره، خودشان میلی برای شرکت در آن ندارند. جشنوارهای که حتی خیلی زود بایکوت دولت احمدینژاد توسط هنرمندان را شکست و در آن دوران پر آشوب و بحران بعد از کودتا باعث شد سینماگران سابقا سبز و معترض، یکی یکی فرمهای شرکت در جشنواره را پر بکنند، امروز انگار دیگر ارزشی برای حرص زدن و سبقت گرفتن ندارد. البته این تنها رویهی ماجراست که در مصاحبهها و نامهها به چشم میخورد. اصل داستان در پشت پردهای میگذرد که قرار بود در دولت روحانی پاره بشود و به شفافیت برسد اما امروز در توافقی نانوشته و پنهانی بین هنرمندان و مسئولان دولتی رقم میخورد. توافقی با تم پایهی محافظهکاری. ترس از مبتلا شدن به سرنوشت کیانوش عیاری و رضا درمیشیان. ترس از به محاق رفتن مثل “خانه پدری” و “عصبانی نیستم”.
سی و سومین جشنوارهی فیلم فجر کمتر از یک ماه دیگر آغاز به کار خواهد کرد. جشنوارهای که نه با حضور افخمی و تبریزی به یاد خواهد آمد، نه با غیبت مقدم و فرمانآرا. و نه حتی با نبودن عادت شدهی فیلمسازانی نظیر تقوایی. چیزی که از این دورهی جشنواره به یادگار خواهد ماند، واژهی “محافظهکاری” و عبارت “وا دادن پیش فشار” است. فیلمسازان و مسئولانی که به یک اندازه از فشار و تهدید نهادهای بیربط به فرهنگ واهمه دارند و ترجیحشان این است که دست به عصا راه بروند تا مبادا همین نسیم خسته و کمنفس ازشان دریغ بشود. دورانی که سایتها و منتقدها و نویسندهگان حکومتی از آن به عنوان “دوران تازه” یاد میکنند، به راستی که تازه و نو است. به تازهگی همپیمانی هنرمندان با مسئولان دولتی در حذف شدن. به نومایهگی توافق مسئولان دولتی با تندروها بر سر حذف و سانسور.