گفت و گو با مجید محیط؛ ناشر نشر سوژه در آلمان
نشر در تبعید؛ ادبیاتِ ریشه گرفته در هوا
مجید محیط ناشر نشر سوژه در برمن و در واقع وارث نشر محیط با سابقه بیش از صد سال فعالیت در زمینه نشر کتاب های درسی و ترجمه ی ادبیات اروپا و آمریکای لاتین است. از آثاری که ترجمه اشان به فارسی به همت نشر محیط در ایران چاپ شده است می توان به آثار نویسنده هایی چون خرخه آمادو، رومن کاری، هنری میلر، ویلیام ساروزن و مارکِز اشاره کرد. مجید محیط خود کارش را در سالهای آغازینِ پس از انقلاب در نشر محیط با انتشار کتاب “صد سال تنهایی” اثرگابریل گارسیا مارکِز به ترجمه ی “ محسن محیط “، برادر مجید شروع کرد. این اثر متاسفانه توقیف شد اما مجید بعدها با تلاش فروانی توانست “ساعت نحس” مارکِز را به ترجمه ی علیرضا فرهمند به انتشار برساند. مجید در نشر محیط کارهای زیادی را از سید علی صالحی به چاپ رسانده است مثل؛منظومه ها، مثلثات و اشراق ها، پیشگو و پیاده شطرنج. وی در ادامه فعالیت هایش در ایران به شدت با پدیده ی سانسور مواجه می شود و تصمیم به ادامه ی فعالیتش در فضای خارج از ایران می گیرد. او به آلمان می آید و در فضایی آمیخته از تبعید و مهاجرت نشر سوژه را پایه گذاری می کند. شروع فعالیت نشر سوژه با مجله ی دوزبانه ی سوژه بوده است. امروز اما نشر سوژه با انتشار بیش از 85 عنوان کتاب مختلف به زبان آلمانی از نویسنده های ایرانی و غیرایرانی گام مهمی را در عرصه ی ترجمه ی آثار نوشته شده در فضای مهاجرت و تبعید بر می دارد. در همین راستا آثار یا ترجمه آثار نویسنده های ایرانی چون؛ محمود فلکی، سالم”احمد” خلفانی، ساناز زارع ثانی، پگاه احمدی، شهلا باورصاد، سارا احسان، شیرین نورزیان، شهرام رحیمیان به زبانِ آلمانی در نشر سوژه به چاپ رسیده است و آثار نویسندگانِ ایرانی چون؛ شمس لنگرودی، سید علی صالحی، شبنم آذر، طاهره اصغری و حسین منزوی به زودی در نشر سوژه به زبان آلمانی به چاپ خواهند رسید. ازآخرین کتاب هایی که با این مضمون در نشر سوژه به چاپ رسید، کتاب “اینجا ایران است” «مجموعه ای از شعر شعرای ایرانی در زبان آلمانی” بود که به همت گریت ووستمن جمع آوری شده بود. مجید خود از این ادبیات به عنوانِ “ادبیاتِ ریشه گرفته در هوا” یاد می کند. ادبیاتی که محدود به جغرافیای خودش نمی شود و تعاریف جدیدی را از در اختیار مخاطب خود می دهد. سوال اول من از مجید بر می گردد به همین کتاب و همکاری او با گریت:
مجید محیط و گریت ووستمن در جلسه ی معرفی کتاب “اینجا ایران است” در هانوفر؛ عکس از عبدی
تو به واسطه ی نشر کتاب “اینجا ایران است” با گریت ووستمن آشنا شدی؟ از همکاریت با گریت بگو!
با نامِ گریت ووستمن از طریق نقدی که درباره ی ترجمه ی کتاب “ تردستی حروف محدود” ساناز زارع ثانی نوشته بود، آشنا شدم. کتاب تردستی حروف محدود ساناز به ترجمه ی حسین منصوری چندی قبل از ان با همکاری انتشارات سوژه به بازار آلمانی آمده بود. بعدها گریت با من تماس گرفت و از پروژه ای با من صحبت کرد که در آن قرار بود تبادل شعری ادبی بین ادبیات ایران و آلمان صورت بگیرد به این صورت که شعر شعرای المانی ترجمه شده به فارسی توسط یک ناشر ایرانی چاپ شود و بالعکس و در کنار ان از پروژه ای در مورد مجموعه از شعر شعرای ایرانی که به زبان آلمانی می نویسند یا کارشان به آلمانی ترجمه شده صحبت کرد.من از پروژه دوم به شدت استقبال کردم گرچه پروژه اولش هم ذهن مرا از قبل ها به خود مشغول کرده بود اما پروژه دوم به نظرم عملی تر می آمد. از آنجایی که به واسطه ی کارم تعداد زیادی شاعر ایرانی که کارهایشان به المانی ترجمه شده یا نوشته شده را می شناختم تعداد زیادی از این شعرا را خودم به گریت معرفی کردم. این پروژه بعد ها به صورت کتاب “اینجا ایران است” در خدمت مخاطبانِ آلمانی قرار گرفت. بعد از مدتی این گریت بود که شروع کرد به من شعرای جدیدی را معرفی کردن و این نکته ی جالبی بود او حتی سراغ کسانی می رفت که خیلی هم سرشناس نیستند. در واقع او دنبال کار زیبا بود نه نام های سرشناس. نکته ی مهمی که در این میان قرار داشت این بود که این کتاب مجموعه ای است از شعر شعرای مختلف از سنین مختلف که در فضایی آزاد و بدون سانسور کارشان منتشر می شود و در اختیار مخاطب آلمانی زبان قرار می گیرد. نکته ی جالب دیگر اینکه از طریق این مجموعه شعر، یک مجموعه افراد کنار هم قرار گرفتند که مثل یک خانواده با هم در این مسیر گام بر می دارند. من به شخصه گریت را یک عامل بسیار مهم در این مسیر می دانم. گریت که در این زمینه خود عامل آشنایی من با بسیاری از نیروهای جوان بود که در این مسیر فعالیت می کنند. حتی عنوان کتاب “اینجا ایران است” با دلیل مشخص انتخاب شد. ما می خواستیم فضایی که در آن نویسندگان ایرانی بدون ترس از سانسور می نویسند را معرفی کنیم. یعنی بگوییم هر یک تکه از این نوشته ها می تواند یک تکه برای معرفی ایران واقعی این نویسندگان باشد. ایرانی که در آن بدون سانسور می توان فعالیت کرد. ما این ایران را در واقع نداریم اما اینگونه می توانیم آن را بسازیم و معرفی کنیم.
نشر سوژه بیشتر برای مخاطب آلمانی فعالیت می کند. ایده ی نشر سوژه از کجا امد و هدفش چیست؟ سرنوشت نشر سوژه در واقع سرنوشتِ نشریست که توانسته خودش را از سانسور رها کند و بالاخره در فضایی خارج از فضایِ سانسور فعالیت کند؛ این مسئله خیلی به حضور من و ما به عنوان تبعیدی یا مهاجر در این کشور مربوط است. نوع فعالیتِ من به عنوان یک ناشر در کشور جدیدم با ایران طبیعتا متفاوت خواهد بود. یعنی در واقع من نمی توانم به همان شکلی که در ایران مشغول به فعالیت در این زمینه بوده ام فعالیت کنم. از طرفی حس مسئولیت من نسبت به ادبیات تبعید و ادبیات مهاجرت و ادبیات ایران در غرب مرا ترغیب به فعالیت در زمینه ی ترجمه ی ادبیات فارسی به آلمانی می کند از طرفی داشتن این امکان که به ادبیات فارسی محدود نشوی، امکان مثبتیست که باید از آن استفاده کرد. در واقع تعریف من از غربت و تبعید هم یک نوع غربت محدود به فضای ایرانی و حتی جغرافیایی نیست در واقع هدف نشر سوژه ساختن فضا برای چنین ادبیاتیست که این نوع نویسندگان رو حالا از هر کجای دنیا که باشند در زیر مجموعه خودش قرار می دهد؛ به عنوان مثال عبدالقادر جماعی یک نویسنده ی الجزایر الاصل هست که مقیم پاریس است و ما اولین ناشری هستیم که کار اورا به مخاطب آلمانی معرفی کرده ایم. این کتاب از آنجا برای من به شخصه حائض اهمیت و قابل ترجمه به زبانِ آلمانی بود که داستانش داستانِ سه مهاجر بازنشسته ی الجزایریست که در پاریس زندگی می کنند و هر روز همدیگر را در کافه ای ملاقات می کنند و در مورد خاطراتشون و زندگی روزمره اشون با هم صحبت می کنند؛ تا اینکه ذهن یکی از انها درگیر این می شود که می خواهد در پاریس بمیرد یا در الجزایر. یا مثلا سالم خلفانی که یک نویسنده ایرانیست که داستان “ آب والنسیایی” او در نشر سوژه به چاپ رسیده است که روایتِ داستانیست که در والنسیا اتفاق می افتد و داستان کسیست که فرصت این را پیدا می کند که به جای شخص دیگری از ایران بیرون بیاید. چیزی نمی گذرد که مکاتباتِ نامه ای بین او و دختر کسی که در واقع او به جایش از ایران بیرون آمده صورت می گیرد که در واقع این مکاتبات سمبلی از جستجوی ابدی انسان است برای پیدا کردنِ هویت خویش. این داستان همان روایتِ داستانی موضوع مهاجرت و جستجوی هویت انسانِ غریبه است که در واقع در دنیای امروز موضوعیتِ ویژه دارد.
نویسنده های زیادی که تجربه ی نوشتن در تبعید و نوشتن به زبان دیگر در مورد کشور خودشون یا زبان خودشون در کشور دیگر را داشته اند عقیده بر این دارند که ادبیات می تواند وطن دوم آنها باشد، تو به عنوان کسی که با این نوع ادبیات و این تیپ نویسنده ها سر وکار دارد این مسئله را چطور می بینی؟
ببین به نظر من فعالیت در زمینه ی هنر و ادبیات در هر حال به نوعی در فضای تبعید صورت می گیرد. من فکر می کنم نویسنده و هنرمند به این تبعید درونی احتیاج دارد به این ترتیب من تبعید را یک امری که فقط به جغرافیا مربوط است نمی دانم چنانچه بسیاری از ما در وطن خویش غریبه هستیم. در واقع در یک اثر ادبی خوب به نظر من این مکان نیست که نقش تاثیرگذار را ایفا می کند، بلکه فضایی که از ان مکان ترسیم می شود نقش این تاثیرگذاری را عمدتا به عهده دارد واالبته موضوع و نوعی که به موضوع پرداخته می شود نقش های بسیار مهمی را در این زمینه ایفا می کنند.اینجا باز برمیگردیم به همان ریشه های در هوا که در هر جایی رشد می کنند و ادبیاتی که متعلق به آنهاست.
یعنی از نظر تو این تغییر مکان نوع فعالیت تورا به عنوان نویسنده و حتی ناشر تغییر می دهد اما کیفیت کار تو را قرار نیست کمتر یا بیشتر کند. تو در ایران هم در زمینه نشر کتاب با نام نشرِ محیط فعالیت کردی از نوع فعالیتت در ایران و این تفاوت ها بگو! در واقعا تفاوت عمده ی کار تو در ایران و آلمان از نظر خودت چه بوده است؟
تفاوت عمده و اصلی کار من در واقع بر می گردد به سانسور. اینجا طبیعتا من با پدیده ی سانسور سر و کار ندارم و نوع ادبیاتی که من با ان سر وکار داشته ام یعنی باز بر می گردیم به همان ادبیات ریشه های در هوا. این ادبیاتیست که من در اینجا عمدتا با ان سر و کار دارم. ادبیات تبعید و مهاجرت به طور کلی. در صورتی که در ایران بیشتر با ادبیات ترجمه ی آثار اروپایی و آمریکای لاتین سر و کار داشته ام والبته در ازای سر و کار نداشتن با سانسور مشکلاتی هم در کنار کار ما هست. مخاطب ما اینجا محدودتر است به خاطر همین تیراژها اساسا پائین تر است. بعد هم به خاطر این نوع کار ما که مربوط به ادبیات مهاجرت و تبعید هست خب سختی های مربوط به خودش را در جذب مخاطب دارد.
اصلا از فعالیتت در ایران در زمینه نشر کتاب، نشر محیط و نوع فعالیت در این زمینه در ایرانِ پس از انقلاب بگو!
من با سن بسیار کم فعالیتم را در زمینه نشر کتاب شروع کردم و البته تجربه های زیادی را در زمینه نشر کتاب و مواجهه با سانسور و نویسنده هایی که در فضای سانسور می نویسند کسب کردم. محدودیت ها با ممنوعیت حروف لاتین در کتاب ها و عکس های به تعریف آنها “تحریک کننده” شروع شد و به مفهوم های سیاسی و اجتماعی کشید. در ایران شما مخصوصا در زمینه ترجمه به شدت با مشکلاتی سر وکار داشتید که دسترسی تورا به عنوان نویسنده یا ناشر با کتاب های به زبانِ اصلی دچار مشکل می کرد. در زمینه کارهایی که در خود ایران نوشته و ترجمه می شدند هم شما با مسئله ای به عنوانِ بی قانونی و خودکامه گی محض اداره ی سانسور مواجه بودید که این باعث می شد که نویسنده و ناشر دست به خود سانسوری بزنند و این به نوعی امکان خلاقیت و ادامه ی کار در این فضا را از شما می گیرد. من خودم به تنهایی در نشر محیط 23 اثر را به چاپ رساندم. اما مثلا من در چاپ اثر چارلز برلیتس به نام” اسرار دنیاهای فراموش شده” همان نویسنده ی مثلث برمودا و کاری از برنارند مالامود یهودی الاصل به نام “تعمیرکار” که اصلا با مجوز چاپ نگرفتند که اولین کتاب در مورد اصل پیدایش انسان و طبیعت بود و دومی مربوط به انسانی بود که به دلیل یهودی بودن در داستان متهم به قتل می شود
با اینهمه در زمینه نشر کتاب با شرایط موجود چه افقی رو پیش روی خودت به عنوان یک ناشرمی بینی؟
من فکر می کنم اکثر انهایی که پایه های ادبیات مدرن را بنیان گذاری کردند در فضای تبعید کار می کردند من فکر می کنم که حالا در مورد نوع فعالیت نشر سوژه اگر بخواهیم مشخصا حرف بزنیم که این نوع فعالیت در زمینه انتشاراتِ کتاب های تبعید یک افق جدید برای انسانِ بدون جغرافیاست.