کودک معجره

ساسان آقایی
ساسان آقایی

او نه نام دارد، نه مادر. رسانه‌های بین‌المللی به این نوزاد چند روزه می‌گویند؛ “میراسل بی‌بی” و داستانش بی‌شباهت نیست به نوزادی که دو هزار سال پیش کمی آن سوتر از غزه، در بیت‌لحم به دنیا آمد و معجزه‌یی بزرگ شد به نام مسیح که از دوستی گفت و رسم صلح بنیان نهاد.

آنجا اگر “خاک موعود” باشد، “کنعان مقدس” و “سرزمین بیت‌المقدس” که صد پیام‌آور و پیامبر به چشم خویشتن دیده و در وجب به وجبش معجزه‌یی روییده، باید هم که بتواند دوباره معجزه‌یی بیاورد و از دل این خاک پر از خون و کشتار، درخت زیتون را به نهال صلح آبستن کند. بنگریدش، همین را به ما می‌گوید؛ مولود این خاک پرمعجزه‌ است، فرزند نخل‌‌ها و زیتون‌ها و دانه امید در قلب ناآرام خاور پرآشوب ما،چند روزه است و به قامت چند صد سال از خود نشان دارد.

نگاهش کنید، چشمانش بسته است؛ هنوز چیزی از نحوست این دنیا را ندیده اما بر گونه سمت راستش خشونت این جهانی، زخم را نقاشی کرده؛ چه شیوا از جنگ می‌گوید و چه دلیر، در آرامشی آسمانی برای زندگی می‌جنگد، نفس نفس می‌زند و با هر ضربان قلبش به دنیا امید می‌بخشد، به آهنگ مورس از بیمارستانی پرآشوب در غزه به جهان تلگراف می‌فرستد که “من هستم”، “زیر آوار خانه موشک‌ خورده‌ام با مرگ گلاویز شده‌ام”، “از رحمی مرده، زنده بیرون آمده‌ام” و فریاد آخرش که “بگذارید زندگی کنم”.

بیایید در دل خاکی که آدم‌ها آسان می‌میرند، در قلب این وحشت مزمن بی‌پایان، به این معجزه دل ببندیم، کودک معجزه‌ را دعا کنیم که از جنگ با مرگ زنده بیرون آید و بماند تا امید به معجزه را بارور کند؛ امید به بقا، به صلح، به زندگی را. خوب وراندازش کنید؛ او خود غزه است دارد می‌جنگد و جان می‌دهد اما غزه نمی‌میرد و این مدینه سخت‌کوشی، چه دلرباست.

منبع: اعتماد، ششم مرداد