آیت الله خامنه ای اخیراً طی سخنانی مساله گزینش رییس جمهور توسط مردم را هدایت دل های آنان توسط خدا دانسته و گفته: “ما نمی دانیم که چه کسی رییس جمهور خواهد شد و نمی دانیم که خداوند متعال دلهای مردم را به سوی چه کسی هدایت خواهد کرد”.(۶ خرداد ۹۲)
با این بیان وی دو ادعا را همزمان مطرح می سازد:
یکم؛ نظام هیچ دخالتی در برگزیدن یک نامزد به عنوان رییس جمهور ندارد. در نتیجه نظام در برابر تک تک نامزدها بی طرف است.
دوم؛ برگزیدن یک نفر توسط مردم، نتیجه هدایت دل های آنان توسط خداوند ،به عنوان یک قدرت فرازمینی (متافیزیکی) است.
آیا این دو مدعا درست اند؟ اگر آری، تالی فاسد چنین ادعای چیست؟
خامنه ای سخنوری توانا
دوست و دشمن در توانایی آیت الله خامنه ای به عنوان سخنوری توانا تردید ندارند. دلیل دعوت از او برای حضور در شورای انقلاب، همین قدرت سخنوری او بود وگرنه به اذعان تاریخ او نقش مهمی در به ثمر رساندن انقلاب نداشت.
انتصاب او به عنوان امام جمعه تهران توسط آیت الله خمینی نیز مرهون توانایی او در فن خطابه و سخنوری بود که یکی از شروط امام جمعه است.
سخنوری (خطابه) فنی است برای تحریک عواطف مردم به انجام یا ترک عملی. در واقع در خطابه پیش از آنکه اندیشه و فکر افراد مورد نظر باشد، احساسات و عواطف آنها را مخاطب قرار میدهد.
می دانیم اگر کسی با استفاده از مقدمات یقینی نتیجه ای یقینی را حاصل کند، از روش “قیاس برهانی” استفاده کرده است. مثلا این سخن که “الف از ب بزرگتر است و ب از دال بزرگتر است. در نتیجه الف از دال بزرگ تر است” یک قیاس برهانی با نتیجه صحیح است.
حال آیا این گزاره درست است؟ “دیوار موش دارد. موش گوش دارد. در نتیجه دیوار گوش دارد”. چنانچه مشهود است گزاره “دیوار گوش دارد” گزاره نادرست (غلط) است. در واقع گزاره ای که متضمن مقدمات یا نتتیجه نادرست (غلط) باشد “مغالطه” یا “مغلطه” نام دارد.
چه بسیار دیده شده است که سخنوری به جای استدلال برهانی، متوسل استدلال مغالطه آمیز می شود که غرض از آن به “غلط انداختن” مخاطب است.
خامنه ای سخنوری مغالطه گو
به موازات تبحر علی خامنه ای در فن خطابه و سخنوری، یکی دیگر از توانمندی های او سخنان مغالطه آمیز اوست.
چه بسیار دیده شده است که وی اعتراضات به حق مردم را “پر کردن جدول دشمن” و “شاد کردن دل دشمن” نامیده با این استدلال که “فلان اعتراض (مثلا اعتراض به اختلاس میلیاردی یا به تقلب در انتخابات) تکرار سخن دشمن است. تکرار سخن دشمن، موجب شادی دشمن است. پس فلان اعتراض موجب شادی دل دشمن است”.
اگر به 24 سال زعامت خامنه ای بنگریم، چه بسیار چنین استدلال های “غلط انداز” و مغالطات را می توان یافت. برای مثال چرا باید اعتراض به فلان حق تضییع شده، منحصراً تکرار سخن دشمن باشد؟ چرا نباید پنداشت که اعتراض به فلان حق تضییع شده، روش بزرگان دین و دانش و خرد است؟ وانگهی چرا اعتراض به فلان حق تضییع شده به منظور اصلاح آن (که موجب قوام نظام)، موجب خرسندی دشمن است؟ اتفاقا خرسندی دشمن، زمانی است که اعتراضات اجابت نشده و اصلاح صورت نپذیرد و قوام نظام سست شود.
آیا خدا دل های رأی دهندگان را هدایت می کند؟
درباره نقض ادعای نخست رهبر جمهوری اسلامی (که مدعی است ما نمی دانیم که چه کسی رییس جمهور خواهد شد) به قدر مستوفا نقد و تحلیل وجود دارد. کافی است به یاد آوریم که میرحسین موسوی انتخابات ۸۸ را “صحنه سازی خطرناک” توصیف کرده بود یا تردیدی نیست که در انتخابات ۷۶، نظر رهبر بر ناطق نوری بود و نه خاتمی. در انتخابات 84 نیز موجی که موجب تخریب رفسنجانی شد تا او “شکایت” به خدا ببرد، برای این بود که رهبری می خواست او منتخب نباشد.
اما مدعا دوم خامنه ای مطمح نظر این نوشتار است که آیا این خداست که دل های رأی دهندگان را هدایت می کند؟
برای درک بطلان این ادعا کافی است که تالی فاسد چنین ادعایی را به شرح زیر مورد توجه قرار دهیم.
تالی فاسد ادعای خامنه ای
تالی فاسد به معنی “پیامد نادرست” یک سخن یا عمل است. مثلا بازی های کامپیوتری به دلیل جذابیت های فراوان شان، موجبات سرگرمی کودکان می شوند اما تالی فاسد آن، کم تحرکی، توهم گرایی و عوارضی دیگر است.
آیت الله خامنه ای که پیروانش او را به فرزانگی می شناسند، آیا التفات دارد که سخن یاد شده از او چه تالی فاسدهای برای او و نظامش به همراه دارد؟ برخی از این تالی فاسدها به شرح زیر است:
اگر قرار است خداوند در انتخابات 92 دل ها را به سوی یکی از نامزدها هدایت کند،
- آیا خامنه ای می پذیرد که در انتخاب ابوالحسن بنی صدر نیز خداوند دل ها را به سوی او هدایت کرده بود؟ اگر آری، پس چرا مجلس رأی به استیضاح کسی داد که خدا دل ها را به سوی او هدایت کرده بود؟ و اگر نه، چرا خدا باید در یک انتخابات دل ها را هدایت کند و در انتخاباتی دیگر نه؟
- آیا خداوند فقط دل های مردم را به سوی نامزدهای تایید صلاحیت شده هدایت می کند یا غیر از آنان را هم شامل می شود؟ مثلا به اذعان عموم تحلیل گران، به دلیل اقبال عمومی شانس هاشمی رفسنجانی برای پیروز شدن در انتخابات 92 بیش از همه بود تا آنجا که رد صلاحیت او موج گسترده ای از شگفتی و بُهت را حتی برای مخالفان او به همراه داشت. آیا باید نتیجه گرفت که شورای نگهبان مبادرت به رد صلاحیت کسی نمود که خدا دل ها را به سوی او هدایت کرده بود؟
- آیا در انتخاب یک فرد، کمپین انتخاباتی او بی اثر است و فقط خدا نقش آفرینی می کند؟ اگر بی اثر است چرا علی خامنه ای خود به هنگام نامزد شدن در انتخابات ریاست جمهوری، دارای کمپین انتخاباتی بود؟ و چرا برای نامزدها برنامه های تبلیغاتی در نظر گرفته می شود؟ پس اگر کمپین انتخاباتی موفق یک نامزد، موثر است چرا باید آن را به پای هدایت خدا گذاشت؟
- در انتخابات ۷۶ بر همه مسلم بود که نامزد مطلوب رهبر، ناطق نوری است. اما نتیجه انتخابات محمد خاتمی درآمد. آیا خامنه ای چگونه می خواهد این تناقض را حل کند که خداوند دل ها را به سوی کسی (خاتمی) هدایت کرد که نائب امام زمان (خامنه ای) به کسی دیگری نظر داشت؟ آیا خامنه ای می پذیرد که گزینه او خلاف گزینه خدا بود؟
- آیا خدا فقط در انتخابات ایران دل های مردم را متوجه یک نامزد می کند یا در دیگر کشورها نیز چنین است؟ اگر مدعا این است که فقط در ایران چنین است، دلیل چیست؟ چرا نباید محمد مرسی مدعی باشد که او نیز منتخب خداست؟ چرا اوباما، نتانیاهو و.. نباید چنین ادعایی داشته باشند؟ و اگر خامنه ای بپذیرد که آنان نیز منتخب خدا هستند که به دل مردم انداخته است، چرا سر ستیز با منتخب خدا در امریکا و اسرائیل دارد؟
- اگر خامنه ای نائب بر حق امام زمان است و از سوی دیگر خدا دل ها را برای رأی دادن به کسی هدایت می کند، آیا او در خود چنین جرأتی را سراغ می بیند که خود را در معرض رأی مستقیم مردم قرار دهد تا بدانیم که خدا دل ها را متوجه نائب ر حق امام زمان کرده است.
این ها و ده ها بیش از این تالی فاسد، متوجه سخن مغلطه آمیز خامنه ای است که امر انتخابات را که یک امر کاملا زمینی است، فرازمینی می کند. اما چرا؟
چرا انتخابات امری فرا زمین؟
پاسخ این پرسش در واقع در گزاره اول خامنه ای نهفته است. او مدعی بود که “ما نمی دانیم که چه کسی رییس جمهور خواهد شد”. تا اینجا و به استناد تردیدهای فراوانی که از آغاز تا انجام انتخابات در ایران وجود دارد، هر کسی حق دارد این سخن را دروغ بپندارد. ناگزیر برای راست پنداشتن این دروغ، ترفندی زیرکانه لازم است که از قضا واعظان و خطیبان بدان خوب مجهزند و آن اینکه پای خدا را وسط بکشند تا مسئولیت را از خود دور کنند.
نه این است که اگر پای خدا در چنین امور در کار باشد دیگر مسئولیت ۸ سال زیان جبران ناپذیری احمدی نژاد به ایران دیگر به پای رهبر نوشته نمی شود؟