گفت و گو♦ تئاتر ایران

نویسنده
یارتا سازش

‏متابولیک و قانون نانوشته عناوین نمایشنامه هایی هستند که این روزها در مجموعه تئاتر شهر به روی صحنه رفته اند. ‏متابولیک به عنوان آخرین کار آتیلا پسیانی با عکس العمل های گوناگون تماشاگران روبرو شده و قانون نانوشته به ‏کارگردانی سپیده نظری پور-بر اساس متنی از همسرش مهرداد رایانی مخصوص- به دلیل شتاب زدگی در تولید و اجرا ‏واکنش های سرد و گاه منفی تماشاگران را به دنبال داشته است. با کارگردان های این دو نمایش به گفت و گو نشسته ‏ایم….‏

‏ ‏

atila1.jpg

گفت و گو با آتیلا پسیانی

ذهنیت ها به عرف عادت کرده

‏ ‏

اخیرا درمورد نمایش های شما زمزمه هایی به وجود آمده که نشان از عدم درک تماشاگران تان از مفاهیم ‏موجود در تئاتر شما است. دلیل این چه چیزهایی می تواند باشد؟

ببینید ذهن‌هایمان به عرف عادت کرده و برای هر نمایش متعارف به راحتی تعریف پیدا می‌کنیم. حضرت عالی هر ‏مشخصه ای برای نمایش من پیدا کنید، صحیح است. به نظر من اینکه هر چیزی در تئاتر می‌بینید هدفی داشته باشد، ‏اشتباه است. برخی از چیزها فقط می‌خواهند یک تصویر نشان دهند، ذهن شما را درگیر کنند، قلقلک بدهند. خیلی از ‏چیزها به طور ناخودآگاه خلق شده‌اند بدون آن که معنا داشته باشند. این غلط است که فکر کنید تئاتر چیز درجه دویی ‏است که می‌خواهد چیز درجه یکی را بیان کند.‏

به نظر خودتان وجه اشتراک این نمایش با دیگرآثارتان چه بود؟

این تشابهات کمتر آگاهانه است، اما احتمال تشابه زیاد است. نمایش‌های هر آدمی شبیه خود اوست.‏

عناصر انتقالی از یک نمایش به نمایش دیگر در سه گانه”نان و سنگ” و استفاده از رنگ‌های سیاه و سفید ‏دراین نمایش چگونه اتفاق افتاد؟

از رنگ‌های دیگر هم در کار استفاده شده بود، اما به طور مختصر. اصل این است که مقاطعی از یک عکسبرداری ‏سیاه و سفید را در لحظات فلاش خوردن نشان دهیم. سیاه و سفید بودن رنگ‌ها مظهر خیر و شر و مثبت و منفی بودن ‏نیست.‏

atila2.jpg

برایمان در خصوص میزان آزاد بودن تماشاگر برای درگیر شدن با حس در نمایش‌هایتان ‏بگویید.

همیشه تصورم در سینما و تئاتر این است که بازی‌ها نباید یکدست شوند. هر بازیگر بر اساس توانایی‌ها و روانشناسی‌ ‏شخصی‌اش باید بازی کند که بازی او را از دیگران متفاوت می‌کند. در خود هر بازی هم تفاوت‌هایی وجود دارد. آن چه ‏حس این آدم‌ است و آن چیزی که مکانیزم نقایص ظاهری نقش‌ها به او تحمیل کرده،‌ دیده می‌شود. مجموعه این‌ها و ‏کولاژی از آدم‌های مختلف با جنس برخوردهای متفاوت در این کار وجود دارند. ‏

دلیل استفاده از لباس راهبان در طراحی لباس افراد پشت چه بود؟

‏ این نمایش سرزمین به خصوصی ندارد و صرف متولد شدن در یک سرزمین دلیل تولید نمایش بومی نیست. این افراد ‏لباس راهبان را پوشیده‌اند چون راهب هستند. گردانندگان صحنه در این نمایش‌اند. کارهایی را بر عهده دارند که معمولاً ‏توسط افرادی که پشت صحنه هستند انجام می‌شوند. تنها کاری که کرده‌ام این بود که صفحه‌های شفاف را به جای لته‌های ‏تیره استفاده کردم. نورهای زرد را نیز برای شکیل‌تر شدن صحنه استفاده کردم. لباس فرمی به آن‌ها پوشانده‌ام که شما ‏آن را معنا می‌کنید. ‏

درانتقال معنا قدری مشکلات ارتباطی وجودداشت. برایمان دراین موارد توضیح می دهید؟

اغلب دوستانی که کارهای مرا دیده‌اند، می‌دانند که از سمبل‌ها متنفرم. کار فرودستی است. نشانه‌ها در کارهایم فراوان ‏هستند. قتل، مسخ و جادو در کارهایم اتفاق می‌افتد اما این که این‌ها سمبل چه هستند متعلق به کار من نیست. ‏


ممکن است درباره مفهوم زمان در این نمایش و مفهوم زمان نمایشی برای تماشاگر توضیح ‏دهید؟

این زمان می‌تواند به هم ربط داشته باشند یا بی‌ربط باشند اما نسبت‌هایی با هم دارند. این که در سالن و در جایی متفاوت ‏قرار بگیریم زمان یک حس ثانویه می‌شود. تماشاگر در لحظه‌ای که در حال وقوع است، متوقف می‌شود تا آن را درک ‏کند. معمولاً استنباط از تئاتر درکی است که دقایقی پس از تئاتر رخ می‌دهد. باید تماشاگر به خودش مجال دهد. می‌بینید ‏که هر 21 صحنه این کار در اندازه خودش کامل است و هیچ ارتباطی با دیگر بخش‌های آن ندارد. درک صحنه زمان ‏می‌برد تا درک تاثیراتی که نمایش گذاشته قابل بیان شوند. ا‌ین زمان برای افراد مختلف، متفاوت است. ‏

به نظر شما که سال هاست مشغول کار تجربی هستید خط روایی در این گونه نمایش ها چقدر ‏وجوددارد؟

هر نوع کاری که می‌بینید، روایت کننده است. این روایت گاه مستقیم گفته می‌شود و گاه کارگردان آن را به صورت ‏کنایی بیان می‌کند. روایت حتماً به وجود می‌آید، اما بسته به تماشاگران تفاوت دارد. نمایش من یک مثلث است که ‏کارگردان، صحنه و تماشاگر ضلع‌های آن هستند. ‏

atila3.jpg

‏‏

گفت و گو با سپیده نظری پور‏

همسرم نقشی نداشته است


به نظر می آید در نمایش تان نوعی شتابزدگی در مورد زوایای مختلف شاهد هستیم که درب رخی از مواقع ‏به کلیت شخصیت پردازی لطمه می زند.

من در اجرا این نتیجه گیری را به تماشاگران و مخاطبین کار خود می سپارم و همواره در تلاش هستم تا حکمی در ‏مورد آدم های نمایش صادر نکنم.‏

ولی در طول نمایش بارها دیده می شود که در مورد برخی رفتارها به شدت توصیه و بازداری مخاطب از ‏مسئله فوق الذکر اشاره می شود.

کار من به عنوان کارگردان در نمایش نشان دادن معضلاتی است که مردم با آن سر و کله می زنند.. من به عنوان ‏هنرمند تنها وظیفه دارم آن را نشان دهم. چیزی که نمایشنامه می‌خواهد ارائه دهد این است که شدت آسیب‌های اجتماعی ‏و خانوادگی آن قدر پربار است که دامن خانواده‌هایی که به ارزش‌های اجتماعی پایبند هستند را نیز می‌گیرد. از دید ‏نویسنده این یک زنگ خطر است.‏

ببینید نتیجه‌گیری کارگردان از نشان دادن مسائل، پراکندگی‌ در موضوعات و عامیانه کردن نمایش با وجود ‏بخش‌های طولانی دو جوان مست از نکاتی است که اغلب با آنها به شدت درگیر بودیم.اما جایی از نمایش برای مخاطب ‏لحظه ای برای تامل به وجود نمی آید.

خوب هر کسی دارای سلیقه هایی است که من به تنهایی نمی توانم آن را عوض کنم. قرار نیست همه آدم ها از نظر ‏نمایش من خوش شان بیاید یا بالعکس. اتفاقا در مورد مسائلی که شما به آن دست گذاشته اید در هیچ نقدی نخوانده ام.‏

عکس 5‏

مثلا مهم ترین اتفاقی از این دست در نمایش شما دلایل تاریک مخالفت جوان با تفکرات پدر است.

قطعاً جوان در این نمایش برای رفتارها و مخالفت‌های خود دلایلی دارد، در دیالوگ‌هایی نیز بر آن تاکید می‌کند. “می ‏خوام این طوری زندگی کنم”، “دو دره بازی در نمی آرم” و دیگر دیالوگ ها. او هم فلسفه‌ای برای خودش دارد، اما ‏شاید نویسنده نخواسته این فلسفه بیشتر از این شکافته شود.‏

در مورد مطالعات خود نسبت به روانشناسی زن حاضر در نمایش برایمان بگویید.

درباره مسائل روانشناسی و جامعه‌شناسی نباید همه چیز را در قانون قرار داد چون با سوژه‌های مختلف این قوانین قابل ‏تغییر هستند. شخصیت مادر در این نمایش به خواست نویسنده کمرنگ شده است. اگر یک مادر قدرتمند در این نمایش ‏وجود داشت این معضل به این شکل پرداخته نمی‌شد.‏

به نظر من مهم ترین مشکل این نمایشنامه عدم وجود یک هدف ثابت در کلیت کار است. هدفی که رویدادهای ‏مختلف در نتیجه به آن رسیده و پرداخت های شما به عنوان کارگردان را به نحوی تثبیت کند.

‏ یکی از اهداف این نمایشنامه نشان دادن تنهایی پدر خانواده در روزگار جدید است. او که خانواده‌اش را به امید دیگران ‏گذاشته و برای اجتماع به جنگ رفته اکنون همه چیزش را از دست رفته می‌بیند. اختلاف نسل‌ها همیشه وجود داشته اما ‏این متن با معرفی کوتاهی از شخصیت‌های خود چرایی این تضادها و فروپاشی اتفاقات ارزشی در نظام اجتماع و ‏خانواده‌ را نشان می‌دهد. در عین حال همه بحث‌اش نیز جامعه نیست و نیم نگاهی به آدم‌ها ‌دارد. سرعت تغییرات در ‏شکستن ارزش‌ها و بنیان‌های خانواده در دهه‌های اخیر رو به افزایش ‌است‌ و مدام هم بر شدت آن افزوده می‌شود. ‏

عکس 6‏

به نظر شما هم پدر در نهایت این نمایش محکوم است؟

پدر نه جنگ طلب است، نه دیکتاتور. او دوست دارد مشکل حل شود. می‌خواهد خودش را به پسرش نزدیک کند، اما ‏ضعیف است. او تعاریف و مواضع جدید را درک نمی‌کند و به همین خاطر تنها می‌ماند. ترک کردن او به معنای حق ‏دادن به دیگران نیست. همیشه حرف درست را اکثریت نمی‌زنند. ‏

خانم نظری پور تاثیرات همسرتان،آقای رایانی مخصوص، به عنوان رییس تئاتر شهر که اتفاقا نویسنده این ‏نمایش هم هست در به اجرا رسیدن کارتان چه مقداری بوده است؟

‏”قانون نانوشته” در مراحل تصویب متن و تایید اجرا با محدودیت‌ها و تغییراتی روبه‌رو بوده است. ضمن اینکه من ‏هرساله یک سهمیه اجرا دارم وهمسرم در جدول و چیدمان تاریخ اجرای من فقط مسئولیت اجرایی آن را داشتند.‏

‏ ‏