از اینجا

سیروس علی نژاد
سیروس علی نژاد

نگاهی به ‘پژوهشی در هزار افسان’ اثر جلال ستاری

هسته ی اصلی قصه ها ایرانی ست

او پیش از آنکه هزار و یک شب مانند امروز بر سر زبانها بیفتد و اهمیت و بازار پیدا کند، به تحقیق در احوال شهرزاد دست زد و در کتاب “افسون شهرزاد” که نخست بار در سال ۱۳۶۸ توسط انتشارات توس منتشر شد تحلیلی کامل عیار از هزار و یک شب به دست داد و در کار خود، سرگذشت تمامی تحلیل هایی را که در طول چند قرن در غرب و شرق درباره هزار و یک شب صورت گرفته باز نمود.

علاوه بر این در کتاب « پژوهشی در حکایات سندباد بحری» که توسط نشر مرکز در سال ۸۲ به چاپ رسید، به تحلیل مفصل یکی از مهمترین قصه های هزار و یک شب دست زد.

اما همه حاصل کار او به نحو شگفتی در انعکاس گرامیداشت هزار و یک شب، در طول یکی دو سال اخیر، نادیده گرفته شده و سهم او به شکلی فراموش مانده و هیچ کس در هیچ جا سخن از آثار او به میان نیاورد و با او به گپ و گفت درباره هزار و یک شب ننشسته است.

در اینجا نگاه کوتاه و گذرایی به کتاب “افسون شهرزاد” می افکنیم و نمونه ای از سندباد بحری به دست می دهیم.

 

“افسون شهرزاد” که نام فرعی “پژوهشی در هزار افسان” دارد، یک کتاب ۴۴۰ صفحه ای به قطع وزیری و با حروف معمولی است. این کتاب شش فصل دارد که هر یک از آنها با توجه به حوصله اندک خوانندگان این سالها می توانست کتاب جداگانه ای باشد.

صورت مثالی شهرزاد، سرٌ توفیق شهرزاد، واقعیت روانی در هزار و یک شب، بازی تقدیر، و مدینه عشق، نام فصل های دوم تا ششم آن است. فصل اول “مقدمه ای بر هزار و یک شب” نام دارد که در این نوشته به شکل نمونه وار به آن می پردازیم.

کمتر کتابی در زبان فارسی مقدمه ای چون مقدمه “افسون شهرزاد” درباره هزار و یک شب دارد. جلال ستاری در این مقدمه صد صفحه ای آراء و اندیشه های محققان غرب و شرق را یکجا گردآورده، و باورداشت ها و دانسته های خود را بر آنها افزوده است.

 

نویسنده همچنین با پانوشت های فراوان و پر محتوا کتاب خود را گرانبار کرده و نشان داده است که سند و مدرکی را نخوانده نگذاشته و مأخذ و مرجعی را ندیده نگرفته است.

بنا به گزارش جلال ستاری بیشتر کسانی که درباره هزار و یک شب تحقیق کرده اند، عقیده دارند که اصل داستان های کتاب هندی بوده و اعراب آن را از طریق ایرانیان شناخته اند اما بعدها در گردش طولانی کتاب در سرزمین های مختلف، چنانکه برخی یادآور شده اند اعراب « همه خصوصیات ایرانی کتاب را تغییر داده اند ».

اغلب محققان هزار و یک شب، کتاب را آمیزه ای از عناصر گوناگون و نوشته و پرداخته قصه گویان مختلف می دانند اما “ادوارد لین” انگلیسی که یکی از مترجمان بنام هزار و یک شب است «می پنداشت که کتاب گرچه هسته ای ایرانی دارد، لکن سراسر ریخته قلم یک تن مصری است که میان سالهای ۱۴۷۵ و ۱۵۱۵ همه هزار و یک شب را نوشته است ».

این البته به دلیل نسخه ای است که پایه ترجمه آنتوان گالان فرانسوی قرار گرفت که نخست بار کتاب را به زبان های اروپایی برگرداند. نسخه گالان از مصر تهیه شده بود و ظاهرا قدیمی ترین نسخه ای است که از هزار و یک شب به دست آمده است.

در مقابل سر ریچارد برتن مترجم دیگر هزار و یک شب به زبان انگلیسی بر آن بود که « هزار افسانه، هسته اصلی هزار و یک شب و خصوصیات کتاب و نام ها و خاتمه داستان همه دال بر ریشه ایرانی آن است، اما این جمله در مدت زمانی دراز رنگ و روی اسلامی یافته، گرچه زمینه کتاب همچنان ایرانی باقی مانده است، مثلاً نام های زرتشتی اهریمن و پری و تهمورث به نام های ابلیس و شیطان و جن و سلیمان تبدیل شده اند ».

جلال ستاری پس از نقل گفته های چندین و چند تن از پژوهشگران هزار و یک شب، به این جا می رسد که « می توان این نکته را مسلم و محقق و ثابت شده دانست که کتاب فارسی هزار افسانه ( که الگوی هندی داشته )، هسته اصلی هزار و یک شب بوده است و این کتاب به قولی ظاهراً در عصر نخستین خلفای عباسی از پهلوی به عربی برگشته و بنا براین هزار افسانه تا قرن هشتم، نهم یا دهم، یازدهم میلادی وجود داشته است ».

با وجود این مولف بر اساس گفته های سیلوستر دو ساسی و جاناتان اسکات و بر اساس تفاوت هایی که بین نسخ خطی هزار و یک شب « خاصه از لحاظ تعداد داستان ها و نیز اختلاف در پایان کار شهرزاد و شهریار» وجود دارد، به این نتیجه می رسد که « این کتاب نوشته یک تن نیست و شاید هم بتوان گفت که نویسنده اصلی هزار و یک شب، کتاب خود را به علت مرگ یا به سببی دیگر ناتمام گذاشته و بعداً در چارچوبی که او آفریده و یا از پیشینیان گرفته بود، نویسندگان، داستان های گوناگون جای داده اند و کتاب را با الحاق داستان هایی چون سندباد و هفت وزیر و غیره به پایان برده اند».

دکتر ستاری با توجه به جمیع اظهار نظرها این گفته علی اصغر حکمت، وزیر معارف دوران رضاشاه را که مقدمه ای مفصل بر هزار و یک شب چاپ کلاله خاور نوشت، نقل می کند که « هزار و یک شب به صورتی که فعلا در دست است، تألیف یک تن و یک قوم و ملت نیست؛ این کتاب طی قرن های متوالی در تمام عالم گردش کرده و در این گردش طولانی و پایان ناپذیر خویش بر گرد ربع مسکون، بسیار عجایب و نوادر دیده و از آن توشه ها اندوخته و هر قوم و قبیله ای به تناسب ذوق خویش چیزی بدان افزوده و گاه کتابی مستقل و داستانی دراز یکباره در آن درج شده و در مدتی نسبتاً دراز بدین کمال رسیده است. شهرزاد از زبان اقوام و قبایل و ملل گوناگون سخن می گوید ».

به نظر جلال ستاری هزار و یک شب با ترکیب کنونی، تصویری از کلیت تمدن اسلامی در قرون میانه عرضه می دارد. ساختمان مدنیت و فرهنگ اسلامی که از عناصر هندی و بابلی و مصری دوری جسته و به عناصر ایرانی و یونانی و مسیحی نزدیک شده است و بر هرچه عربی است تأکید خاص می ورزد، به اعتباری معادل نظام هزار و یک شب است.

تمدن اسلامی تمدنی آمیخته و تلفیق و تألیف یافته است، اما سر اصالت و حیات و قدرت شگرفش در اینجاست که هرچه را به عاریت برده، درونی کرده، بدان رنگ و بویی خاص بخشیده است.