تلاش علیه جهل و کهنه پرستی

نویسنده

» گزارش لس آنجلس تایمز از نمایش گالیله در تهران

آیا حقیقت بر خرافات و تعصب پبروز می شود؟

این سووالی بود که یکشنبه عصر، درحالیکه 14 زن و مرد سیاه پوس در نمایش گالیلئو گالیلئی به کار گردانی داریوش فرهنگ،بدور گالیله ستاره شناس، حلقه زده بودند در سالن طنین انداخته بود. این نمایش اقتباسی کابوس گونه و سیاسی از نمایشنامه “ زندگی گالیله” نوشته نماشنامه نویس آلمانی، برتولت برشت است.

ستاره شناس ایتالیایی بزور مجبور شد این حقیقت علمی را که زمین بدور خورشید می گردد،انکار کند زیرا کشف او مغایر با باورهای کلیسا بود.

در میان کسانی که در کابوس، این دانشمند را محاصره کرده بودند، اعضای کمیته تفتیش عقاید هم بودند دانشمندان و ریاضیدانان را که تلاش می کردند مردم را وادارند تا با چشمان خود به بهشت نگاه کنند و نه از دریچه مذهب، برحذر می داشتند.

یک گیوتین گوشه سمت راست سالن تئاتر شهر برپا شده بود.

دوبار از آن استفاده شد، یک بار در سکانس کابوس و در انتهای بازی زمانی که گالیله مجبور می شود دستیافته های علمی اش را در دادگاه نمایشی انکار کند.

در ایران هم وضعیتی موازی وجود دارد. در نمایش سرنوشت گالیله در دستان کشیشان کاتولیک بود و سرنوشت سیاسی ایران بعد از انتخابات هم بحرانی است.

فرهنگ، هنرپیشه و کارگردان قدیمی، در یک مصاحبه گفت که من برداشتی آزاد از نمایش داشتم و در آن تقابل عقل و جهل، جامعه نوین و کهنه و تقابل روشنایی و تاریکی‌ را نشان داده ام. این نمایش در جشنواره تئاتر فجر بروی صحنه رفته است.باوجود تحریم داخلی برنامه های فجر به دلیل بحران های بعد از انتخابات، هیچ کس اجازه نداد که ماه ها تمرین گروه نمایش “گالیله” به هدر برود.

سالن تائر در روز اجرا پر شده بود. شهریار، نمایشنامه نویس، که نخواست نام خانوادگی اش را بگوید، معتقد است:« انتخاب “زندگی گالیله” در این مقطع از تاریخ ایران، انتخاب هوشمندانه ای است».

فرهنگ و سعید شهسواری همکارش در نوشتن سناریو، ماخذهایی از تاریخ ایران را وارد نمایش کرده اند، بعنوان مثال این موضوع که نظریه  گالیله نه تنها در قرن 16 توسط منجم لهستانی، کوپرنیک، اثبات شده بود بلکه در قرن 11 هم ابوریحان بیرونی، ستاره شناس ایرانی هم نظریه گردش زمین بدور خورشید را داده بود.

نویسندگان نمایشنامه اشعاری از شاعر مخالف معاصر احمد شاملو در آن بکار برده اند. وقتی که بازیگر نمایش، امین تارخ، که نقش گالیله را بازی می کند به یکی از کارهای شاملو اشاره می کند، و در اینجا منظورش پاپ است، “ ایرن برف را دیگر سر باز ایستادن نیست” با تشویق شدید تماشاگران مواجه می شود که از شباهت نمایش به ماجراهای بعد از انتخابات، پوزخند می زنند، آه می کشند و حتی گریه می کنند.

یکی از یاران گالیله، شعری از شاملو را می خواند:« ترس من همه از مردن در سر زمینی است که مزد گورکن از آزادی آدمی افزون باشد.»

در نمایش فصل زمستان از چهار فصل ویوالدی پخش می شود که آهنگی غم انگیز است.

در انتهای نمایش، آندره آ، فرزند گالیله، می گوید:« ما ملت بیچاره ای هستیم که قهرمانی نداریم»

گالیله در پاسخ می گوید:« بیچاره ملتی که نیازمند قهرمان باشد».

صدای تشویق سالن را پر می کند.

نمایش که در آخرین روز جشنواره به روی پرده رفت قرار است تا ماه مارس اجرا شود.

 

منبع: لس آنجلس تایمز 31 ژانویه