مردان دقیقه نود

احسان مقدسی
احسان مقدسی

مقدمه:مهلت ثبت نام در انتخابات یازدهم ریاست جمهوری به اتمام رسید تا کم کم و با مشخص تر شدن جناح بندی کاندیداها، شرایط برای رقم خوردن برگی دیگر از تاریخ معاصر ایران بعد از انقلاب اسلامی یا «انتخاباتی دیگر»مهیا شود.

 

صحنه گردانان حاضر:

تیم حامی دولت: رحیم مشایی تنها نماینده دولت در انتخابات آینده نیست. به نظر می آید تیم احمدی نژاد طرحی پیچیده تر را برای انتخابات آینده آماده کرده است. مثلث کاندیداهای حامی دولت شامل رحیم مشایی، جوانفکر و رحیمی است که در ماههای اخیر در نوک پیکان حمله هواداران آقای خامنه ای قرار داشته اند. سه عضو مساله ساز، که یکی سردسته حلقه موسوم به حلقه انحرافی است، دیگری با مرحضی از زندان در وزارت کشور حضور یافته و نفر سوم شاخص ترین چهره فساد مالی در دولت احمدی نژاد است؛حضوری که می توان آن را نشانی از عزم جدی دولتیان برای نشان دادن ضرب شستی به رهبر جمهوری اسلامی تعبیر کرد. آیا شورای نگهبان رهبری از عهده هزینه حذف تمامی این مهره ها برخواهد آمد؟

تیم هاشمی رفسنجانی: بسیاری از اصلاح طلبان حاضر در صحنه انتخابات (محمد رضا عارف، مسعود پزشکیان، محمد شریعتمداری و…) به همراه دیگرانی چون حسنروحانی و محسن رضایی را می توان جزو حلقه پرشمار کاندیداهای نزدیک به هاشمی رفسنجانی به حساب آورد. تیمی که زمزمه های انصراف برخی از آنها (مانند روحانی، پزشکیان و عارف) به نفع هاشمی رفسنجانی از هم اکنون به گوش می رسد. در کنار این کاندیداهای حاضر اما چهره غایب دیگری نیز حضور دارد که نقشی تعیین کننده در انتخابات آتی خواهد داشت. شخصی که نامش بارها در شعارهای هواداران هاشمی که دیروز مقابل وزارت کشور تجمع کرده بودند در کنار نام او تکرار شد: محمد خاتمی

اصولگرایان نزدیک به رهبری: حداد عادل، قالیباف، ولایتی، ابوترابی فرد، زاکانی، لنکرانی و جلیلی از چهره های شاخص اصولگرایی هستند که در این انتخابات ثبت نام کرده اند. علیرغم شعار «ولایت محوری» که سرفصل سخن بسیاری از این افراد است نمی توان همه آنها را جزو حلقه نزدیک دلدادگان به رهبریمحسوب کرد که چه بسا برخی (مانند لنکرانی) قرابت بیشتر با افرادی چون مصباح یزدی داشته باشند تا خامنه ای. علیرغم این تفاوت ها اما افراد حاضر در این گروه نقطه مشترکی دارند: هیچ کدام از رای لازم (حتی به احتساب تقلب پنجاه درصدی!) برای احراز پست ریاست جمهوری برخوردار نیستند. به نظر می آید با نزدیکتر شدن به زمان انتخابات شاهد کاهش چشمگیر اعضای این حلقه باشیم؛ امری که به دلیل سبد رای پایین این گروه منطقی به نظر می رسد.

 

طرح مساله: حضور در لحظات آخر

در آخرین روزثبت نام،در اتفاقی یگانه در تاریخ سیاسی معاصر ایران، دو نامزد اصلی انتخابات آتی ریاست جمهوری ـ–علی اکبر هاشمی و اسفندیار رحیم مشایی-ـ در لحظات پایانی مهلت ثبت نام به طور همزمان در وزارت کشور حاضر شدند و رسما برای حضور در این عرصه اعلام آمادگی کردند. در این نوشتار کوتاه سعی خواهم کرد بیشتر به حواشی این اتفاق و سئوالاتی چون “چرا دو مهره مهم انتخابات آتی ـ–هاشمی رفسنجانی و رحیم مشایی-ـ حضور خود را تا ثانیه های آخر به تاخیر انداختندو چرا در نهایت همزمان در وزارت کشور حاضر شدند” بپردازم.

 

فرض اول: هماهنگی غیرقابل پیش بینی میان حلقه مشایی و هاشمی

علیرغم خاستگاههای متفاوت، تفاوتهای ایدوئولوژیک و تضاد در منافع سیاسی و اقتصادی حلقه مشایی و هاشمی در نقطه ای به هم می رسند: آنها حریف مشترکی دارند. اجازه دهید از یک فرض مثالی آغاز کنیم. تصور کنید نیم ساعت مابین ساعت ۵:۳۰ تا ۶ مانند تمام پنج روز مهلت ثبت نام در انتخابات سپری می شد و هاشمی و مشایی در انتخابات آتیحاضر نمی شدند. محقق شدن این امر بازی را به تیم نزدیکان رهبری می سپرد که در روزهای گذشته برای حضور در انتخابات ثبت نام کرده بودند. افرادی که با تنوعی از تکنوکراتیسم قالیباف تا نیروی جوانی لنکرانی و جلیلی، که همه به اندازه ادیب بودن حدادعادل جعلی به نظر می آید، آماده حضور در انتخابات بزک کرده آینده بودند؛ لشگری که بدون حضور هاشمی و مشایی چه بسا آماده می شدند تا با حضوری حداکثری (با انصراف حداقلی) سرخوش از اینکه سبد رای پایین این جناح تاثیری در نتیجه نهایی انتخابات نخواهد داشت حماسه سیاسی مدنظر رهبر را رقم بزنند. تاکتیکی که هاشمی و مشایی (که در هفته های گذشته و با تمهیدات مختلف سعی شده بود از حضورشان جلوگیری شود)  با حضور خود در لحظات پایانی به هم زدند. اگرچه اظهار نظر درباره هماهنگی میان هاشمی و مشایی دشوارست اما با این کاندیداتوری مشترک،علی خامنه ای (یعنی حریف مشترک) در وضعیت آچمز قرار خواهد گرفت. دوباره به این فرض باز خواهیم گشت.

 

فرض دوم: هاشمی با مشورت رهبری و پس از اطمینان از حضور رحیم مشایی تصمیم نهاییخود را برای حضور در انتخابات گرفت

یکی از حواشی مهم روز آخر ثبت نام، جنگ رسانه ای تیم های رقیب در میدانی جدید بود. روزی که رسانه هایی چون فارس نیوز بیشتر از هر روز دیگری بازدید کننده داشتند و همه منتظر مشخص شدن حضور یا عدم حضور هاشمی و مشایی در انتخابات آتی بودند. تعلیقی که در لایه های نادیدنی دیگر (مانند فرهنگ عامه) زمینه ساز بروز ادبیات طنز جدیدی در فرهنگ معاصر ایرانی شد. زمانی که ایرانیان عمدتا غیرسیاسی در شبکه های اجتماعی چون فیس بوک و توئیتر این بار دست به کار ساختن جملات قصار طنز درباره احتمال حضور یا عدم حضور کاندیداها در انتخاباتشدند.

شواهد و قراین بسیاری وجود چنین جنگ رسانه ای را تایید می کند. دقت کنیم که سخنانی مانند “هاشمی در لحظات آخر برای حضور در انتخابات تصمیم گرفت” یا “مشایی در حال تلاوت دعای فرج می باشد” تعارفی بیش نیستند. نیروهای سیاسی این چنینی که در بازار مکاره سیاست ورزی در جمهوری اسلامی پیرهن ها دریده اند، نمی توانند چنین ابن الوقت باشند که یکی مشغول تسبیح گردانی برای حضور یا عدم حضور باشد و دیگر منتظر اجازت عفت خانم! نه احمدی نژاد در ساعت آخر برای حضور در کنار مشایی مرخصی ساعتی رد کرد و نه هاشمی در بیست دقیقه به طرز معجزه آسایی از ترافیک سنگین عصر شنبه تهران خود را از دفتر مجمع تشخیص مصلحت نظام به خیابان فاطمی رساند. ازاین برهان سلبی که بگذریم به دایره وسیعی از افراد و رسانه ها می رسیم که خواسته یا نخواسته بازوهای اجرایی این بازی چند لایه بودند. از کلان شبکه هایی چون مهرنیوز، ایلنا و… در داخل و بی بی سی فارسی در خارج از کشور تا رسانه های خرد حامی جریان های مختلف، در کنار افراد و نزدیکان هاشمی و مشایی و شبکه های اجتماعی همه حول پررنگ کردن یک پرسش مشترک مانور می دادند: آیا هاشمی و مشایی در انتخابات حاضر خواهند شد یا نه؟ بازار اظهار نظرها داغ بود و مسیرحرکت مشایی و هاشمی از دفتر مجمع تشخیص مصلحت و پاستور تا وزارت کشور دقیقه به دقیقه رصد و مخابره می شد. مساله وجود چنین بازی رسانه ای آنجا مهمتر می شود که تیم احمدی نژاد با هوشمندی کاندیداتوری مشایی را تا آخرین ثانیه های بازی کش می داد. تا جایی که حتی پس از حضور مشایی در وزارت کشور، خبرگزاری ها برای دقایقی از اعلام نظر جدی درباره کاندیداتوری مشایی در انتخابات خودداری می کردند و اولین اخبار روی خروجی خبرگزاری ها تنها حکایت از “بازدید احمدی نژاد و معاون اش” از ستاد انتخابات داشت و نه کاندیداتوری مشایی در معیت مجری برگزاری انتخابات! احمدی نژاد با زیر پا گذاشتن قانون (این بار نه در ونزوئلا بلکه در قلب تهران) و حضور شگفت انگیز خود در کنار مشایی نه تنها ضرب شست محکمی به رهبر نشان داده بلکه تائید حضور مشایی را برای دقایقی بیشتر به تاخیر انداخته بود.

تمام این احوال حکایت از این دارد که علاوه بر گرم کردن بازار انتخابات آینده، مساله حضور یا عدم حضور هاشمی و مشایی عاملی مهم در تعیین حضور دیگری بود و گروه هدف این بازی رسانه ای نه تنها مخاطبان عام بلکه ماتریس پیچیده ای میان سه ضلع مهم مثلث قدرت یعنی هاشمی، مشایی و خامنه ای بود که می رفت آنها را در مقابل هم قرار دهد؛مثلثی که حضور یک گوشه آن در انتخابات (مشایی) می توانست دو گوشه دیگر (هاشمی و خامنه ای) را به هم نزدیک و در مقابل او متحد کند. اجازه دهید بیشتر به روابط میان سه گوش مثلث هاشمی، خامنه ای و احمدی نژاد بپردازیم.

ضلع اول مثلث (خامنه ای-ـ مشایی): در اینکه خامنه ای با حضور مشایی در انتخابات مخالف است شکی وجود ندارد. نزدیکان او با صفت “حلقه انحرافی” و با بازوهای رسانه ای، قضائی و اجرایی که در اختیار دارند به طور پنهان و آشکار از ماهها پیش سعی در پیشگیری از وقوع چنین اتفاقی داشتند. اما این حضور برای تمام حلقه حامی احمدی نژاد جدیتی بیش از این داشت که به این تهدیدها وقعی نهند. آنها نیک می دانند شمشیر عدالت دستگاه قضا در دستان مردان خامنه ای و در صورت شکست در انتخابات، فردایی بسیار تلخ در انتظار مردان رئیس جمهور است. ورود مشایی به انتخابات شروع کارزار سختی است که دو سوی آن فراتر از چهارده هزار صلواتی که احمدی نژاد نذر پیروزی مشایی کرده با سلاح های اقتصادی و سیاسی به جنگ هم آمده اند.

ضلع دوم (خامنه ای-ـ هاشمی): هاشمی از هفته ها پیش حضور خود را مشروع به موافقت رهبری کرده بود. با اینتمهید توپ به زمین خامنه ای انداخته می شد تا هاشمی در نهایت بتواند آمدن یا نیامدن احتمالی خود را توجیهنماید. نیامدن هاشمی از سویی نوک پیکان اتهام کسادی بازار انتخابات را به سوی خامنه ای برمی گرداند و از سوی دیگر او را در مقام رهبریدیکتاتور که وقعی به جمهوریت نیم بند نظام (در میان طرفداران نظام،چرا که در میان عامه مردم نظام از مدتها پیش چنین مشروعیتی را از دست داده است) نمی نهاد قرار می داد. اما این تمام ماجرا نبود. با ورود خاتمی، حمایت تمام قد او از هاشمی و انتقادش از خامنه ای، در کنار حمایت مرجعیت مستقل شیعه (از جمله آیت الله سیستانی) از ایشان جبهه تازه ای گشوده شده که تنها برای تهدید خامنه ای به میدان نیامده بلکه قدرت از دست رفته خود را در خوان گسترده نظام باز پس می خواهد.

در کنار چنین رقابتی اما ضلع هاشمی-خامنه ای در مقابل گوش دیگر مثلث (رحیم مشایی) قرار می گیرند؛ مردی که رد صلاحیت او هزینه ای سرسام آور برای خامنه ای به همراه خواهد داشت. هزینه ای که شاید از بازی “می آیم-نمی آیم” هاشمی سنگین تر باشد.

ضلع سوم مثلث (هاشمی-ـ مشایی): این دو با حضوری همزمان در انتخابات مقابل گوش دیگر مثلث قد علم کردند تا از سویی به مثابه دو “نیروی مستقل” در بردار فعلی قدرت (فراتر از تمام چاپلوسی هایی که زاده ذهن جریانهایی چون کیهان یا حامیان مصباح یزدی است و در سالهای اخیر حول اصطلاحاتی چون “ولایت مداری”، “ذوب در ولایت” یا “امام خامنه ای” نقل بازار گروههای حاضر در نظام شده است) حاضر شوند و از سوی دیگر درسی به “مقام معظم رهبری” داده باشند. هاشمی گروههای پرقدرت بسیاری در میان نسل اولی های نظام و مراجعدر کنار خود دارد و به قدرت نیم بند اجتماعی فعلی اصلاح طلبان حامی خاتمی امیدوار است. در مقابل مشائی تازه به دوران رسیده هایی را که از رانت های اقتصادی بی حد و حصر هشت سال ریاست جمهوری احمدی نژاد فربه شده اند به همراه دارد و به حمایت طبقه نوظهوری که از راه یارانه های دولتی روز می گذرانند دل خوش کرده است. بازی “حماسه سیاسی” که قرار بود با حضور قالیباف تکنوکرات، جلیلی با بصیرت و حدادعادل ادیب به وقوع بپیوندد با حضور ضلع هاشمی-مشایی تهدیدی شده است تاخامنه ای برای اولین بار پس از انتخابات ۸۸ در موقعیت آچمز سیاسی قرار گرفته و به محک جدی زده شود.

در روزهای آینده و در برگی دیگر از این بازی هم مشایی و هم هاشمی سعی خواهند که به طور موقتی و استراتژیک خامنه ای را با خود همراه سازند. دار و دسته مشایی احتمالا به سابقه ذهنی خامنه ای از هاشمی پس از اتفاقات سال ۸۸ خواهند آویخت تا با پررنگ کردن ترس ایشان از اعتراضهای مردمی، معجون تلخی را که خودشان تحت عنوان “فتنه” ساخته اند در حلقوم مبارک بریزند! از سوی دیگر هاشمی نیز با اتکا با سابقه ریاست جمهوری احمدی نژاد (بالاخص در چهار سال اخیر) به معجون “حلقه انحرافی” خواهد آویخت شاید درسی باشد برای رهبر که از این پس مقداری در اصطلاح سازی محتاط تر عمل کند. به نظر می آید درست ترین تصمیم برای خامنه ای رضایت به تعیین صلاحیت هاشمی و یکی از سه مرد حامی دولت (مشایی، رحیمی یا جوانفکر) باشد تا ایشان مانند انتخابات دیگر به جای حضوری مطمئن بیشتر در نقش صحنه گردانی که دوباره بازی را به هم نسلی های خود باخته طرحی دیگر در اندازد؛ طرحی که بنا به سابقه ذهنی ایشان شاید محتاطانه تر از تقلب شصت و سه درصدی در انتخابات قبلی باشد.

 مشایی و هاشمی، مردان دقیقه نود بازی انتخابات آتی هستند؛ بازی پیچیده تری که بر خلاف فوتبال نه نود دقیقه دارد و نه دو تیم، دو مربی و یک ورزشگاه. متغیرها (مانند مردم) بسیارند و هنوز مهمترین آنها از صحنه غائب اند.