آخرین موضع گیری سید محمد خاتمی، رئیس جمهور اصلاح طلب پیشین ایران که در جمع نمایندگان اقلیت مجلس اعلام شد طیف وسیعی از واکنش ها را بدنبال داشت. او در سخنان خود با اشاره به انتخابات پیش روی مجلس شورای اسلامی، از “آزادی زندانیان و ایجاد فضای آزاد برای همه گروهها، پایبندی مسئولان به قانون اساسی و فراهم آوردن سازوکاری برای برگزاری انتخابات سالم و آزاد” به عنوان شرایط حداقلی اصلاحطلبان برای شرکت در این انتحابات یاد کرد و افزود: ”اگر این شرایط محقق شد، تصمیم می گیریم که چگونه عمل کنیم. اما با توجه به روندی که هم اینک حاکم است به نظر میرسد شرایط در آینده سختتر و راهها بستهتر و محدودیتها گستردهتر خواهد شد.”
همانگونه که انتظار می رفت اقتدار گرایان حاکم بر ایران بلافاصله به این سخنان واکنش نشان دادند و در راس آنها احمد جنتی، دبیر شورای نگهبان در اظهارات تند و صریحی گفت نیازی به حضور اصلاحطلبان در انتخابات نیست و احتمال شرکت آنان را به خواب بدون تعبیر تشبیه کرد. در همان حال روزنامه کیهان که بعنوان منعکس کننده نظرات بیت رهبری شناخته می شود، محمد خاتمی رئیس جمهور سابق ایران را “منحرف و خائن” توصیف کرد. البته دادستان تهران، تعدادی از نمایندگان مجلس، بخش هایی از نیروهای نظامی و امنیتی نیز نسبت به این سخنان واکنش نشان دادند و آن را بهانه مناسبی برای ادامه حملات لفظی به سران داخلی جنبش قرار دادند؛ اما از سوی دیگر نیز واکنش هایی در بخشی از اپوزیسیون خارج از کشور وجود داشت که با سازشکارانه دانستن سخنان خاتمی، آن را چرخش و تعدیل از مواضع جنبش سبز تلقی کردند و از زاویه دیگری بربیهوده بودن این سخنان و نیز احتمال وامکان حضور اصلاح طلبان در قدرت تاکید نمودند.
بدون اینکه قصد هرگونه قضاوت ارزشی داشته باشم، داستان آقای خاتمی و جمهوری اسلامی را مانند داستان پدری می دانم که فرزندش را مبتلا به یک سرطان لاعلاج می بیند که می داند براساس علم، منطق و استدلال هیچ راهی برای درمان و نجات جان او وجود ندارد اما در عین حال براساس احساس، عشق و امید از تلاش برای یافتن هیچ راه حلی دریغ نمی ورزدو طبیعی است این پدر که آرزوهای فراوانی نیز برای فرزندش داشته است هرگز به استقبال مرگ و نابودی او نشتابد. گرچه ممکن است این مثال برای برخی دوستان چندان خوشایند نباشد اما حداقل به ما کمک خواهد کرد تا با درک درست از سخنان و رفتار رهبران داخلی جنبش سبز بتوانیم تحلیل های مناسبی برای ایجاد همگرایی و هم افزایی پتانسیل در حرکت آزادی خواهانه و دمکراسی طلبی ایران که در یکصد سال گذشته بی فرجام مانده است، داشته باشیم. استراتژی خاتمی، موسوی و کروبی، حرکت در چارچوب نظام موجود و قانون اساسی فعلی و در همین سطح از تحرک تعریف شده است؛ طبیعی است که این حق سایر اجزای جنبش است (مخصوصا بخش خارج از کشور که از آزادی عمل و شرایط متفاوتی برخوردارند) که اگر بنظر آنان استراتژی دیگری کارسازتر است (مانند تاکید بر تغییر قانون اساسی ) و یا از ظرفیت ها و استعداد بالاتری برای تحرک در صحنه سیاست ایران برخوردار هستند، از آن بهره گیرند زیرا همانگونه که بارها موسوی و کروبی اعلام نموده اند این جنبش تعلق به گروه خاصی نداشته و مهمترین ویژگی آن نیز همین گستردگی و یگانه نبودن رهبری آن است.
نظام جمهوری اسلامی در طول 32 سالی که از عمرش سپری شده بیش از هرچیز دیگر تلاش کرده است که نمایشی از یک شبه دمکراسی را به افکار عمومی داخل و خارج ایران عرضه نماید. چه آن زمان که آقای خمینی در پاریس از آزادی احزاب و فعالیت های سیاسی حتی برای کمونیست ها سخن می گفت و چه اینک که آقای خامنه ای مانع از ادامه فعالیت احزابی نظیر مشارکت و یا سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی می شود همواره تلاش شده است تا برای انحراف اذهان از عدم گردش قدرت در هسته اصلی (ولی فقیه و دستگاه بیت) در سطوح حاشیه ای و کم اثر بر روند تحولات کشور، نمایشی از انتخابات و القا اثرگذاری رای مردم وجود داشته باشد و باید اذعان نمود که روند انتخابات ناسالم و غیر آزاد همواره در طول سالیان گذشته وجود داشته است که در انتخابات ریاست جمهوری دهم اوج آن را شاهد بودیم؛ اما با همه رسوایی هایی که افتادن تشت انتخابات فرمایشی در جمهوری اسلامی ایجاد کرده بنظر می رسد که این استراتژی تغییر چندانی نکرده، زیرا علیرغم همه کارهای گسترده ای که در تمامی سالیان پس از انقلاب از طریق آموزش و پرورش و دانشگاه و تلویزیون و مسجد و بسیج و تمامی ارگان های وابسته به نهاد اسلام فقاهتی صورت گرفته است هنوز زمینه های اجتماعی بازگشت به “حکومت اسلامی” فراهم نبوده و همچنان قرار است در بر پاشنه انتخابات استصوابی و چند مرحله ای بچرخد تا “نورانیت پروژکتوری ولی فقیه” و “قدسیت بزک شده” او محفوظ باقی بماند. به همین دلیل تداوم نمایش کمیک گردش قدرت در جمهوری اسلامی همچنان در دستور کار برنامه ریزان آن قرار دارد. البته کاهش مشروعیت نظام اسلامی در سطح داخلی و بین المللی مانعی جدی و مهمی در این مسیر محسوب می شود که در کنار گسترش جو بی اعتمادی و نارضایتی عمومی و در عین حال موقعیت دشوار تحریم های خارجی، مسئله ای نیست که از دید استراتژیست های حکومت فقیهان یر ایران پنهان مانده باشد.
در تمامی 18 ماهی که از انتخابات ریاست جمهوری دهم و وقایع پس از آن گذشته است تلاش های برنامه ریزان کودتا بر این مبنا استوار بوده که با شبهه افکنی “فتنه” و سو استفاده از باورهای مذهبی مردم و بازسازی وقایع صدر اسلام و در عین حال پروژه کهنه تواب سازی، ضمن توجیه جنایت های بی شمار و خیانت به رای ملت، زمینه های بازسازی اعتماد بر باد رفته مردم را که لازمه اجرای سریال تکراری انتخابات فرمایشی و غیررقابتی است فراهم سازند. شدت گرفتن حملات درون جناحی اقتدارگرایان، رسانه ای شدن فساد سیستماتیک کارگزاران عالی نظام اسلامی، جنجال های تبلیغاتی بر سر موضوعاتی “مانند مکتب ایرانی” و یا هشدارهای پی در پی در مورد حذف روحانیت و مسائلی از این دست را باید روی دیگر سکه از رونق افتاده واقعی نمایی اختلافات در سطوح حاشیه ای قدرت ولی فقیه دانست که با هدف توجیه و زمینه سازی برای برگزاری انتخابات مجلس نهم طراحی شده است. طبیعتا با حذف کامل اصلاح طلبان از دایره بسته جمهوری اسلامی و پافشاری رهبران آن بر مواضعی که پس از انتخابات داشته اند در این بازی جایگاهی برای آنان تعریف نشده است و هرگونه اقدام و یا اظهار نظر آنان را برخلاف نقشه های خود می دانند. واکنش های سریع، تند و احساسی هسته اصلی کودتای انتخاباتی سال 88 متعاقب سخنان اخیر آقای خاتمی بخوبی نشانه دهنده عمق نگرانی آنان از به هم خوردن بازی ای است که هزینه های سنگین داخلی و بین المللی برای آن پرداخت شده است.
اگرچه بیان، منش و رویکرد شخصی هرکدام از رهبران داخلی جنبش سبز(آقایان خاتمی، موسوی و کروبی) متفاوت است اما همه آنان بنوعی بر انتخابات آزاد، رقابتی و سالم، آزادی زندانیان سیاسی و فراهم شدن زمینه های فعالیت گروه های مختلف و آزادی مطبوعات تاکید کرده اند و باید عبور آنان از استراتژی شرکت “وظیفه محور” در انتخابات تحت هر شرایط و با هر کیفیت را گام مهمی در همین راستا دانست. ممکن است در مقایسه با بسیاری از جریانات فعال در جنبش سبز که از سالها پیش چنین رویکردی داشته اند این موضوع چندان مهم بنظر نرسد اما در سیاست باید واقع بین بود و هرجریان و فرد را همانگونه که هست و بر اساس اصول و مبانی اعلام شده اش مورد ارزیابی و تحلیل قرار داد وگرنه خیال پردازی و نسبت دادن انتظارات شخصی و آرزوهای دور و دراز به این و آن، نتیجه ای جزخطای تحلیل و دوری بیش از پیش از واقعیت های جامعه ایران امروز نخواهد داشت. بدون شک همانگونه که شرکت اصلاح طلبان در انتخابات ریاست جمهوری دهم زمینه های رسوایی بیش از پیش سیستم انتخابات در نظام جمهوری اسلامی و تبیین ماهیت غیردمکراتیک و فاشیستی نظام موجود را در اذهان عمومی مخصوصا برای جهانیان فراهم کرد، مشروط شدن حضور اصلاح طلبان در انتخابات و عبور آنها از استراتژی هیزم تنور انتخاباتی شدن برای اقتدارگرایان، ضربه های سختی بر پیکره استبداد دینی در ایران وارد نموده که اثرات آن را شاید بیش از هر کس دیگری آقای خامنه احساس کرده است زیرا او در سخنان دیروز خود با گناهکار دانستن رهبران جنبش (البته از دید ایشان فتنه) مجوزهای لازم برای برخورد نهایی با آنان را صادر نمود. هشیار باشیم که روزهای حادثه نزدیک است.