استاد باستانی پاریزی را می توان از نسل اول روشنفکری- دانشگاهی دانست که از غرب نه اطوار و نه افکار بلکه متد تحقیق آموختند با این متد توانستند تاریخ شفاهی و هم تاریخ گذشته ایرانی را به نسل جدید بیاموزنند این کار سترگی بود که انجام شد از محمد قزوینی تا استاد پاریزی چنین کردند.اما این نسل در تند باد اندیشه ها و ایدئولوژی ها چندان اهمیت کارش شناخته نشد. اینان نسل دانشگاهی پیشرفت و ترقی بودند متاثر از فضای مشروطه طلبی ایرانی قرار داشتند در حکومت جذب نشدند. از طرف نسل دوم روشنفکری ایرانی که طرف دار عدالت سوسیالیستی بود هم مورد اعتنا قرار نگرفتند.
ویژگی اینان اول شناخت با متد مزیت نسبی ایران زمین یعنی تاریخ و فرهنگ و زبان آن بود. در این مورد اثر به گذاشتند و گذشته ایرانی را به خوبی کاویدند اگر چه قدر دانسته نشدند اما قدر و اندازه ایرانی را به جا آوردند. ایشان یه معنی درست علمی بودند یعنی اول موضوع را با متد معین شناختند و بعد ارزش گذاری را به خواننده وا گذاشتند اگر چه خود دارای باور ارزشی بودند. عمق آثار به جا گذاشته از سوی این نسل در مجموع غیر قابل انکار است و نشان از شناخت درست موضوع تحقیق خود می دهد.
اما تقدیر این نبود که کار ایشان در ایران شناسی در ابعادی که ایران جلوه و ارج و مزیت داشت قدر دانسته شود حکومت بله قربان گو می خواست، می خواهد.
نسل بعدی روشنفکری ایرانی از غرب افکار به ارمغان آورده بود این افکار شناخت عنصر مورد تحقیق را چندان خوش نمی داشت و موضوع تحقیق را اسیر باور خود می کرد. در این مورد حتی شاعر بزرگ و ارزشمند شاملو هم در حافظ شناسی راهی رفت که علمی نبود با نظرات وی در مورد شاهنامه فاقد وجاهت می نمود. در همین منوال مرحوم زرین کوب از نظرات شریعتی گاه شگفت زده می شد که تند و عجولانه می گوید و می رود. این گونه مثال فراوان می توان زد بی گمان در این نقد رفتار روشنفکری نسل دوم به دنبال نفی کار های مثبت آنان نیستیم. به خصوص از شریعتی آموخته ام که باید نقد کرد اما با انصاف نقد کرد.پس نباید سرمشق کشی کرد که برخی از روشنفکران نسل دوم که عدالت و برابری می خواستند با روشنفکران نسل اول که ترقی و پیشرفت می خواستند انجام دادند. امروز هم رسم است که بعضی از نسل سوم روشنفکری ایرانی هم در سرمشق کشی به راه روشنفکران نسل دوم می رود.در این راه قدر و اندازه نگه نمی دارد.
نسل سوم روشنفکری ایرانی که از دموکراسی به حقوق بشر از حقوق شهروندی و حق صنفی در حال سیر کردند است و هم مصداقی سخن می گوید از مرحله مفهوم سازی و کلی گویی در حال گذار است. به بازگشت و خواندن آثار نسل اول روشنفکری ایرانی نیاز دارد که پاریزی در آن زمره است.
پژوهش و آثار این نسل اول روشنفکری-دانشگاهی برای ما از تاریخ سیاسی و هم فرهنگی و اندیشه و تفکر به جا گذاشته است می تواند نسل سوم روشنفکری و هم نسل دانشگاهی امروز را راهنمای خوبی برای شکوفایی تمدن ایرانی باشد. چرا که بدون شناخت درست آداب و رسوم و فرهنگ و اندیشه ایرانی نمی توان راه نو را به درستی پی ریزی کرد.نسل اول روشنفکری ایرانی به دنبال افکار غرب نبود بلکه به دنبال متد شناخت خود و جامعه اش بود. این نسل برای ما آثار قابل تاملی دارد که باید دوباره خوانده شود. پس پاریزی برای ما انبانی پر از تجربه برای شناخت سرزمینمان به جا گذاشته است می توان اثار او را دو باره مرور کرد و فراوان از وی آموخت که یادش گرامی باد.