دور خیز برای استبداد صغیر

فرزانه بذرپور
فرزانه بذرپور

اعدام ناگهانی پنج متهم سیاسی به جرم محاربه در سحرگاه 19 اردیبهشت ماه، می تواند فصل تازه ای در تاریخ اعتراضات مردمی از انتخابات سال گذشته تا حال باشد. تلویزیون حکومتی ایران در این یکماهه عملا حالت فوق العاده داشته است، فیلم های متعدد بر روی سایت یوتیوب، گواه از عملکرد پربار صدا و سیما و ساختن خوراک خبری برای این سایت ها داشته است. مانورهای متعدد نیروهای نظامی در خلیج فارس، پیش از اینکه اعلام آمادگی برای بیگانگان باشد، با ساعتها پخش از صدا و سیما، سایه وحشتی از شرایط فوق العاده حکومت نظامی را بر سر مخاطبان انداخته است. شاید در هیچ زمانی تصویر و سخنرانی های رهبر جمهوری اسلامی این چنین بر قاب تصویر تلویزیون ننشسته بود. بحران مشروعیت آنچنان است که مسئولان تبلیغاتی نظام صلاح دیده اند آن را به ضرب تصاویر ممتد رهبری جبران کنند.

اما گویا برنامه ریزی برای برخورد نهایی با جنبش سبز آغاز شده است. مسئولان امنیتی نظام امیدوار بودند آنچه از آن به “فتنه” یاد می کنند، در همان سال 88 کاملا مهار شود، اما حالا هیچ یک از اقتدار گرایان این اطمینان را ندارند که همه چیز تمام شده باشد. علیرضا پناهیان از روحانیان تندروی فرقه احمدی نژاد، شب 19 اردیبهشت در برنامه زنده روبه فردا- که از نمونه های بارز جنگ روانی، علیه جنبش سبز به شمار می رود- حضور یافت و میان تمام گفته هایی که ظاهرا خو نسردانه ادا می شد، اعتراف کرد که: “الان در شرایط بعد از توفان به سر می بریم و شاید قبل از یک توفان دیگر باشد.”

اعلام تظاهرات در سالگرد انتخابات زنگ خطری سهمگین  به شمار رفت. خطر حضور میلیونی مردم در خیابانها و شاید امتداد گرفتن تظاهرات و متصل شدنش به نافرمانی عمومی، آنقدر جدی است که دست اندرکاران امنیتی را به تکاپو انداخته است تا به هر نحوی که شده پیش از آغاز خرداد ماه تسلط نسبی بر فضای سیاسی اجتماعی ایران پیدا کنند.

 

 ترس، امنیت لرزان و دوباره ترس

مهار راهپیمایی 22 بهمن در فضای محدود میدان آزادی، نمایش اقتداری لرزان  به پشتوانه یک برنامه ریزی یکماهه بود. حکومت با اعزام دهها هزار نفر نیرو توانست از اجتماع مخالفان جلوگیری کند و یاسی را در انتهای یکسال پر التهاب بر پیکره جنبش وارد سازد. اما این شیوه و تدارک یکماهه، تنها یکبار و در فضایی محدود قابل اجرا بود.

بعد از تعطیلات عید که اتفاقا خبر سیاسی کم نداشت و مهمترینش نامگذاری سال به “صبر و استقامت” از سوی میر حسین موسوی بود، اوضاع آرام آرام از کنترل خارج شد. اعدام های سیاسی می تواند به زعم  اقتدارگرایان یک سرعت گیر باشد. دست انداز ترس و باور اقتدار حکومت. اما این به تنهایی کافی نیست.

نیروهای امنیتی نظام، در ابعاد مختلفی مشغولند. گم شدن مجسمه های تهران به منظور گمراه کردن افکار عمومی، ترور نافرجام احمد معتمدی با قمه ای ناشناس و دست آخر تدارک یک وا اسلامای سوزناک بر سر بدحجابی. حجم گسترده ای از خطابه های اهل قدرت در دو هفته پیش بر سر بدحجابی بوده است تا سر بزنگاه با گشت های ارشاد و اینبار گشت های بسیج، خیابانها را به بهانه حجابی سلیقه ای، حداقل برای نیمی از جامعه ایرانی که زنان هستند، ناامن سازند.

اعدامهای سیاسی اینبار نه یک حرکت تدافعی، آنچنان که پس از تظاهرات سهمگین روز عاشورا رخ داد، بلکه به عنوان یک حرکت تهاجمی آغاز شده است.

می توان تدارکات گسترده ای را مشاهده کرد که خبر می دهد، حکومت می خواهد تا پیش از آغاز ماه خرداد - که سرشار از مناسبت است- کار را به جایی برساند تا امکان اعتراضی گسترده وجود نداشته باشد.

 تمام برنامه های سرکوب که در سال گذشته به تناوب جریان داشت، در چند روز اخیر به روش انبوه صورت می گیرد. پروژه شکست خورده تواب سازی بار دیگر اجرا می شود، زندانیان به مرخصی آمده دوباره به زندان برده می شوند و حکم های سنگین و قطعی با عجله صادر و اجرا می شود. اعدامها فاز تازه ای است که می تواند دورخیزی برای عملیات نهایی باشد.

 

سومین دورخیز

حکومت اقتدار گرایان تا به حال دو بار دورخیز کرده است تا حمله نهایی که به گمان مسئولان تندروی نظام می تواند سرچشمه بحران را بخشکاند، عملیاتی شود. 

به اعتبار گفته های متواتر مسئولان نظام، از رییس قوه قضاییه که پرونده موسوی و کروبی را باز دانسته تا امامان جمعه تهران که برخورد با “سران فتنه” را خواستار شده اند، سرچشمه بحران، حضور سران جنبش سبز در فضای باز است.

دستگیری و محاکمه موسوی، کروبی و خاتمی به گمان تحلیلگران امنیتی حکومت، می تواند همه انرژی جنبش را آزاد سازد و در نهایت با سرکوبی گسترده ثبات کامل ایجاد، و دست آخر، آنچه گذشت هم در ازدحام مشکلات جامعه ایرانی به فراموشی و مرور زمان بسپارد.

برای این حمله نهایی، نظام تا کنون دوبار دور خیز کرده است.یکبار روزهای بعد از انتخابات 22 خرداد که فضای بهت و ترس بر مردم حاکم بود و نهایتا با راهپیمایی میلیونی غیر منتظره 25 خرداد این امکان از حکومت گرفته شد و بار دوم پس از واقعه عاشورا و همزمان با راهپیمایی حکومتی 23 دیماه که با بیانیه هفدهم موسوی عملا نظام در شرایطی قرار گرفت که خشونت بیشتر میسر نبود. حالا در آستانه خرداد ماه می توان گفت که حاکمیت با آزمودن همه روشها برای سرکوب جنبش، عاقبت تصمیم گرفته است تا با ترکیب همه ابزارهای سرکوب حرکت آخر را انجام دهد. تعطیلی دو روزه و بی دلیل  هفته آینده شاید آغاز یک حمله انتحاری از سوی حاکمیت باشد.

 

استبداد صغیر کوتاه است

 اگر حاکمیت به این نتیجه رسیده باشد، تا آنچه به گفته تندروها حمله نهایی است را انجام دهد، چندان نمی توان خوشبین بود که نتایج دلخواه نظام به دست آید. خشونت بیشتر، جسارت افزونتری  در میان مردم پدید می آورد و در صورت دستگیری سران جنبش، هدفی ملموس و هر روزه برای مخالفان شکل خواهد گرفت که آن هم آزادی سران جنبش است.

 به نظر می رسد سرسام حکومت از وضعیت بسیار شکننده فعلی ایران و تن ندادن به هچگونه امتیاز و مصالحه ای، تنها همین راه افراطی را برای حاکمیت گشوده است. راهی که ظاهری کاملا مقتدرانه دارد اما می توان مطمئن بود که در مدت کوتاهی این صلابت به فروریزی کامل بینجامد.

حملات مقتدرانه یکبار دیگر هم در تاریخ ایران سابقه داشته است. محمد علیشاه به این خیال که بساط مشروطه را براندازد، مجلس را به توپ بست و چند تن از مشهورترین مشروطه خواهان را اعدام کرد، اما استبداد صغیر محمد علیشاهی، پس از یکسال پایان یافت و شاه  به سفارت روسیه  گریخت.