مخالفان خاتمی دو دسته اند گرچه هر یک در منتهی الیه فاصله از یکدیگر قرار دارند و از دو خاستگاه متفاوت برمی خیزند ولی در اصل مخالفت با خاتمی گویی نوعی اشتراک استراتژیک یافته اند. گروهی که خاتمی را از موضع راستگرایانه تخریب می کند بیشتر با شعارهای آزادیخواهانه و دموکراسی جویانه او مشکل دارد و چنین می پندارد که این شعارهای خاتمی منافعش را با تهدید روبه رو می کند.
از سوی دیگر گروهی که از موضع سوپرچپ روانه با خاتمی مخالف است بیشتر با اعتدال و میانه روی خاتمی مساله دارد و او را به دلیل عدم تبعیت از رادیکالیسم محکوم و تصور می کند با آمدن خاتمی رویای حرکت های آوانگارد برای مدتی خریداری نخواهد داشت. به نظر من این دو دسته با وجودی که در ظاهر با هم تفاوت محوری دارند ولی در حقیقت دو تیغه یک قیچی هستند. و تاسف بیشتر زمانی است که واقع گرایانه بیندیشیم که نتیجه کارگروه دوم عملاً به سود گروه اول- که دستی هم در حاکمیت دارند- خواهد شد، به عبارت دیگر- به قول دوست گرامی آقای جلایی پور- اولترا اصلاح طلبان با این ادبیات و رفتار در نهایت جاده صاف کن بی جیره و مواجب مخالفان دموکراسی و آزادی هستند.
یکی از مهم ترین دستاویزهای رادیکال ها درباره خاتمی طرح این نکته است؛ «خاتمی تغییری نکرده و همان خاتمی ناتوان گذشته است اگر تا حدودی عقب تر نرفته باشد.» این سخن از وجوه مختلف قابل ارزیابی است. اول و قبل از هر چیزی آنان می خواهند القا کنند که تصویر خاتمی گذشته مطلوب نبوده و چنانچه خاتمی با همان کاراکتر بخواهد وارد میدان شود مطلوب نخواهد بود. این ادعا از اساس مردود است. پرسش اساسی در این باره آن است که اگر تصویر آن خاتمی در نگاه عمومی مثبت نبوده پس علت نگرانی ها درباره حضور مجدد یا ضرورت عدم حضور او چیست؟ اگر او به دلیل عملکرد گذشته اش در میان افکار عمومی شخصیت مورد قبولی ندارد، مادامی که نتواند آن چهره را نزد عموم بازسازی کند از اقبال عمومی هم برخوردار نخواهد بود. ولی مساله و واقعیت اینجاست که خاتمی نه تنها با همان عملکرد گذشته محبوب است بلکه این محبوبیت پس از کنار رفتن از قدرت بیشتر هم شده است. این نکته در اینجا بسیار محوری است چرا که معمولاً سیاستمدارانی که عملکرد مطلوبی نداشته اند محال است بتوانند ظرف کوتاه مدت محبوبیت خود را نزد عموم ارتقا دهند. ولی برعکس این گزاره صادق هست. این یک تجربه تاریخی مستند است. شما یک نمونه به غیر از این مثال بزنید.
با این وصف فردی که هشت سال در مسند ریاست جمهوری بوده و پس از چهار سال تقاضاهای بسیار برای حضور مجدد او به وجود می آید، این خود به معنای مقبولیت راه، روش و منش اوست تا عدم مقبولیت او. در شرایط فعلی هرچه تریبون برای رساندن صدای خاتمی به جامعه محدود است ولی میدان برای مخالفان او فراخ تر شده و آنان با وجود همه کارت های زردی که در گذشته از حاکمیت دریافته اند گویی در این مورد خاص نه تنها محدود نیستند که تشویق هم می شوند و این هم از نکاتی است که آنها ترجیح می دهند چشم از آن برگیرند و فراموشش کنند.
خاتمی از آنجا که فردی بااصالت است همان خاتمی است. افرادی که عادت دارند هر روز بنا بر مد روز رنگ عوض کنند، یا فرصت طلب هستند یا ریشه ندارند. خاتمی اما نیازی به فرصت طلبی ندارد. او نه نیازی به جایگاه و پستی دارد و نه منافع شخصی دارد که با این پست ها به آلاف و الوفی برسد. خاتمی اگر رئیس جمهور شود به این جایگاه اعتبار بیشتری می بخشد بیش از آنکه از قبل آن اعتباری طلب کند. اما خاتمی امروز مثل هر فرد رو به رشد دیگری طبعاً تفاوت هایی هم با خاتمی 12سال پیش دارد. اولاً خاتمی هشت سال تجربه مدیریتی برجسته دارد. او به سبب همین تجربه صاحب شناخت شده است. ظرفیت های کشور را اعم از نیروهای بالقوه و بالفعل و نیز سرمایه های مادی و معنوی حالا بهتر و بیشتر می شناسد. و این شناخت می تواند تصمیم گیری و قدرت انتخاب را در او افزون سازد که فوق العاده مهم است. همچنین خاتمی تجربه چهار سال پس از قدرت را دارد.
این فرصت به او این امکان را بخشیده که یک بازنگری کلی به عملکرد خود و بررسی نقدهای وارده بر آن داشته باشد. این هر دو زمینه یی را برای او ایجاد می کند تا این بار شعار های خود را واقع گرایانه تر برگزیند. اتفاقاً از همین رو می توان گفت توان خاتمی اینک دقیقاً برخلاف آنچه تبلیغ می شود بیشتر از گذشته است. خاتمی به دلیل اینکه خاتمی است حتماً با برنامه وارد کارزار خواهد شد و این برنامه هم برنامه یی برای اجرا خواهد بود و نه برای تبلیغات. آری از این منظر خاتمی دیگر آن خاتمی گذشته نیست بلکه شخصیتی مجرب تر است همان طور که همه ما هم دیگر آن افراد پیش از دوم خرداد 76 نیستیم.
منبع:اعتماد، چهارده اسفند