فوائد حرف نزدن در سیاست خارجی

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

نامه اخیر ۱۳۱ نماینده کنگره آمریکا به باراک اوباما و تاکید بر دیپلماسی در رابطه با ایران را از نگاهی می توان پرتاب توپ مذاکرات احتمالی به زمین تهران تلقی کرد، اما پاسخ رهبر ایران به این پیشنهاد نیز مانند همیشه پاره کردن توپ و پرتاب آن به زمین آمریکا بود. ارسال نامه ۱۳۱ نماینده کنگره به اوباما و به صورت همزمان مطرح شدن دور جدید تحریم های جدید که کلیه درآمد های ایران از فروش معادن را هدف قرار می دهد، حاکی از فعالیت دو لابی متضاد است که به نفع و علیه برقراری رابطه با ایران در حال برنامه ریزی و لابی گری هستند.

در عرف جامعه بین الملل ارائه پیشنهاد مذاکره همیشه مطلوب و رد پیشنهاد مذاکره همواره اقدامی نامطلوب تلقی می شود. اما رد پیشنهاد مذاکره با لحنی خصمانه و آن هم همیشه دو روز پس از مطرح شدن آن از سوی آمریکایی ها، لابی تغییر رژیم ایران یا حمایت از عملیات نظامی اسراییل علیه ایران را دوباره در اولویت قرار می دهد.

رهبری ایران با تاکید بر اینکه آمریکایی ها غیر قابل اعتمادند، غیر منطقی اند، و صادق نیستند اظهاراتی بر خلاف آنچه در تاریخ دیپلماسی جریان داشته را مطرح کرده است. اصولا تصور اینکه در مذاکرات حساس بین المللی، در روابط پر تنشی مانند سوابق۳۳ سال گذشته ایران و آمریکا، بتوان به طرف مقابل اعتماد کرد، طرف مقابل منطقی باشد و صادقانه با شما به گفت و گو بنشیند، خود راسا اظهار نظری غیر منطقی و کارنیازموده است. شاید هم به نوعی بیماری مرتبط با سیاست خارجی دچار شده ایم که به آن خوش خیالی استراتژیک می گویند.

 اساسا منطق حاکم بر مذاکرات حساس بین المللی را تسلط دیپلمات های کارکشته و نیز پشتوانه سیاسی اقتصادی و اجتماعی و نیز قدرت نظامی طرف های مذاکره کننده تعیین می کند. برای مثال وقتی کشوری در گیر جنگ داخلی است، رشد اقتصادی منفی دارد، در سطح بین الملل به بدحسابی یا ناقض حقوق بشر شناخته شده است یا در روابط داخلی دچار تنش های جدی است، به صورت طبیعی طرف دست دوم تلقی می شود و همه کارت های بازنده در طرف او قرار دارد. اما آن طرفی که همه موازنه هایش مثبت است، با پشتوانه اقتدار سیاسی داخلی و بین المللی اش چانه زنی می کند، امتیاز می گیرد و اگر لازم شد امتیاز می دهد، همان طرفی است که ممکن است مذاکرات به نفع او به پایان یابد.

 دولت ایران حتی پس از ۸ سال جنگ تحمیلی و وارد آمدن نزدیک به ۱۰۰۰ میلیارد دلار خسارت – یعنی کل در آمد نفتی ایران از ابتدا تا سال ۱۹۸۰ - و ویران شده، تقریبا کل کشور در نیافت که مذاکره راهکار نجات بخش همه ملت هایی است که در بحرانی لاینحل با کشور دیگری در گیرند. اما جامعه بین الملل پس از دو جنگ جهانی به این تجربه ذیقیمت دست یافت که مذاکراه راهکاری است که از طریق آن می توان بسیاری از تنش های ریشه دار را پایان داد و مانع بروز خسارت جانی و لطمات بزرگتر اقتصادی شد.

 شاید بزرگترین دستاورد تاریخ اخیر دیپلماسی جهانی توافق فلسطینی ها با اسراییل باشد که به ایجاد دولت خود مختار در بخشی از اراضی اشغالی منجرشد و اکنون همین دولت پر تنش فلسطینی به نهادی بین المللی تبدیل شده است که اسراییلی ها دیگر مانند سابق نمی توانند آن را سرکوب یا فلسطینی ها را بدون محکومیت های شدید جهانی دستگیر یا بمباران کنند. در جریان چندین دور مذاکره پر تنش و کشدار، اسراییلی ها طرف مقابل خود را همیشه قاتلان یهودیان مظلوم بی پناه و بی آزار معرفی می کردند و فلسطینی ها هم اسراییل را صهیونیست های غاصب حرم شریف و اشغالگر اراضی مسلمین و قاتل صدها هزار فلسطینی می خواندند. با این حال نمایندگان دو طرف با حضور یک میانجی قدرتمند مانند آمریکا مذاکرات را برای سالها ادامه دادند، چندین بار گفت و گوها را قطع کردند، به یکدیگر اتهام زدند، ولی پس از گذشت سال ها قرار است بزودی دور دیگری از مذاکرات را آغاز کنند..

از سویی، اظهار نظر کسی به غیر از رئیس جمهور منتخب مردم ایران در مورد پیشنهاد مذاکره آمریکایی ها، فقط یک مفهوم را با خود دارد و آن اینکه حسن روحانی میانه رو در موضوعات حساس ملی هیچ کاره است و هنوز برای حل هر مساله ای با ایران باید ملاحظات دفتر رهبری ایران و نیز خطوط نانوشته سخنرانی های ایشان را مورد ملاحظه قرار داد. حسن روحانی رئیس جمهور منتخب با انتشار عکس ده سال پیش دیدار با هیات پزشکان آمریکایی که برای کمک به زلزله زدگان بم به کرمان سفر کرده بودند و نیز انعکاس نامه ۱۳۱ نماینده کنگره آمریکا در صفحه توییتر خود سیگنال های مثبتی را به جامعه جهانی ارسال می کند. بین احمدی نژاد که از بایگانی راکد جهنم به ریاست جمهوری ایران رسید تا حسن روحانی که توئیتر خود را فعال کرده از زمین تا آسمان فاصله است و بسیاری از رهبران جهان از این تفاوت استقبال کرده اند، اما با چند اظهار نظر نسنجیده دیگر در سیاست خارجی، بزودی همه خوش بینی های جهانی در مورد روند مثبت تحولات ایران به یاس مبدل خواهد شد و دوباره طرفداران قسم خورده اسراییل میدان دار خواهند شد و دود آن به چشم مردم ایران خواهد رفت.

از سویی اغتشاشی که ایران در موضوع مذاکره با آمریکا به آن دچار است کاملا شبیه و کپی همان اغتشاشی است که آمریکایی ها برای برقراری تماس با ایران به آن دچار هستند. بارها تاکید کرده ام بسیاری از ناظران بی طرف معتقدند دوستان ایران در وزارت خارجه و در کنگره آمریکا برای انتشار نامه ها و بیانیه هایی که می تواند زمینه ساز زدودن تنش در روابط دو کشور شود لابی ها و جریان های نفوذ زیادی را دور می زنند تا به یک نقطه عطف نسبی مثلا انتشار یک نامه برسند. بنابراین، هر گونه اظهار نظر نسنجیده و خلاف عرف دیپلماتیک در چنین موضوعات حساسی، ندانسته همخوانی با امیال اسراییلی ها و لابی یهودیان آمریکاست که همواره بر طبل جنگ و نظامیگری علیه ایران می کوبند.

 یهودی ها و لابی هوادار اسرائیل میلیون ها دلار خرج می کنند تا در هر آنچه که مرتبط با ایران است اختلال ایجاد کنند. در میان همه کشورها، تنها هویت بین المللی که ریاست جمهوری حسن روحانی را توطئه و فریب جدید ایران خواند، بنیامین تنانیاهو نخست وزیر اسراییل بود که از هر تریبون داخلی و خارج از اسراییل استفاده می کند تا پیرامون موضوع ایران ابهام و تنش ایجاد کند.

به رغم اینکه آمریکایی ها سرآمد تاریخ دیپلماسی در جهان هستند هیچگاه توانایی این را نداشته اندتا پیش بینی کنند یک دور از مذاکره ـ مثلا مذاکره ایران و آمریکا- با موفقیت به پایان می رسد یا شکست می انجامد. اما آغاز هر مذاکره ای در موضوعات بسیار چالش برانگیز، زمینه ساز رفع سوء تفاهم و مبادله امتیازات است. ایرانی ها می توانند مذاکراتی را با آمریکا آغاز کنند که مانند مذاکرات هسته ای به دور بعد کشیده شود. می توانند وارد مذاکره شوند و آن را قطع کنند، همه این ها بخش هایی از یک مذاکره بین المللی و امری عادی است. اما نحوه برخورد عالی ترین مقام اجرایی ایران با پیشنهاد مذاکره یک لابی آمریکا به گونه ای است که گویی آمریکایی ها پشت میز نشسته اند و منتظرند به محض ورود ایرانی ها به آنها امتیاز دهند و با روبوسی هیات مذاکره کننده در دور بعدی پیرامون بازگشایی سفارت خانه دو کشور توافق کنند. برای رفع این ساده اندیشی ها لازم به یادآوری است که دولت آمریکا همواره با فشار از سوی خانواده ۵۲ گروگان سابق در ایران مواجه بوده تا غرامت ۴۴۴ روز اسارت در ایران را دریافت کنند؛ غرامتی که بالغ بر میلیاردها دلار می شود. ایرانی ها هم می توانند چندین پرونده سیاسی و مالی علیه مداخلات تاریخی آمریکا در ایران تدارک ببینند. اما اگر قرار است دو طرف مذاکره ای را آغازکنند، ابتدا باید پرونده ادعاهای حقوقی و مالی علیه یکدیکر را به فراموشی بسپارند.

 باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا تاکنون بیش از یک بار به رهبر ایران نامه اختصاصی نوشته و خواهان حل اختلاف دو کشور شده است. برای رفع ساده اندیشی حداقل باید این محاسبه را از نظر دور نداشت که لابی مخالف ایران در آمریکا بشدت نگران این است که رد همه پیشنهادهای مذاکره از سوی ایران شاید با هدف خریدن زمان بیشتر صورت می گیرد تا تهران در جریان فعالیت هسته ای خود مثلا به نقطه خاصی برسد، بنابراین باید دست ایرانی ها را زودتر رو کرد تا با حمایت از هر گونه اقدام اسراییل امنیت منافع آمریکا در منطقه خاورمیانه تامین شود. لابی هوادار ایران هم بشدت نگران این است که ایرانی ها با دیپلماسی غیر منطقی که در پیش گرفته اند اعتبار آن ها را مخدوش کنند و این امر نهایتا بر موازنه آرای دمکرات ها و جهموریخواهان تاثیر گذارد.

بر اساس یک طرح ساده از نیازهای سیاست خارجی ایران، برای برداشته شدن تحریم های بین المللی که اقتصاد ایران را خرد کرده، لازم است توافقی در پرونده هسته ای ایران به دست آید، اما برای دستیابی به هر گونه توافقی در پرونده هسته ای و اینکه خسارات کمتری به مردم ایران وارد شود، ابتدا و فقط باید با آمریکایی ها تنش زدایی کرد. کلیدی که در دست حسن روحانی است، اگر قرار باشد قفل پنجره ای را باز کند نقطه آغاز آن کنار آمدن با آمریکا و بازگشت دوباره پرونده اختلاف های تهران – واشینگتن به وزارت خارجه است.