لیدی گاگا به جای گلشیفته

فرزانه روستایی
فرزانه روستایی

عریان شدن گلشیفته فراهانی فقط با تایید و تکذیب های سیاسی و اخلاقی مواجه شد و در میانه موج های پی درپی سنگین سیاسی و اقتصادی زود فراموش شد، در حالی که تصویر او به احتمال زیاد پنجره ای به فردایی است که ایرانیان را به انتظار نشسته است.فردایی که آثارآن از هم اکنون در مناطق مرفه شهر های ایران و در میان بالا شهر نشین ها دیده می شود و شاید دیری نخواهد پایید که نماد تجدد اقشار وسیعی از مردم شود و اعتراضی را هم بر نیانگیزد. به همین دلیل برخی آن عکس را تصویر نوک یک کوه یخ عظیم نامیدند که بیراه هم نرفتند. پدیده های نوظهور الزاما نه خوب و نه بد که تایید و تکذیب آنها دردی را دوا نمی کند بدین لحاظ اهمیت دارند و باید ریشه یابی شوند که اگر تلاش نکنیم تعریفی نسبی از آن و زمینه های پدیدار شدنشان فراهم آوریم دیری نخواهد پایید که جامعه ملتهب و به لحاظ فرهنگی منکوب شده ایران مغلوب آنها گردیده و به اغتشاش و درهم ریختگی وسیع تری دچار می شود.

برای شناخت بحران های ارزشی جامعه ای که عکس نیمه لخت یک هنر پیشه عده ای را تا این حد عصبانی می کند و دیگرانی را تا این حد به تشویق و تحسین وامی دارد لازم است به گوشه هایی از کلیات فرهنگی جهان غرب در تفاوت با ما توجه شود. یعنی، فرهنگی که عریانی یک هنر پیشه مهاجر تازه کار در آن یک نوآوری تقریبا تکراری و یک زیبایی بسیار زود گذر و تقریبا هیچ است. دنیایی که حریم خصوصی انسان های لخت و پوشیده در آن در حد تقدس مورد تکریم است و هزاران قانون و نهاد، حفاظت از این حریم را بر عهده دارد،هر ایده، اندیشه، ابتکار و نو آوری با احترام و استقبال مواجه است. مصنوعات، معماری، و مصرف آن جامعه دهها سال است ما را به تعجب وا داشته و همواره در ایران تبلیغ شده است.در آن دنیا مردم به قدری کتاب می خوانند و کتابخانه ها چنان پر کار و پر مراجعه اند که انتشاراتی ها در عرضه کتاب کم می آورند. شمار کتابهایی که نوشته می شوند و رمان هایی که خلق می گردند، ادبیات و انتشارات کودکان و فیلم هایی که ساخته می شوند و شمار روزنامه ها و تیراژهای میلیونی مطبوعاتی که روزانه منتشر می شوند اعجاب برمی انگیزد. نظام آموزشی چند زبان را به دانش آموزان می آموزد و مردم از آن طریق با قلمرو فرهنگ ها ی متفاوت دور و نزدیک آشنا می شوند، با آن خو می گیرند و بدین طریق آستانه تحمل افراد در سطح عموم ارتقا می یابد. مردم چنان با مفاهیم متفاوت زشتی و زیبایی در دیگر فرهنگ ها آشنا می شوند و با آن کنار می آیند که مفهوم مطلق زشت یا زیبا تعدیل و نسبی شده و رنگ می بازد.عرضه موسیقی،ترانه و نوآوری در آن و امکان تولید و تکثیر چنان سهل و آسان است که هر تازه از راه رسیده ای امکان آن را دارد تا بخت خود را بیازماید. رقابت برای تولید کالای فرهنگی برتر، استانداردی جهانی دارد و شتاب برای تولید هر نوع تولید فرهنگی در سطح جهانی هر ساله افزایش می یابد. در این ساختار سالهاست که دیگر کسی برای نوشتن به زندان و محکومیت دچار نمی شود. روزنامه نگاران و فعالان سیاسی از کشور نمی گریزند. مردم برای فرار از اقلیمی که در آن به دنیا آمده اند از یکدیگر سبقت نمی گیرند و ساعتها مقابل سفارتخانه ها در انتظار نمی ایستند.میایون ها تحصیل کرده و دارنده مدارک تحصیلی همگی در تبعید به سر نمی برند….. و هنر پیشه ها را فواحش و نویسندگان را زائد نمی پندارند و قس علی هذا.

در مقایسه با جامعه ایران، شمار کتابهایی که در انتظار تایید جایی برای مجوز انتشار هستند چنان قابل اغماض است و فیلم هایی که توقیف می شوند و سناریوهایی که دزدیده، معطل یا کپی می شوند، هنرپیشه هایی که ممنوع التصویر و اندک اندک به فراموشی سپرده می شوند چنان اندک هستند و بودجه های فرهنگی اختصاصی که سفارشی دریافت می شوند و در دایره محدودی از رفقای حکومتی دست به دست می شوند، و نیز شمار مسئولان و مدیران فرهنگی تحصیل نکرده و بی ادب و بدهیبت و بد لباس و اصلاح نکرده و…. چنان قلیل است که به نظر می رسد اصلا دنیای فرهنگی غرب در مقایسه با ما جهانی خارج از منظومه شمسی است.

دقیقا به همین دلیل است که سالهاست خلاء فرهنگی جامعه ایرانی با وارد کردن هر آنچه از خوب و بد هنر ـ – از جمله تصویر نیمه عریان گلشیفته -ـ- و هر آنچه از ادبیات و شعر و موسیقی و فیلم که در غرب می سازند التیام یافته است.تا به جایی رسیده ایم که دیگر نه آن ایرانی محجوب کتاب حافظ و قرآن و آرش کمانگیرو خسرو وشیرین و خو گرفته با صدای بنان و مرضیه و آواز و ربنای محمد رضا شجریان هستیم و نه به آنچه غرب به رشته تحریر یا تصنیف یا تصویر در آورده خو گرفته ایم و به عبارتی، دیگر نه اینیم و نه آن.حال چگونه عریان شدن گلشیفته فراهانی را می توان به حساب خود گلشیفته فراهانی گذاشت، بر او خرده گرفت، یا نسبت فساد و لاقیدی روا داشت.

 در آستانه سی و سومین سالگرد انقلاب وقتی به عقب نگاه می کنیم می بینیم که برای سه دهه به همه جهان دهن کجی کرده ایم و به غیراز خلق یکی از بدترین الگوهای مدیریتی تجربه شده در خاورمیانه، یا هیچ نساخته ایم یا هر چه را که ساخته شده تقریبا ویران و لجن مال کردیم. حال قضاوت کنیم بالیدن بر چنین نظام ناکارآمدی و نیز تحمیل عقائد سیاسی و فرهنگی و رفتار کلیشه وار یک طیف سیاسی به نام دین بر کل مردم ایران زشت و مذموم تر است یا تصویر عریان افراد. داشتن بالاترین رکورد فساد اداری و بدترین شفافیت سیاسی و بالاترین آمار روزنامه نگاران و نویسندگان زندانی و پایین ترین سرعت اینترنت در حد حقارت ملی بدتر است یا عریانی هنرپیشه ها، و نیز فراگیر شدن اضطراب در سیمای فقر زده مردمی که سرمایه های همه عمر خود راهر روز بیشتر از کف می دهند بد تراست یا تصویر تمام عریان همه هنر پیشه های عالم.

در ضمن، عریان شدن در انظار عمومی سالهاست که یک ابزار ساده و کم هزینه اعتراض اجتماعی در جهان غرب است که شهروندان زن و مرد بخصوص دانشجویان و روشنفکران به آن متوسل می شوند و یک مفهوم آن این است : حال که کسی نارضایتی ما را جدی نمی گیرد و نظر ما درجایی انعکاس نمی یابد، با عریان کردن آنچه که نشان دادن آن زشت است اعتراض می کنیم و چشم های شما را می آزاریم !

حدود دو ماه پیش نیز یک مدل جدید اعتراض در کره جنوبی تجربه شد. مجسمه فلزی یک دختر دانش آموز کره ای نماد اعتراض کره ای ها به اقدامات ضد انسانی ژاپنی ها در جنگ جهانی دوم شد.مجسمه دختر دانش آموز نشسته روی نیمکت برای یک روز روبروی سفارت ژاپن در سئول گذاشته شد و بسیاری از شخصیت های سیاسی اجتماعی در کنار آن عکس یادگاری گرفتند.این مجسمه ساده یادآور تجاوز سربازان ژاپنی به دانش آموزان دختر کره ای شد که در جریان اشغال این کشور رخ داد. وقتی مجسمه فلزی را مقابل سفارت ژاپن گذاشتند کسی شعار نداد و شیشه ای شکسته نشد،اما تاثیر و انعکاس اقدام آن از هر تظاهراتی بیشتر بود.

حال اگر انکار های کوته بینانه رسمی علیه موسیقی و ادبیات و سینما و هنر در ایران به رشد و گسترش گروههای موسیقی زیرزمینی انجامید که شمار رو به افزون آنها از خودشان اعجاب آورتر است، بزودی پس فردای این خلا و اغتشاش فرهنگی فرا می رسد تا امثال خوانندگان هنجارشکنی مانند لیدی گاگا برای جوانان ایرانی بخوانند که در آهنگ هایش هر آنچه از اخلاق و اعتقادات مذهبی را با ادبیات رکیک و ظاهر عجیب و غریب خود به ریشخند بگیرند و زیر پا گذارند.اگر نگاهی به ادبیات اروتیک موسیقی گروههای رپ زیرزمینی ایرانی بیاندازید در می یابیم که فاصله چندانی با بی هنجاری مطلق از نوع خواننده آمریکایی لیدی گاگا نداریم که در یکی از ترانه های جنجالی اش به نام  یهودا از جزئیات هم آغوشی و معاشقه با مسیح می گوید و می خواند و توصیه هایی هم برای نوبت بعد هم آغوشی با مسیح دارد.

همه این خوانندگان رپ و هنرپیشه ها تا دیروز دانش آموز نظام تربیتی بودند که استانداردهای دیانتی اش در مدارس تجربه شد.بی تردیدهمه آنها هر روز شاهد دعاهای یومیه بوده و بارها از مدرسه به سفرهای زیارتی برده شدند وارشاد گردیدند.اما همان دانش آموزان با عریان شدن در مقابل دوربین، یا با کاربرد ادبیات جنسی در آهنگ ها سند بی ثمر و مضر بودن آن همه آموزش دیانتی خسته کننده غیر جذاب شدند.

 

زیرنویس

Judah