روحانی در نقش گورباچف اسلامی

بیژن صف سری
بیژن صف سری

مراسم تحلیف ریاست جمهوری شیخ حسن روحانی تا دو هفته دیگر(۱۶ ژوئن ) برگزارمی شود، و از هم اکنون پرسش هایی در باره توانمندی او در حل مشکلات کشور و ایضا نظام در ذهن افکار عمومی مطرح است؛پرسش هایی از این قبیل که آیا او قادربه تعدیل تحریمهای اقتصادی و مالی دولتهای غربی علیه ایران خواهد بود؟آیا در ارتباط با بحران هسته ای، و برون رفت از انزوای سیاسی نظام، قادر به ارائه طرحهای اطمینان بخش به دولتهای مذاکره کننده هسته ای خواهد بود؟ آیا این منتخب مردم و نظام میتواند نقطه پایانی بر توقف چپاول ثروتهای ملی مردم ایران توسط مافیای قدرت بگذارد؟ آیا دولت یازدهم نظام با تیم اقتصادی جدید خود قادر به بهبود وضعیت معاش مردم و اقتصاد ایران خواهد بود؟ و در نهایت اینکه آیا رئیس جمهوری جدید می تواند آبرو وحیثیت ایران وایرانی را به نقطه آغازین آن باز گرداند؟

با انتخاب شیخ حسن روحانی بسیاری از کشورهای غربی، از جمله آمریکا، بارها ابراز امیدواری کرده اند که با انتخاب این منتخب نظام و مردم ایران، گفتگوهای مربوط به برنامه هسته ای با روشی متفاوت با هشت سال گذشته ادامه یابد. حالا دیگر حتی شورای امنیت سازمان ملل هم به دلیل همین چشم امید داشتن به منتخب ملت ایران گزارش مربوط به نقض تحریم های ایران را تائید نمی کند و دول مخالف رژیم را تا آغاز بکار رسمی رئیس جمهور جدید ایران دعوت به آرامش می کند. و این همان نتیجه مطلوبی است که نظام با زیرکی هر چه تمامتر با مطرح کردن یکی از موثر ترین افراد امنیتی خود بعنوان رئیس جمهور به آن دست یافته است.

سیل انتظارات ازآروحانی حکم همان “سیل عسل” مولانا را دارد که خوشایند نظام است چرا که با زیرکی زمامداران و البته شخص رهبری نظام، مردم ایران و دول خارجه،هر دوبه مدارا با رژیم رسیده اند؛ مدارایی که زمینه ای برای گفتمان سیاسی جدید در مسیر “سکولاریزم و همزیستی با دنیا” را پیش روی رژیم می گذارد تا راه گریزی برای خروج از بن بست تحریم ها و مخاصمه با جهان باشد. همان “ کلید “ی که امروز مردم ایران وجامعه جهانی با ارج گذاشتن به منتخب ملت و نظام به دست شیخ حسن روحانی داده اند، اما او به واقع توانایی اجابت این همه انتظارات را دارد؟

بی شک برای یافتن پاسخ همه این پرسش ها باید به انتظار نشست و نظاره گر بود که رئیس جمهور جدید تا چه اندازه پایبند عملی کردن شعار های انتخاباتی خود است. اگر چه نبایدفراموش کنیم که بیش از این هم بودند کسانی که در کسوت ریاست جمهوری نظام مدعی تعدیل های سیاسی، و تعامل با جهان بوده اند، مانند دولت سازندگی هاشمی رفسنجانی و یا حکومت هشت ساله دولت اصلاحات سید محمد خاتمی که در نهایت منجربه ظهور پدیده ای بی مثال چون دولت مستعجل احمدی نژاد گردید. شاید از همین رو است که رسانه ها وافراد وابسته به چرخه قدرت در نظام در مقابل همه این انتظارات از هم اکنون سعی در پائین کشیدن شعله انتظارات مردم از دولت یازدهم دارند. آنچنانکه روزنامه جمهوری اسلامی در سرمقاله اخیر خود از هم اکنون در توجیه منفعل بودن دولت جدید می نویسد: “آیا به راستی نگاه جامعه و تمام آنانی که به نامزد پیروز انتخابات رأی دادند یا همه ایرانیانی که دکتر حسن روحانی را که کمتر از یک ماه دیگر رسماً و عملاً رئیس‌جمهور آنان خواهد شد، باید همانی باشد که این افراد تعیین می‌کنند؟ آیا حضور بیش از ۷۰ درصد واجدان شرایط شرکت در انتخابات و رأی بیش از ۵۰ درصد آنان به رئیس‌جمهور منتخب فعلی صرفاً با این هدف بود که کشورشان به شرایط ۸ سال قبل باز گردد؟به نظر نمی‌رسد چنین نگاه و انگیزه‌ای در خور و شایسته مردم ایران و جامعه آگاه ما باشد”.

به باور این قلم با تعمق در انتظارات و خواست مردم، و ایضا توقعات دول بیگانه از دولت شیخ حسن روحانی، به نشانه هایی از این معنا خواهیم رسید که گویی همه از مردم تا دول خارجه تنها نقشی که برای دولت یازدهم قائل هستند نقش یک “گورباچف اسلامی” است و این خیال باطلی است که نه تنها ملت ایران که دول بیگانه نیزدر سر می پرورانند. چرا که غیر از واقعیت انکار ناپذیر “نقش تصمیم ساز” رهبری، وجود نهاد های موثر در چرخه قدرت، مانع ازبروز هر نوع تغییر خلاف میل اربابان حاکم بر ملت ایران است.تا نگوئید به کدام نشانه، نگاه کنید به عاقبت دولت سازندگی، و یا دولت اصلاح طلب سید محمد خاتمی و نمونه بارزتر دولت یاغی و سرکش احمدی نژاد که با همه به چالش کشیدن قدرت رهبری قادر به تغییر(مثبت و یا منفی ) نبودند؛واقعیتی که نه برای تخریب دولت جدید بلکه باید به مثابه هشدار در برابر دل بستن به سراب به آن توجه کرد و به فریاد گفت:

ترسمت ای خفته در دامان کوهی سیل خیز
خواب بگذاری ز سر تا آبت از سر بگذرد