نگاه♦ سینمای ایران

نویسنده
کامبیز رحیمی

دو فیلم “علی سنتوری” ساخته داریوش مهرجوئی و “پارک وی” آخرین فیلم فریدون جیرانی درجشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد. نگاهی داریم به این دوفیلم.

cinema2_1_b.jpg


فیلم اول: علی سنتوری

از اوج تا حضیض

نویسنده و کارگردان:داریوش مهرجویی، مدیر فیلمبرداری: تورج منصوری، موسیقی:اردوان کامکار، تدوین:مهدی حسینی وند، تهیه کننده: فرامرز فرازمند و داریوش مهرجویی، بازیگران: بهرام رادان، گلشیفته فراهانی، مسعود رایگان، رویا تیموریان، مائده طهماسبی

خلاصه داستان: علی نوازنده چیره دست سنتور به دلیل عقاید سنتی پدر و مادرش تنها زندگی می کندو از راه نوازندگی و خوانندگی روز گار می گذراند. او در این راه به دختری به نام هانیه دل می بازد و با او ازدواج می کند. مدتی زندگی خوبی دارند تا اینکه علی معتاد می ود. همسرش از او طلاق می گیرد. سنتورش را می شکنند و آواره پارک ها می شود. علی مدتی در پارک ها زندگی می کند تا به دست ماموران بازداشت می شود و به مرکز بازپروری می رود. در آنجا پس از ترک به معتادان سنتور می آموزد و حاصل کنسرتی است که برگزار می شود اما این بار جای هانیه روی صندلی همیشگی اش خالی است.

داریوش مهرجویی پس از فیلم دختر دایی گمشده مسیر تازه ای را در فیلمسازی شروع کرده است. او بیش از مضمون توجه خود را به فرم های بصری معطوف داشته و بهترین آنها تا امروز مهمان مامان است. سنتوری به شکلی که شما داستان ان را خواندید روایت نمی شود. مهرجویی برش هایی از زندگی علی را برای تماشاگر به نمایش می گذارد و سعی دارد از خلال این پازل به ماهیت وجودی زندگی علی پی ببرد.

فیلم سنتوری ساختاری بسیار ساده دارد. فیلم از اوج تا حضیض یک زندگی را به تصویر می کشد. علی از خانواده ای می آید که پدر و مادر سالاری در آن غوغا می کند. در این میان حتی برادر علی هم نتوانسته آنگونه که باید به آنچه می خواسته دست یابد و علی هم که در برهه ای از خانواده بریده در نهایت دچار انحطاط می شود. در صحنه ای از فیلم پدر علی به دیدارش می آید و علی از او می خواهد که در تزریق به او کمک کند. در این فصل به شکل نمادین مهرجویی نشان می دهد که خانواده مسبب اصلی اعتیاد علی بوده اند. از دیگر سو ساختاری که مهرجویی برای تدوین فیلم خود بر گزیده به پریشان حالی و عدم تمرکز علی در زندگی صحه می گذارد. تنها عامل خوشبختی او یعنی همسرش هم می رود و او را تنها می گذارد. علی در انتها به نقطه اولیه باز می گردد، اما همسرش را از دست داده و دیگر او روی صندلی جلو ننشسته تا او را با عشقش مورد تشویق قرار دهد و این همان تاوانی است که علی می بایست می پرداخته.

تمتم اینها را گفتیم اما باید یگوییم که سنتوری به نوعی در کارنامه مهرجویی جا نمی گیرد. او در فیلم مهمان مامان هم یک موضوع بسیار ساده را دستمایه قرار داده بود و از این رهگذار تماشاگر بسیاری را به سالن کشانده بود، این بار داستان بسیار ساده تر از گذشته است. واقعا نمی دانم، آیا اگر امضایی غیر از امضای مهرجویی پای این فیلم بود باز هم حساسیت های موجود بر انگیخته می شد؟

فیلم سنتوری آنگونه که کارشناسان عقیده دارند از آثار پرفروش سال آینده خواهد بود. بهرام رادان توانسته در قالب مناسبی سنتوری را ارائه کند. اگرچه چاوشی جای او می خواند، اما حس و فیزیک او در صحنه های کنسرت جالب توجه به نظر می رسد. گلشیفته فراهانی هم مثل همیشه خوب است. او هم همپای علی می شکند. اما در نهایت شکستن را تاب نمی آورد و راه دیگر در پیش می گیرد.

دوربین روی دست تورج منصوری نیز فضای تصویری کار را به مستندی گزارشی از زندگی علی نزدیک می کند. باید منتظر زمان نمایش فیلم باشیم و آن را به شکل کامل ببینیم.

فیلم دوم: پارک وی

بسترهای تریلر

cinema2_2_b.jpg

 


نویسنده و کارگردان: فریدون جیرانی، مدیر فیلمبرداری: فرج الله حیدری، طراح صحنه و لباس: ژیلا مهرجویی، تدوین: بهرام دهقانی، تهیه کننده: غلامرضا موسوی، بازیگران: بی تا فرهی، رعنا آزادی ور، نیما شاهرخ شاهی، محمد رضا شریفی نیا، آناهیتا نعمتی.

خلاصه داستان: دختری در یک کافی شاپ با پسری پولدار و خوش قیافه آشنا می شود و خیلی زود با هم ازدواج می کنند. در ابتدا زن پدر دختر که یک دکتر روانشناس است متوجه حالات غیر متعادل پسر می شود اما پدر قبول نمی کند. دختر به منزل پسر می رود. همه چیز آرام است تا پسر آن روی دیگر خود را نشان می دهد. او و مادرش دو بیمار خطرناک روانی هستند. آنها به شکنجه دختر می پردازند و پدر او را نیز می کشند. دختر فرار می کند پسر مادر خود را نیز می کشدو با دختر قرار می گذارد. دختر به تلافی بر می خیزد و پسر را شکنجه می کند.

فریدون جیرانی پیش تر نیز در ژانر تریلر فیلم قرمز را جلوی دوربین برده بود. آنجا هم از کشاکش حوادثی مرد به همراه خواهر بیمارش زن را در منزل زندانی کرده و به شکنجه او می پردازند. اما در این فیلم آنگونه که جیرانی خود می گوید بیش از هر چیز سعی داشته به قوانین ژانر وفادار بماند. فیلم در کارگردانی آنگونه که از فیلمنامه ضربه خورده آسیب نمی بیند. جیرانی نتوانسته آنگونه که باید شخصیت ها را با پرداخت مناسبی کنار هم قرار دهد و از همین روی شخصیت های آنان بیشتر تبدیل به یک کاریکاتور شده است. در بسیاری از لحظات که شخصیت اصلی فیلم با تبر انگشت شخصیت اصلی را قطع می کند و… تماشاگر که اتفاقا به دیدن این صحنه ها عادت نداشته واکنش معکوس نشان می دهد. در ابتدای فیلم بر حسب یک اتفاق در رانندگی «کوهیار» و «رها» با هم آشنا می شوند، کوهیار و فلور به خواستگاری رها می آیند و پدر و مادر ناتنی رها با این ازدواج موافقت می کنند، بدون این که به خوبی در مورد کوهیار تحقیق کنند. نخستین شام پس از ازدواج، سیمین مادر ناتنی رها که روانشناس است، متوجه رفتار غیر معقول و معمول کوهیار می شود و به سلامت روان او شک می کند، از همین جاست که این شک در مخاطب هم ایجاد می شود. در ادامه رفتارهای معمول یک زوج را شاهدیم (البته یک زوج سرمایه دار!) تا این که سنگ زدن به شیشه پنجره را می بینیم و سپس سکانس تمرین تئاتر به وسیله رها و کارهای نامعقول کوهیار و حرف های نامربوط او، تا این که بعد از قفل کردن در روی رها او هم کم کم متوجه می شود رفتارهای کوهیار چندان منطقی نیست، از این جا به بعد فیلم وارد مرحله ای می شود که فقط شکل هایی از خشونت و آزارهای انسانی را نشان می دهد. آزارهایی که شکل های نادری دارند و پرداختن به آنها در جامعه فعلی ما باید چندباره مورد بررسی قرار بگیرد. اگرچه جای چنین گونه ای در سینمای ما خالی است، اما آیا نباید به آسیب های این گونه سینمایی در شرایط جامعه فکر کرد. تصویر کتک زدن با کمربند (که البته تازه هم نیست)، کوبیدن چوب به فرق سر همسر و بیهوش کردن او، کشتن با تبر و خون مثل فواره از بدن بیرون ریختن، با ساطور انگشت های یکی را قطع کردن، با چاقو دست همسر را سوراخ کردن، همه این ها ممکن است در یک فیلم ایرانی تاکنون این گونه اجتماع نداشته اند، اما قرار است این فیلم کدام بخش و لایه جامعه را تعریف کند.جیرانی حتی در برخی سکانس ها دیالوگ هایی را برای فیلم نگاشته که کاملا تصنعی به نظر می رسد. مثل فصلی که در نهایت تمام عیب و ایراد های شخصیت های فیلم به نماز نخواندن انها ختم می شود. یا شیوه حضور پلیس هم در فیلم کاملا جنبه نمایشی پیدا می کند جیرانی می گوید قصد داشته به ژانر وفادار بماند، اما اگر بستر های منسبی را برای ان در نظر نگیریم به طور حتم تماشاگر با انها همذات پنداری نمی کند.

فریدون جیرانی معتقد است فیلمش از نمونه های خارجی مثلاً آثاری از داریو آرجنتو فیلمساز ایتالیایی تأثیر گرفته است، ولی گویا «درخشش» اثر استنلی کوبریک تأثیر بیشتری بر ذهن جیرانی داشته است، بویژه جایی که کوهیار با تبر به جان در اتاق رها می افتد، تداعی گر تبر زدن «جک نیکلسون» در فیلم درخشش است. اگر موضوع این فیلم به مذاق مخاطب ایرانی چندان خوش نمی آید و حتی ممکن است پس زده شود، اما نمی شود این گونه سینمایی را بلوکه کرد. این فیلم تا چند ساعت اعصاب مخاطب را پس از فیلم در هم می ریزد و خط خطی می کند.