[](http://www.roozaznow.blogfa.com/)
”روز از نو” منتقد سخنان تازه نماینده رهبری در سپاه پاسداران است:
حجت الاسلام ذوالنوری جانشین نماینده ولی فقیه در سپاه اظهار داشت: “اگر کسی از ناحیه مقام معظم رهبری مورد غضب باشد و کارش مورد تایید نباشد و ایشان آن شخص را برای آن کار صالح نداند، اذن تصرف در امور را ندارد. طاغوت میشود. مقام معظم رهبری با عقل مادی حرکت نمیکند بلکه با بینش و تکلیف و عقل الهی حرکت میکند”.
گوشه ای از سخنان معاون نماینده ولی فقیه درسپاه را خواندید. بنظر شما این آقا نماینده رهبر است یا رهبر نماینده ایشان؟ و آیا با داشتن دوستان اینچنینی، رهبری به دشمن وتوطئه هایش نیاز دارد؟ چرا چنین افرادی چنین جسورانه به خود جرأت میدهند تا بنام ولی فقیه مکنونات قلبی خود را بگویند وهرچه میخواهند از کیسه رهبر خرج کنند؟
نهادخانواده در برابر نظام آموزشی رسمی
”محمد فکری” از نتیجه یک پژوهش اجتماعی نوشته است که نشان می دهد نهاد خانواده، همه آموزش های نهاد آموزشی دولتی را تخریب میکند:
در جامعه ما نهاد سیاست بطور کامل بر دیگر نهادهای آموزش، مذهب و اقتصاد چیرگی یافته و تنها نهادی که توانسته دربرابر تسلط نهاد سیاسی ایستادگی کند نهاد خانواده است. نهاد خانواده، در طی سالها نارضایتی خانواده ها از عملکرد و دستاوردهای دولت موجب شده که بسیاری از آنها اعتماد خود را نسبت به حاکمیت از دست بدهند و در مقابل بسیاری از اهداف و دستاوردهای دولتی شک و حتی مقاومت نمایند.
در پژوهشی که محمد رضایی و محمد جواد کاشی در خصوص چالش های بازتولید هژمونی دولت از طریق گفتمان مدرسه انجام دادند به این نتیجه رسیدند که هرچند دولت از طریق مدرسه سعی در القای ارزش ها و هنجارهای ایدئولوژیک خود به دانش آموزان دارد ولی دانش آموزان با نوعی مقاومت و مصرف داده ها و پیام های القایی در مدرسه به شکل دیگری جامعه پذیر میشوند و تمام اهداف مدارس ایدئولوژیک ایران تحقق پیدا نمیکند، خانواده های دانش آموزان نقش مهمیدر میزان تحقق اهداف مدارس داشتند و این خانواده ها بودند که باتوجه به ابزارهای ارتباطی و شیوه های تربیتی اشان در تقابل با گفتمان مدرسه قرار میگرفتند.
داریم وقتمون رو تلف می کنیم!
”حاجی واشنگتن” با نامزدی محمد خاتمی به شدت مخالف است:
نوشتم خاتمی نباید کاندیدا بشه چون اعتبارش رو از دست داده و دیگه از اون پشتوانه مردمی سابق برخوردار نیست. نظر خودم رو نوشتم و هر کسی نظرش محترمه. اما چرا خاتمی نه؟!. اول اینکه با این بحث های صد من یک غازی که راه انداختیم، داریم وقت خودمون رو تلف می کنیم. دوم اینکه با این بحث های صد من یک غازی که راه انداختیم، داریم وقت خودمون رو تلف می کنیم.سوم اینکه با این بحث های صد من یک غازی که راه انداختیم، داریم وقت خودمون رو تلف می کنیم!
چهارم اینکه دولت بعدی باید بتونه وضع اقتصاد کشور رو جمع و جور کنه. راستش این کار نه از تیم رفسنجانی بر می آد، نه از تیم خاتمی و نه از تیم احمدی نژاد. هر سه تیم امتحانشون رو پس دادن. یکی از دلایل مخالفتم با اومدن خاتمی همینه.
خوشگلا رو زودتر میبرن!
”زیتون” از این همه ظاهرگرائی که حتا خود را در انتخاب کودکان برای تکفل و سرپرستی نیز نشان میدهد گلهمند است:
برای دوستی میخواستیم برای طرح اکرام بچهای انتخاب کنیم که ماهیانه مبلغی بریزه به حسابش تا در خانوادهخودش بزرگ شه. آلبومها رو که ورق میزدیم، حاج آقای مسئولش گفت: ببخشید خوشگلها رو زودتر بردن. بخصوص دخترها رو… دقت نکرده بودیم که بیشتر بچههایی که مونده بودن پسرن و بعضا با لب و لوچه کج و گوشهای بَلَبلی. دوستم طبق معمول ایرانیها که دهن بینن آلبومو بست و گفت ئه… منم دختر میخوام. یه دختر ناز و مموشی. کی دوباره مراجعه کنم؟
بهش گفتم بابا چه فرق میکنه. مگه پسرها خرج و مخارج نمیخوان. مگه نباید ادامه تحصیل بدن. دوستم گفت آخه پسر کوچولوهای خوشگلو همه انتخاب کردن و اینا موندن و دوباره آلبوموسریع ورق زد و به عکس پسر چهارده پونزدهسالهی دماغ بزرگ و چشم ریز با چند خال اشاره کرد. گفتم ازت اصلا توقع نداشتم. بچه بچهست. همه غذا میخوان خرج تحصیل میخوان. تازه اینکه نمیخواد پیش تو زندگی کنه. به خوشگلیش چیکار داری.
حالا شما فکر کنید همین جریان تو جامعه همهجا هست. معلمها هوای دانشآموز خوشگلو بیشتر دارن. دانشجوهای خوشگل بیشتر رو بورسن. موقع استخدام. تو فامیل. و مثل سریال مامور بدرقه برای خواستگاری…بعضی اوقات پیش خودم میگم همینه که اینقدر مردم رو آوردن به عملکردن اعضای مختلف! زیبایی شده ملاک همه چیز.
یکی از صاحبان اندیشه نو!
”حسن درویشپور” از نواندیش شدن برخی چهرههای سیاسی تندرو و افراطی متعجب است:
هادی غفاری عضو برجسته مجمع روحانیون مبارز در گفتوگو با خبرگزاری “ایلنا” میگوید: “جریان حاکم مایل نیست اندیشهای نو وارد صحنه انتخابات ریاستجمهوری شود”.
کسی که در صحن علنی مجلس اوّل شورای اسلامیآشکارا اعلام میکند که مخالفان اندیشه من اگر بهعنوان نماینده مردم در مناطقی از کشور انتخاب شوند و وارد مجلس گردند، با کُلت مغزشان را متلاشی خواهم کرد؛ کسی که داس هرس در دست گرفت و به باغ اندیشهها هجوم بُرد و مسئولیت کشتار دانشگاه گیلان را در کارنامه دارد؛ از چه زمانی مدعی و مدافع اندیشه نو گردید که ما از آن بیخبریم؟ این پروسه تحول را چه وقت پشتِ سر گذاشت و در کدام رسانه نقد خاطرههای تلخ گذشته را باز نمود و به بحث گذاشت؟ و مهمتر، رسانههای اصلاحطلب، با بزرگنمایی و انتشار سخن او، چه هدفهایی را دنبال میکنند؟
واقعاً مقولۀ خاطرۀ “اندیشه نو” و علت شکلگیری “اندیشه اصلاحی” در جامعه ما، خود داستانی است اندیشیدنی. بدون استثناء و در تمام جوامع، شکل واقعی خاطرههای تلخ اجتماعی و فاجعهآمیز، همواره سه ضلعی و مثلثی است! دقیقتر اگر بگویم، خاطرههای تلخ عمومیدر جامعه، به صورت مثلثی شکل میگیرند. یک ضلع آنرا قربانیان فاجعه و خانوادههای آنان تشکیل میدهند. ضلع بعدی را عناصری که قربانی گرفتهاند و ضلع سوم نیز متعلق است به گروههای مختلف اجتماعی در درون جامعه.
از تغییر نترسید!
”ترانه بنی یعقوب” که به تازگی بیکار شده، از تغییر پیش آمده در زندگیش شادمان است:
هنوز یک هفته از استعفام از روزنامه سرمایه نگذشته و شاید کمیخجالت آور باشه که بگم از این بیکاری دارم پر در میارم و اونقدر خوشحالم که نگو. دلیل این استعفا رو خیلی از دوستام میدونن شاید یک روزی هم بیشتر درباره اش نوشتم اما حالا که حسش نیست و راستش یه جورائی هم انقدر برام بی تفاوت شده که دیگه حال فکر کردن بهش و ندارم.
دوستی دارم که همیشه میگه از تغییر در زندگیتون نترسید تغییر همیشه نتیجه مثبت داره و با خودش اتفاقات خوب به همراه میاره. این روزها مدام یاد حرفهای این دوستم میافتم و از این تغییر لذت میبرم اون دوستم راست میگفت که تغییر با خودش اتفاقات خوب میاره و این تغییر از همین حال داره اثراتش رو نشون میده. امروز تو دانشگاه مون انقدر خبر خوب شنیدم که برای چند هفته ام کافی باشه ادامه تحصیل حس خیلی مثبتی را در من به وجود اورده.خیلی ها این روزها با تعجب نگاهم میکنند و میگند ادمیرو ندیدیم که بیکار شدن انقدر سر حالش اورده باشه….به هر حال خوشحالم که آزادم و هر روز میتوانم کارهای مورد علاقه ام و انجام بدم به هر حال هر کسی که تجربه طولانی مدت کار ثابت رو داشته میتونه حال و روز این روزهای منو در ک کنه.
حتا آینده ای نیمه روشن نداریم. آنوقت چطور…
”میثم قاسمی” معترض آن طرز تفکری در میان ایرانیان است که معتقدند هر آن کس که دندان دهد، نان دهد:
نمیدانم چرا آدمها اولین کاری که در زندگی مشترک میکنند؛ بچهدار شدن است. این همه راه برای پیشگیری از حاملگی وجود دارد. در عصر شاه وز وزک که نیستیم. آقا و خانم یک سال نیست ازدواج کردهاند؛ یک بچه هم به بغل دارند. دو روز بعد هم جدا میشوند و هرکسی میرود پی کار خودش و این وسط یک موجود بیچاره بدون اینکه خواسته باشد به این دنیای کثافت قدم بگذارد. میشود بچه طلاق و تا پایان عمر این داغ بر پیشانیاش میماند.
هرکس به آدم میرسد، یا به طعنه یا آشکار، میگوید چرا بچه نداری. البته هنوز رویشان نمیشود بگویند بروید دکتر که لابد یکی دو سال دیگر این را هم میگویند. مدام هم تکرار میکنند “هر آنکس که دندان دهد نان دهد.” یکی نیست بگوید در نان دادن آنها که پیشتر آمدهاند، مانده. چطور میخواهد به این جدیدیها نان بدهد!؟ تازه مگر همه چیز یک لقمه نان است؟ نمیبینی بعد از این همه سال حتی یک متر خانه نداری؟ یا کاری درست و حسابی یا حتی آیندهای نیمه روشن؟
مصدق باید دنبال کسب یک ویژگی باشد!
”عبدالقادر بلوچ” معتقد است مصدق باید به دنبال کسب یک ویژگی خاص برای خودش باشد:
طرح نامگذاری خیابان دکتر مصدق در کمسیون کارشناسی کمیته نامگذاری شورای شهر تهران رأی نیاورد. گروه “کارشناسی” میگوید مصدق از ویژگیهای مورد نظر کمسیون برای نامگذاری برخوردار نیست. آقای مرحوم دکتر مصدق اگر جدی جدی طالب آن است که در پایتخت، خیابانی به نامش باشد باید همان دنیا یک تک پا برود پیش خالد اسلامبولی یا بابی ساندز کمی برای خودش “ویژگی” دست و پا کند. البته اگر در این دنیا کس و کاری دارد و دسترسی به حسن نصرالله دارند او هم خیلی “ویژگی” توی دست و بالش هست. اگر هم مثل زمان حیاتش هرهر میخندد و میگوید مملکت را بردهاید خیابان هم روش. من هم حرفی ندارم.
وجه اشتراک هیلاری و سارا پی لین
”مدرسه فمینیستی” نوشته ای از گلوریا استاینم را که توسط رویا صحرایی ترجمه شده منتشر کرده که نویسنده طی آن به شدت از سارا پیلین انتقاد کرده است:
انتخاب سارا پلین، کسی که در تمام طول تابستان گذشته راجع به او تبلیغ شده و مورد حمایت همه جانبه قرار گرفته، راهی نیست که به واسطه آن بتوان نظر بیشتر زنان را به کاندیدای حزب جمهوری خواه جلب کند حتی حامیان سر سخت هیلاری کلینتون را. چرا که او هیچ نقطه اشتراکی با هیلاری کلینتون ندارد به جز یک کروموزم.
کلیسا چه کرد، چه نکرد، چه باید بکند
[](http://akbarein.blogspot.com/)
”محمدجواد اکبرین” در وبلاگ خود بحثی را آغاز کرده که از کلیسا به حوزه خواهد رسید:
از آغاز مسیحیت تاکنون، تمدن دنیوی کشورهای مسیحی، کمابیش، درهمه چیز مدیون دوران باستان پیش از مسیحیت است و فرهنگ معنوی آنها مدیون بنی اسرائیل و مسیحیت. ضرورت اصلاح و ترمیم جدایی روزافزون میان تمدن دنیوی و فرهنگ معنوی اقتضا میکند که دوران باستان پیش از مسیحیت را نیز متخذ و منبعث از وحی دینی ای بدانیم که اگر چه بر مسیحیت تقدم زمانی دارد از آن انفکاک ذاتی ندارد. تنها با این تلقی است که زندگی دنیوی و حیات معنوی مسیحیان درهم ادغام میشوند و اتحاد و وحدت مییابند و مسیحیت کل زندگی را دربرمیگیرد. علم و حکمت خدا را باید یگانه منبع همه انوار دانست. حتی انواری که زندگی مادی و دنیوی ما را روشن میکنند.
افزایش شمار دختران بدون شوهر؛ پسران بدون زن
”بهزاد افشاری” از پیشنهادهای استاندار اصفهان در مورد پیشگیری از افزایش نرخ تجرد ناخواسته در کشور نوشته است:
مشاور استاندار اصفهان گفته باید برای این معضل راه حلی پیدا کنیم و خودش دو تا راه حل ارائه داده است : اول اینکه در گروه سنی بالای 25 سال ازدواج همسالان مناسب است اما با توجه به مسائلی که در جامعه مطرح میشود در این زمینه نیاز به فرهنگسازی وجود دارد. دومین پیشنهاد هم اینکه ترویج ازدواج دختران مجرد بالای 25 سال، با مردانی که همسران خود را از دست دادهاند یا طلاق دادهاند اما در جامعه این موضوع نگرانکننده است و دختران و زنان احساس میکنند که این جایگاه برای آنان پائین است. در حالی که به گفته بانکی مردانی که ازدواج کردهاند به نسبت مردانی که اصلا ازدواج نکردهاند، به مراتب از امنیت و سلامت روحی روانی بالاتری برخوردار هستند.