آقایان بازجو! زنهار از این بیابان

علی کلائی
علی کلائی

روزهاست که بر جماعت حقوق بشری سخت می گذرد. روزهاست که جرم اندیشه به حقوق انسانی جرمی بزرگ شده است و عقابش، عقابی بس هراس انگیز. زندان، خانه حقوق بشریها شده و کسانی که جز به حقوق اولیه انسانی نمی اندیشند را این سو و ان سو به بند می افکنند و به حصر می کشند.

اینک پس از رحلت فقیه مجاهد و عالیقدر، پدر حقوق بشر ایران، حداقل در نیم قرن اخیر، حضرت آیت الله العظمی منتظری رضوان الله تعالی، غم بر دلهای حقوق بشریها نشست. چه این پیر مراد جماعت حقوق بشری (یا حداقل بخش اعظمی از ایشان) پناهی محکم بود برای کسانی که به حقوق انسانی اندیشه می کردند. به حق که پس از رحلتش، سایه ای رفت از سر ما.

اما در شب تشییع پیکر عزیز او جمعی از خانواده های زندانیان سیاسی و جمعی از عزیزان و دوستان حقوق بشری ما و به طور مشخص بانو شیوا نظرآهاری و آقای کوهیار گودرزی و از قرار مسموع آقای سعید حائری در این سیر از تهران تا قم المقدسه به همراهی این خانواده ها پرداختند. اتوبوس در میانه راه متوقف می شود. جناب محترم آقای علوی، بازجوی بنده و شیوا و احتمال قریب به یقین همه اعضای کمیته گزارشگران به کنار اتوبوس آمده و شیوا و کوهیار و سعید را بازداشت و به زندان اوین منتقل می کند. پیش از این نیز سعید جلالی فر و سعید کلانکی ـ دو تن از اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر ـ بازداشت و به زندان اوین و بند 209 منتقل شده بودند.

راستش بسیار به این اندیشیدم که شخصا خطاب به آقای علوی و آقا سید سخن بگویم. بگویم که این شک بی پایه ای که به ارتباط سازمان و گروههای سیاسی با کمیته دارید هیچ مبنایی ندارد. بگویم که کمیته گزارشگران کمیته ای است مستقل که همه آنانی که با این مجموعه و در حقیقت با این پایگاه خبری (سایت) همکاری می کنند جز به حقوق انسانی و احقاق آن به امر دیگری نمی اندیشند.

 اما به هر حال مراعات امنیتی از آوردن نام آقایان سید و علوی مانع از این مسئله می شد،تا نامه دلسوختگانی چون مادر و پدر شیوا را خواندم. نامه ای که از مادری و پدری نگران و دلتنگ سر می زند. در آن نامه، نام شما نیز آورده شده آقای علوی.

آقای علوی! آقا سید! اقایان کارشناسان و بازجویان محترم من و شیوا و قریب به یقین کوهیار و سعیدها! می دانم که باز در این شک و به نظر من توهمید که کمیته با این سازمان و آن سازمان ارتباط دارد و ما شده ایم نیروهای فلان مجموعه سیاسی که برای آن تبلیغ می کنیم!

آقایان! یادتان هست که زمانی که از من پرسیدید به چه دلیل به کار خبری بر روی زندانیان خانواده های آن سازمان خاص که شما آن را منافقین می نامید دست زده ام، چه پاسخی به شما دادم؟ گفتم که اینها نیز انسانند و از حقوق انسانی برخوردار. و شما نیز گفتید که حقوق بشر منافق؟! و آن را غیر قابل تصور دانستید.

آقایان! برای ما حقوق بشریها وابستگی سیاسی متهم به هیچ وجه نه قابل اعتناست و نه مهم. ما سیاسی نیستیم؛ حقوق بشری هستیم. انسان به ما هو انسان برای ما قابل احترام است. مگر نه اینکه شما می گویید مسلمانید و شیعه مذهب؟ مگر نه این است که در نهج البلاغه،صدای عدالت و انسانیت، مولا علی ابن ابی طالب در نامه خطاب به مالک اشتر می گوید که انسانها (الناس) بر دو گونه اند: یا برادر دینی تو اند و یا در خلقت همچو تو اند. خب! وابسته به این و آن سازمان سازمان، معتقد به هر مرام و مسلک و اندیشه ای، مگر نه این است که با برادران و خواهران دینی ما هستند و یا در خلقت همچو ما می باشند؟ مگر نه این است که در این محرم، سرور و سالار شهیدان، ما (من و شمایی که مدعای مذهبی بودن و شیعه بودن داریم) می بایست به سیره علوی و حسینی پایبند باشیم؟ پس شما را چه می شود که به اتهام یک خبر، یک مصاحبه یا اعتراض به حکم فلان خانم یا آقایی که شما او را مرتبط با جریانی خاص یا اندیشه ای خاص می دانید جوانانی را که از خور و خواب و شهوت و اندیشه به پول و مال و جاه دنیا گذشته و جز به انسانیت به امر دیگری نمی اندیشند در بند می کنید؟ آیا اتهام عزیزان کمیته ای ما جز این است که به انسانیت عشق می ورزند؟

آقایان! این را به ضرس قاطع می گویم و شما می دانید و در روزهای بازجویی بنده، من را باید شناخته باشید. برای اعضای کمیته گزارشگران حقوق بشر انسان به ما هو انسان مورد احترام است. شیعه، سنی، بسیجی، سپاهی، اصلاح طلب، اصول گرا، کرد، ترک، لر، بلوچ، ترکمن، عرب، فدائی، مجاهد، لائیک، کمونیست، بهائی، مسیحی، یهودی، زردشتی و یا معتقد به هر اندیشه و مرام و مسلکی هیچ تفاوتی نمی کند. انسان است که برای عضو کمیته گزارشگران حقوق بشر محترم است.

باز سئوالی دیگر! آقایان! من و شما که ادعای مسلمانی داریم؛ مگر نه این است که سیره علوی و حسینی جز رافت نسبت به حتی دشمن و قاتل حکایت دیگری دارد؟ مگر نه این است که در حد فاصل 19 تا 21 ماه مبارک رمضان در واقع در حدفاصل ضربت خوردن تا شهادت مولی الموحدین علی با قاتل مولا یعنی عبدالرحمن ابن الملجم مرادی جز به رافت برخورد شد؟ مگر نه اینکه مولی فرمود که از شیری که به من داده اید و از همان کاسه به ابن ملجم هم بدهید؟

به جز از علی که گوید به پسر که قاتل من

چو اسیر توست اکنون به اسیر کن مدارا؟

و باز استناد می کنم به نهج البلاغه مولای آزادگان علی. استناد می کنم تا گواهی باشد بر سیره رحمانی علوی و حسینی حتی با کینه توز ترین دشمنانشان و مقایسه ای با آنچه که شما آقایان با ما می کنید. مایی که جز در اندیشه حقوق انسانی نیستیم و جز دوستی با همه انسانی به امر دیگری اندیشه نمی ورزیم.

حکمت 420 نهج البلاغه از ترجمه نهج البلاغه مرحوم محمد دشتی چاپ اول 1384 نشر شده توسط موسسه تحقیقاتی امیر المونین(ع) صفحه 522

علی ابن ابی طالب حکمی فقهی را بر منبر شرح می دهد. روزگاری است که علی حاکم بلاد مسلمین است و حکم او بی چون و چرا اجرا می شود. علی رهبر جامعه مسلمین است. پس از شرح حکم فقهی آنچه در زیر می خوانید روی می دهد:

فقال رجل من الخوارج: “قاتله الله کافرا ما افقهه” فوثب الاصحاب لیقتلوه فقال (ع): رویدا انما هو سب بسب او عفو عن ذنب

ترجمه: مردی از خوارج گفت: خدا این کافر را بکشد چقدر فقه می داند! مردم برای کشتن او برخاستند. امام (ع) فرمود: آرام باشید. دشنام را با دشنام باید پاسخ داد یا بخشیدن گناه.

به صحنه رویداد در تاریخ خوب دقت کنید. علی بر منبر است و حاکم مسلمین. یک خارجی مسلک که از مخالفین و به قول خودمان اپوزسیون حکومت مولاست بر میخیزد.

نکته اول: یک فرد مخالف تا آنجا می تواند به رهبر جامعه مسلمین نزدیک شود که در مقابل منبر او بنشیند و برخیزد.

این خارجی مسلک دو توهین بسیار زشت به مولای متقیان می کند. اول اینکه صراحتا می گوید خدا او را بکشد. یعنی بر علیه مولا شعار مرگ می دهد و دوم اینکه بلندترین شان مولا، یعنی شان ایمانی او را زیر سئوال می برد و او را کافر می خواند.

نکته دوم: در جامعه علوی یک مخالف تا آنجا می تواند به خود جسارت بدهد که در مسجد و در مقابل حاکم به او توهین کند. این امر جز از برخورد رافت محور حاکم از امر دیگری نمی تواند حکایت کند.

اصحاب بر می خیزند تا او را بکشند.

نکته سوم: امری است عمومی که در همه جوامع افرادی هستند که می خواهند از دیندار ترین دینداران جلوتر باشند و به قولی از پاپ کاتولیک تر شوند. این مشکل همه جوامع و افرادی محسوب می شودکه از آگاهی لازم و شناخت کافی برخوردار نیستند.

اما جمله مولا علی سخنی است که باید بدان پرداخته شود. در ابتدای جمله از “ان” و “ما” استفاده می کند. حرف تاکیدی که خود نشان از اهمیت و صراحت پاسخ دارد. اما در پاسخ می گوید که دشنام را با دشنام باید پاسخ داد یا بخشیدن گناه.

نکته چهارم: در مرام علوی و حسینی می توانی در اوج قدرت باشی و در مقابل اینچنین ناسزایی، بخشنده شوی. در این مرام پاسخ جرم همسنگ با جرم است نه همسنگ با بغض فردی و خواست بی منطق فرد.

دو حالت دارد. یا العیاذ بالله آقایان خود را از مولای موحدان بالاتر می دانند و یا خدای ناکرده ما را از آن خارجی مسلک پائین تر. در هر دو حالت قضاوت ایشان نه به عدل که به رای است. به رای فردی و خواست خودشان نه خواست عدالت و خداوند عدالت.

دوباره می گویم. جماعت کمیته گزارشگران حقوق بشر جز به انسانیت و اقامه حقوق بشر به امر دیگری نمی اندیشند. به هیچ فرد، حزب، نهاد و سازمان درون مرزی و برون مرزی نیز وابستگی ندارد. تنها اتهام کمیته گزارشگران و اعضای بازداشت شده آن تلاش برای گزارش موارد نقض حقوق بشر و اصلاح ان است. درد انسانیت است که این جوانان را به تلاش وا می دارد.

و امیدوارم اینگونه نباشد که اینهمه هراس از این جوانان ناشی از نقض حقوق بشر توسط آقایان! و هراس از افشای ان باشد. اگر اینگونه باشد آن آقایان می توانند و دستشان باز است که هر بلایی که می خواهند سر ما جماعت کمیته ای در بیاورند. اما حساب ما و ایشان می ماند برای یوم تبلی السرائر.

آقای علوی! آقا سید! سعید جلالی فر، سعید کلانکی، شیوا نظر آهاری، کوهیار گودرزی و سعید حائری بی گناهند. ایشان و ما تنها برای انجام وظیفه انسانی خویش در برابر دیگر انسانها تلاش می کنیم.

شاید بگویید که چرا در برابر مسائل خارج از مرزهای ایران چیزی نمی گویید؟

آری! در گوانتانامو، در غزه و در لبنان، در روسیه و چچنستان، در چین و استاد سین کیانگ و مناطق مسلمان نشین نیز نقض آشکار حقوق بشر توسط رژیم های آمریکا و روسیه و اسرائیل و چین صورت میگیرد. اینکه آنچه آنجا انجام می شود بر علیه تمامی اصول انسانی است امری بدیهی است که غیر قابل انکار است و اعضای کمیته نیز به آن معترض اند، اما کمیته از عده معدودی جوان ایرانی تشکیل شده با عشقی بس بزرگ و سترگ به حقوق بشر لیک با توانی محدود. چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است. اگر حضراتی که چپ و راست بر بند می کنند و کهریزک راه می اندازند و آشکارا نقض حقوق بشر می کنند وقتی به ما بدهند به آن مسائل نیز خواهیم پرداخت. اما توان ما محدود است و آنچه در ایران در حال روی دادن است بس دهشتبار. اگر نقض حقوق بشر در ایران متوقف شود و وقتی به ما داده شود مطمئن باشید بسیار صریح تر از مدعیان حمایت از مظلومین که تنها حرف زدن را یاد گرفته اند و بس، به اعتراض به نقض حقوق بشر در سراسر این کره خاکی خواهیم پرداخت.

سخن بسیار شد. تنها در انتها نکته ای را یادآور می شوم که در این ماه محرم خود را مخاطب این سخن سرور و سالار شهیدان قرار دهیم که می گفت:

ان لم یکن لکم دین و کنتم لاتخافون المعاد فکونوا احرار فی دنیاکم

 اگر دین ندارید و از روز معاد نیز هراسی نمی کنید، پس لااقل در دنیاتان آزاده باشید.

باشد که همگی ما عامل به این سخن مولا باشیم

 

منابع:

1 – نامه پدر و مادر شیوا

http://chrr.us/spip.php?article7528

2- فانهم صنفان إما أخ لک فی الدین و إما نظیر لک فی الخلق – نهج البلاغه از ترجمه نهج البلاغه مرحوم محمد دشتی چاپ اول 1384 نشر شده توسط موسسه تحقیقاتی امیر المونین(ع)   نامه 53 – صفحه 405