گپ

نویسنده
یوسف محمدی

گفت و گو با ابراهیم پشت کوهی

عمر تئاتر رو به پایان است

“وقتی ما برگردیم دو پای آویزان مانده است”، ‌”مرد لور”، “تاریخ سرکوب”، “حقیقت‌العشق فی برهوت معرفت” از جمله نمایش هایی هستند که درسال های اخیر به کارگردانی ابراهیم پشت کوهی به صحنه آمده است. با وی درنشست خبری نمایش درباره وضعیت تئاتر درشهرستان ها به گفتگو نشسته ایم و درد دل های او را شنیده ایم. او می گوید که ما بازیگران و کارگردان‌های بسیار خوبی در شهرهای مختلف داریم که به دلیل شرایط نامساعد کاری عطای تئاتر را به لقایش می‌بخشند… مشروح این گفت و گو را در ادامه ی این صفحه از پی بگیرید…

 

 

طرح اجرایی چنین نمایشی چگونه به ذهن شما رسید؟

برای یک کارگردان دیدن و مطالعه می تواند مهم ترین رکن زندگی در بستر کاری اش باشد. خوشبختانه ما به لحاظ زیستی درمحیطی به سر می بریم که سرشار از رسوم و آداب زنده ای است که هنوز بخش عمده ای از آنها برای مردم سرزمینمان کشف نشده است. مراسم زار هم همین وجه را دارد. مدت ها بود که قصه و ساختار بسیار ستودنی مکبث مرا به تکاپو انداخته بود تا به هر طریقی آن را به صحنه ببرم. دریکی از مراسم زار شرکت کرده بودم که ناگهان قالب نمایشی آمیخته ی مکبث و زار به ذهنم خطور کرد.

 

وجه تشابهات بابا زار و مکبث را چگونه تحلیل می کنید؟

قرار نیست من اصرار بر این داشته باشم که مکبث همان بابازار است. مکبث دراجرای من از نظر رفتار و گفتار در برخی لحظات درست به نقطه ای از بادگرفتگی می رسد و با طاعون به مبارزه برمی خیزد. هرآن جایی که مخاطب من چنین احساسی را بر شمرد می تواند درست باشد و تلقی های گوناگون است که از مکبث اجرای من دنیایی متفاوت می سازد.

 

از میان همه نمایشنامه های شکسپیر چرا این نمایش برای تلفیق با مراسم زار انتخاب شد.

مکبث را درنگاه کلی می بینیم که همواره با درونیات خود، اطرافیان ومحیط به نزاع می پردازد. البته این مسئله در مورد اغلب شخصیت های تراژیک شکسپیر صادق است اما همان طور که گفتم به اعتقاد من قابلیت های این مقایسه و شکل سازی در مکبث بیش از پیش نمود پیدا می کرد.

 

وضعیت سالن اجرایی تان برای اجرای “مکبث”چگونه است؟

اگر تهرانی بودیم، سالن بهتری برای نمایشمان می‌داشتیم. این درحالی است که در اداره کل هنرهای نمایشی در تهران همه مرا می‌شناسند، اما دغدغه‌ی من بیشتر برای گروه‌های جوان‌تر و ناشناس‌تر است. اگر اراده‌ای وجود دارد که تئاتر در شهرستان‌ها رونق پیدا کند، این تبادل باید به طور مداوم وجود داشته باشد، در غیر این صورت ما بازیگران و کارگردان‌های بسیار خوبی در شهرهای مختلف داریم که به دلیل شرایط نامساعد عطای تئاتر را به لقایش می‌بخشند.

 

 

آیا انتظارات شما در مورد مساله قرار داد مالی اجرای “مکبث” برآورده شد؟

ما با اداره کل هنرهای نمایشی قرار‌داد داریم که گرچه قرار‌داد راضی‌کننده‌ای نیست اما برای همین هم از آقای ناصربخت مسوول امور استان‌ها بسیار سپاسگزارم چرا که پیگیری او بود که باعث شد همین قرار‌داد هم با ما بسته شود، اما واقعیت این است که این قرار‌داد برای گروه پانزده نفره‌ی ما مناسب نیست و تاکنون هم پرداختی صورت نگرفته است تا جایی که گروه به لحاظ اسکان و هزینه دچار مشکل شده است. این قرار‌داد در آخرین روز کاری مدیر قبلی اداره کل هنرهای نمایشی امضاء شده، گرچه از آن راضی نیستم، اما نمی‌توانستم فرصت را برای اجرای نمایشی که اثر برگزیده‌ی بخش بین‌الملل است از دست بدهم.

 

شما سال گذشته این نمایش را درارشاد بندرعباس هم به صحنه بردید. می خواهیم بدانیم وضعیت قرارداد اجرای یک نمایش برگزیده در جشنواره فجر درشهرهای کوچکتر چگونه است؟

اداره‌ی کل ارشاد استان قرار‌دادی را به مبلغ پنج میلیون تومان با ما بست که تا به امروز تنها یک میلیون و نیم پرداخت شده و گویی اراده‌ای هم وجود ندارد که مابقی مبلغ قرارداد ما پرداخت شود.

 

شما 12 سال است که در تئاتر شهرستان فعالیت می کنید و علیرغم اینکه شرایط اجرای آثارتان در تهران مهیا است همچنان پایبند به زندگی درجنوب کشور هستید. لطفا کمی برایمان از وضعیت تئاتر درمناطق جنوبی ایران بگویید.

قبل از هرچیزباید بگویم که احساس می کنم عمر تئاتر هم درتهران وهم در شهرهای مختلف ایران هر روز روبه کاهش است. میان حرف و عمل از زمین تا آسمان تفاوت است، متاسفانه در شهرستان‌ها شرایطی وجود ندارد که گروه‌ها از طریق تئاتر بتوانند زندگی کنند، مگر این‌که از زندگی خود بگذرند و وقتشان را به تئاتر اختصاص بدهند.

 

پس وضعیت افرادی مثل شما که در تئاتر شهرستان فعالیت می کنید به چه شکل است؟

اصولا شرایط خوبی در بندرعباس برایم فراهم نبود، چه از سوی استان و چه از سوی مرکز. تا آنجا که دوسال پیش برای ادامه‌ی حیات تئاتری‌ام به عنوان دستیار کارگردان در کنار دکتر علی رفیعی با اجرای نمایش “شکار روباه” همکاری می‌کردم. آن زمان تصمیم گرفتم تهران بمانم، اما چون گروهی داریم که عاشقانه کار می‌کند، به خاطر اعضای گروه دوباره به بندرعباس بازگشتم ولی اگر وضعیت به همین شکل ادامه پیدا کند، ناچارم به تهران بیایم، چون همه‌چیز در تهران خلاصه شده و تمام امکانات در اینجا متمرکز است.