تاملیدر باب تیپ و شخصیت شناسی در فیلم “ درباره الی”
درباره دیگران…
درست از سال قبل بود که بارها و بارها دوست داشتم مطلبی درباره” درباره الی” بنویسم.
همیشه بعد از دیدن چند باره فیلم با خودم فکر می کردم این فیلم تا چه اندازه زوایای نیمه پنهان دارد که می توان با بارها دیدن آن را شناخت و کشفش کرد.
فرصت از دست رفت. فیلم به مرور کهنه شد و این بار بخت بر من یار بود و” درباره الی “ توانست یکی از دوفیلمی باشد که جایزه مهم ترین اتفاق سینمایی ایران یعنی جشن خانه سینما را از آن خود کند. چه اتفاق فرخنده ای چه برای من که بهانه از دست رفته را بازیابم و چه برای جامعه سینمایی که در ذهنش یکی از بهترین و کامل ترین فیلم های سال های اخیر را مرور کند.
از روایت داستانی فیلم، بازی های خوب و شخصیت پردازی، فیلنامه ای که توانست ضعف فیلمنامه نویسی اخیر ما را بپوشاند و… آن قدر خوانده و شنیده ایم که تکراری ست.
یادم است از همان اول بار که فیلم را دیدم جدای از همه اتفاقات غیر قابل انکار مثبتش، روابط و درگیری آدم هایش برایم عجیب بود. تعدادی جوان تحصیل کرده جامعه شهری با یک تعادل ناب و مطلوب به سمت مسیری حرکت می کنند. مسیری که آرامش و تعادلش روابط آدم ها را یک نواخت می سازد. عکس العمل های شبیه به هم را می نمایاند.
مسیر خطی که قرار است در شرایط مطلوب یکسان نشان داده شود آدم ها در ابتدای فیلم اگرچه در نوع شخصیت پردازی بسیار با یکدیگر متفاوتند اما در نوع تیپ چندان متفاوت رفتار نمی کنند و این نکته بسیار اساسی رفتاری آدم های این فیلم است.
نکته ای که پس از بارها و دقت های به کرات به آن می توان رسید. اینکه فیلم درباره هرکسی هست جز الی. اینکه فیلم اصلا درباره دیگرانی ست که الی نقطه شروع حادثه و عدم تعادل زندگی آنها می شود و درست با شروع این بحران شخصیت ها از تیپیکال بودن بیرون آمده و به شیوه منحصر به فردی شخصیت می شوند.
شروع روابط و باور پذیریشان از منظر نموداری آن قدر در بعد زمانبندی فیلم مهم و موثر است که به جرئت می توان گفت کم تر فیلم ایرانی را سراغ دارم که توانسته باشد شخصیت ها و پدیداری خصایص پنهانشان را در منظر زمان اینگونه تعریف کرده و جلو ببرد.
در ابتدا شخصیت ها شبیه به همند و جز موارد معدود اختلاف های انگیزشی در یک تعامل مثبت با یکدیگر سعی در نشان دادن وجوه مشترک از طریق رفتارهای اجتماعی و نه درونی را دارند.
اصلا شخصیت ها تاپیش از شروع بحران بیرونی اند. کنش گرند و کم تر درونی نشان می دهند. رفتارهای دیگران در نشان دادن تضادهای یک شخصیت با دیگر شخصیت ها جایگاهی ندارد. اما شروع حادثه اینکه الی کجاست و چه بلایی بر سر او آمده است به طور کاملا مشخصی تیپ ها را به شخصیت های کاملا متفاوت کرداری و عکس العملی تبدیل می کند.
رفتارها نمود درونی تضادها می شود. آدم ها درگیری های درونی پیدا می کنند و در بسیاری از مواقع به دلیل عدم قطعیتی که در فضای فیلم موج می زند تبدیل به آدم های منفعلی می شوند که جسارت بروز کم ترین عقیده ای را ندارند. هرچه مجهولات بیشتر می شود جسارت ها کم تر می شود وگاهی تا بدانجا پیش می رود که نمی توانند پاسخ های عادی و معمولی را در مقابل سوال های معمولی که جوابی کاملا مطلق دارد بدهند.
( تقابل نازی با نامزد الی در سکانسی که تنها هستند و نازی نمی تواند پاسخ سوال های او را بدهد )
عدم قطعیت در فضای بحران زده پس از گم شده الی همه چیز را تغییر می دهد. قطعیت های مطلق تا قبل از حادثه را نیز به عدم قطعیت تبدیل می کند و به گونه ای سعی دارد نسبی بودن واقعیت را نشان دهد. واقعیتی که با حقیقت متفاوت است. واقعیتی که در فضای آرام زندگی عین حقیقت است و هنگامی که دریای آرام زیستن طوفانی می شود به شکلی دیگر خود را می نمیاند.
دروغ های کوچک راست های بزرگ می شوند. حقیقت هایی که می تواند مجهولات را کم رنگ کند.
زندگی شهری و مدرن حتی در کشور جهان سومی که با مدرنیته ( نه به معنای ساختارهای تئوریک آن بلکه در معنای مفهومی و لغوی کلمه ) رو به روست تقسیم بندی های زمانی تعادل و عدم تعادل را بر هم زده است. هرچه از بعد زمانی جلوتر می رویم عدم تعادل ها در کفه سنگین تر ترازوی زندگی قرار می گیرد و عکس العمل های عجولانه تاثیرگذاری بیشتری در جهت رفتارهای منفی آینده خواهند داشت.
اصلا فیلمنامه بر اساس مفاهیم روانشناختی طراحی شده و انگار فیلمنامه را یک روانشناس رفتارگرا نوشته است. روانشناسی که انسان معاصر شهری را خوب می تواند تحلیل کند. از ناتوانایی های او در مواجهه با واقعیت آگاه است. دروغ های او را می شناسد و می تواند در فرم به فرم تغییر رفتارهای او منطق تحلیل شخصیت را رعایت کند. اینکه الی که بود و چه شد با این تحلیل اهمیتی ندارد ولی اینکه دیگران چه بودند و به واسطه اتفاق الی چه شدند مهم است. ماجرای فیلم است. ماجرای زندگی ست.
آقای فرهادی چقدر درباره دیگران شما خوب بود. تامل برانگیز بود و لذت بخش برای آنکه بدانیم رفتارهای معمولی زندگی های معمولی در شرایط بحرانی چقدر می تواند مهم و سرنوشت ساز باشد. آخرین باری که شما را دیدم پیش از آزادی جعفر پناهی بود، خانه هنرمندان و شما بسیار از دربند بودن او شاکی بودید. گفتید حوصله این جلسات را ندارید و… جعفر پناهی آزاد شد و فیلم شما دیگر بار به آنچه شایستگی اش بیش از این است نزدیک تر.
ورق خوردن های زندگی ست.
دست شما درد نکند جناب آقای فرهادی و دیگران…