ولی فقیه کنونی، نزدیک به سه دهه بر مسند قدرت مطلقه بوده و هر آن کس را خواسته، به نام مصلحت نظام و به کام تناور شدن دستجات خاص، از صحنه خارج کرده است. اینک نگرانی رقیبان قدرت مطلقه این است که وابستگان وی بتوانند قدرت را از طریق مجلس خبرگان رهبری به میراث ببرند. این رقیبان از طایفه سیاسی امثال ما نیستند. ما تماشاگران صحنه، در هر شرایطی ایران آینده را رها شده از حلقه بسته ولایت می خواهیم و صبورانه، اما نه ساکت، صحنه را نگاه می کنیم. ساز و کار اخیر در انتخابات های پیش رو، به خصوص مجلس خبرگان نشانه است بر این که چه بسا از درون حاکمیت، قدرت مطلقه غیر قابل تحمل شده و مانند یک قدرت رو به زوال محکوم است تا از سوی موسسین آن به چالش کشیده بشود. اما سوای جنگ قدرت درون حکومتی، هدف این است تا نظم کنونی، در برابر مخالفان این نظم سیاسی که با ماهیت آن مشکلات بنیادی دارند، مصونیت پیدا کند. جمعی از مخالفان را عقیده بر این است که هرآن چه درون حکومت را متلاطم کند، زمینه ای است برای تحولات سیاسی بعدی. در همه حال و با هر نوع نگاه سیاسی که به موضوع بنگریم، این دو انتخابات واجد اهمیت است.
ریاست مجلس خبرگان کنونی “محمد یزدی” که پیش تر چند پست کلیدی از آن جمله ریاست قوه قضائیه را داشته، از این ساز کار که ممکن است او را در روزها و ماههای پایانی عمر از مرکز قدرت به حاشیه براند، واکنش های سخت نشان می دهد و در تازه ترین واکنش گفته است:
“اهداف دیگری پشت پرده ثبتنامهای مجلس خبرگان وجود دارد”
در جای دیگری از واکنش اخیر نتوانسته درون طالبانی خود را از حضور زنانی در جمع داوطلبان که ثبت نام کرده اند، کنترل کند و گفته است:
“متاسفانه، در قانون انتخابات خبرگان، نام نویسی آزاد است و خانمی با وضعیت بد حجاب و پوششی نامناسب برای ورود به این مجلس نام نویسی کرده که مضحک است.”
این دو واکنش، خاص محمد یزدی نیست. طرز فکری است که با آن آشنا هستیم. در این ۳۷ ساله همین طرز فکر ولایت فقیه را مدیریت کرده است. مدیریت پیرمردان امروزی و بنیانگزاران جمهوری اسلامی ایران، همواره بر دو پایه استوار بوده است:
۱ – هر رویداد یا سخنی که در آن رویکردی انتقادی نسبت به وضع موجود نهفته بوده، مجوزی شده است برای القاء این داوری به مردم که زیر کاسه نیم کاسه ای است و دست امریکا و ضد انقلاب در کار است و این که حتما پشت پرده خبرهایی است که نیروهای امنیتی باید همان گونه که خواست امثال محمد یزدی است، آن را کشف کنند و مرتکبین را به دست شکنجه گران و قضات متصل به آنان بسپارند.
۲ – حوزه های زمامداری جای زنان نیست. در این حکومت دینی، نابردباری نسبت به زنان چنان است که اصرار دارند حتا مجتهده هم بهتر است آفتابی نشود. مقام مرجعیت، قواره تن زنان نیست. خودسرانه گفته اند و می گویند که زنان در رده های بالای دینی فقط می توانند خودشان از خودشان تقلید کنند. این دستور خودسرانه در متون دینی ثبت نشده است. در نتیجه سهم امام و دیگر منافع مالی که مردان روحانی از آن بهره می برند و با آن دفتر و دستک شان را نیرومند و تاثیرگذار در حوزه های سیاسی می کنند، نه تنها به آنها تعلق نمی گیرد، بلکه هرگاه یک زن واجد شرایط وارد حوزه های ثبت نام مجلس خبرگان بشود، به او لقب “مضحک” می دهند.
این بار سالخوردگان مجلس خبرگان که دو چهره شاخص و مرتجع در جمع آنها بیش از دیگران به گرایش های استبداد دینی و تحقیر زنان، شهره هستند (محمد یزدی و مصباح یزدی) مواجه شده اند با یک واکنش دفاعی از سوی زنانی که خود را واجد شرایط مندرج برای حضور در مجلس خبرگان می دانند. محمد یزدی، هرچند یقین دارد فقهای شورای نگهبان، این زنان را رد صلاحیت خواهند کرد، با این وصف با زبان توهین آمیزتحقیرشان می کند. هجوم زنان برای نامنویسی، چالش مسالمت آمیزآنهاست با ساز و کار های اجرائی انتخابات مجلس خبرگان رهبری که از آغاز تا کنون، با زنانی که در حوزه ها درس خوانده اند، همان قدر توهین آمیز برخورد شده که با انبوه زنان ایرانی در دیگر حوزه های زندگی فردی و اجتماعی.
این چالش مدنی را باید جدی گرفت. زنان از درون حکومت، اغلب با نگاه معترض و منتقد نسبت به محرومیت از مشارکت در امور سیاسی، قانون اساسی و قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبری را مبنای حرکت مسالمت آمیز خود قرار داده اند. این قوانین راه را بر زنان به علت جنسیت نمی بندد. قانون انتخابات مجلس خبرگان، خوشبختانه در برابر زنان واجد شرایط مانع جنسیتی ایجاد نکرده است. این ویژگی مثبت قانون انتخابات خبرگان را محمد یزدی با استفاده از کلمه “متاسفانه” گزارش می دهد و همانگونه که گذشت می گوید: “متاسفانه، در قانون انتخابات خبرگان، نام نویسی آزاد است و خانمی با وضعیت بد حجاب و پوششی نامناسب برای ورود به این مجلس نام نویسی کرده که مضحک است.”
زنانی که این بار از انتخابات مجلس خبرگان استقبال کرده و صرفنظر از دشواری های پیش رو، وارد حوزه های نامنویسی شده اند، نه تنها به خوبی می دانند زن بودن در قوانین کشور مانع ورودشان به این مجلس نیست. بلکه بیش از آن خبر دارند که مهمترین شرط ورود به این مجلس، آن قدرها که تبلیغ شده، ترسناک نیست. ماده 3 – قانون انتخابات خبرگان رهبری،شرط اجتهاد را سختگیرانه تعریف نکرده است. در این ماده شرط اجتهاد این گونه تعریف شده:
“اجتهاد در حدی که قدرت استنباط بعضی مسائل فقهی را داشته باشد و بتواند ولی فقیه واجد شرائط رهبری، را تشخیص دهد.”
به موجب تبصره ۲ از ماده ۳ قانون مورد اشاره:
“کسانی که رهبر معظم انقلاب، صریحا و یا ضمنا- اجتهاد آنان را تایید کرده باشد، از نظر علمی نیاز به تشخیص فقهای شورای نگهبان نخواهند داشت.”
بنابراین رهبر در فرصتی که می شود گفت به طور طبیعی آخرین فرصت زندگی سیاسی اش است، می تواند به جبران آن همه زن آزاری سیستماتیک که دوران حاکمیت وی را تیره و تار کرده است، بر پایه تبصره ۲ از ماده ۳، فقهای شورای نگهبان را که سدی است در برابر حضور زنان در حوزه های مهم زمامداری، از ضرورت تایید صلاحیت زنان داوطلب معاف کرده و یک بار هم که شده، مریدان خود را به صورت ضمنی از تحقیر زنان بر حذر دارد. به راستی این آخرین شانس است برای جبران بسیار لق زبانی های مدیران زیر فرمان رهبر و به خصوص نمایندگان مجلس شورای اسلامی و ائمه جماعت که به یقین گفته اند و می گویند آن چه را دلخواه رهبر است و از بابت قانون گذاری های ستمگرانه نسبت به زنان و بدزبانی ها نسبت به زنان هرگز به پاسخگویی فرا خوانده نشده اند.
رهبر اگر فرصت کنونی را در آخرین سالهای عمر غنیمت بشمارد، چهره های درخشانی از زنان واجد شرایط به مجلس خبرگان رهبری راه می یابند. با اجازه شخص خودش، به گونه ای که نیاز به فقهای شورای نگهبان نباشد. آیا این سیاست خردمندانه نیست؟
استراتژی خردمندانه زنان، سزاوار پاسخ خردمندانه ای است.