سه سال پیش وقتی جمهوری آذربایجان موسیقی “عاشیقلار” را به نام خود ثبت کرد، حمید بقایی، رییس وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری اعلام کرد که این موضوع چندان مهم نیست و حالا ساز تار، یکی از اصیلترین و مهمترین ارکان موسیقی ایران در فهرست میراث جهانی یونسکو به نام جمهوری آذربایجان ثبت شده است. این موضوع در روزهای گذشته باعث اعتراض بسیاری از موسیقیدانان و اهالی موسیقی شده و برخی هم میخواهند علیه این تصمیم به مجامع جهانی اعتراض کنند.
“باید به حال ما و دولت ما گریه کرد”
یونسکو از سال 1972 تصمیم گرفت که آثار تاریخی، طبیعی و فرهنگی بشر را که اهمیت جهانی دارند، در فهرستی جمعآوری کند چرا که آنها را متعلق به تمام انسانهای زمین، فارغ از نژاد، مذهب و ملیت میداند.
ایران در این فهرست 15 سهم دارد؛ از جمله چغازنبیل، تخت جمشید، میدان نقش جهان، تخت سلیمان، ارگ بم، پاسارگاد، گنبد سلطانیه، سنگنبشه بیستون، مجموعه کلیساهای آذربایجان، سازههای آبی شوشتر، بازار تبریز، آرامگاه شیخ صفیالدین اردبیلی، باغ ایرانی، مسجد جامع اصفهان، برج گنبد قابوس. فهرستی که شاید کامل به نظر برسد اما چندباری مایه آزار و دلخوری فرهنگدوستان ایرانی شده است، مخصوصا در زمینه ثبت میراث فرهنگی؛ از جمله وقتی رقص سماع به نام ترکیه شد و موسیقی عاشیقلار هم به آذربایجان رسید. کارشناسان فرهنگی معتقد بودند که در این دو مورد لااقل همانند نوروز که مشترکا به نام آذربایجان، هند، قزاقستان، ازبکستان، پاکستان و ترکیه ثبت شده، این بار ایران هم شریک باشد.
اما در مورد تار حس مالکیت بیشتری وجود دارد و اعتراضات از سوی نوازندگان و موسیقیدانان ایرانی بیشتر.
یونسکو درباره ثبت جهانی تار به نام آذربایجان گزارش داده که تار نوعی ابزار موسیقی زهی ساخته شده از چوب درخت توت و تو خالی با تارهای بلند است که در سراسر روستاها و شهرهای آذربایجان ساخته میشود.
در گزارش یونسکو آمده که این ساز دارای ویژگی سازهای سنتی است و در مراسم مختلف از عروسی و جشن و عیدهای گوناگون و مهمانیهای سنتی گرفته تا کنسرتها و همایشهای امروزین نواخته میشود. این ساز که بدنهای توخالی و ازجنس چوب دارد، به شکل هشت انگلیسی است و به صورت افقی در دستان نوازنده قرار میگیرد. این ساز دارای هفت تار فلزی است که با زخمه نواخته میشود.
همچنان اشاره شده که ساخت ساز تار طی سالها وقرنها توسط صنعتگران سنتی که مهارتهای خود را نسل به نسل به شاگردان خود منتقل کردهاند، حفظ شده و نحوه اجرا و مهارتهای هنری در نوازندگی این سازنیز به صورت شفاهی توسط استادان هنر به نسل جوانتر درمردم این کشور منتقل شده است.
ایرانیان اما یکی از مهمترین ایراداتی که به این انتخاب وارد کردهاند این است که تفاوت تار ایرانی و آذربایجانی مورد توجه قرار نگرفته و ادعای دوم آن است که تار آذری منشعب از تار ایرانی است و زایش و بلوغ این ساز مدیون موسیقیدانان و نوازندگان ایرانی بوده است.
داریوش پیرنیاکان، پژوهشگر و آهنگساز موسیقی ایرانی یکی از نوازندگان زبردست تار است. او معتقد است که این اقدام آذربایجان و یونسکو، یک حمله فرهنگی به ایران است و باید از یونسکو شکایت کرد. او میگوید: “این یک دزدی فرهنگی است، مسئله فقط موسیقی نیست، فرهنگ یک مملکت در خطر است. مسئولان باید یک حرکت حساب شده انجام بدهند. هنوز هم دیر نیست، مدارک و پروندهها را جمع کنند ببرند به یونسکو، مطمئنا خود کارشناسان یونسکو هم میپذیرند که ساز تار متعلق به تاریخ ایران است.”
او تاکید میکند: “این ساز هیچ ربطی به اران یا همان جمهوری آذربایجان ندارد. اینها اول یک میخ روی دیوار میزنند وبعد دیوار را تصاحب میکنند. سئوال من اینجاست که چرا در برابر چنین اتفاقی مسئولان ما در سازمان میراث فرهنگی و وزارت ارشاد و حتی وزارت علوم ساکت نشستهاند و اصلا توجهی ندارند که این ساز با چه قدمتی در ایران دارد.”
پیرنیاکان حتی معتقد است که “ساز تار بومی مرکز و جنوب ایران است. بعد از آنکه جمهوری آذربایجان از ایران جدا شد آنها موسیقی ما را با خودشان بردند و تغییراتی در آن ایجاد کردند، مثلا ربع پردهها را نیم پرده کردند اما اسم دستگاهها هنوز ایرانی است.” به اعتقاد این تارنواز “باید به حال ما و دولت گریه کرد”.
کیوان ساکت، نوازنده بنامِ تار و سه تار هم معتقد است که این ساز در ایران و توسط هنرمندان ایرانی ساخته شده است و تعلقی به کشور آذربایجان ندارد.
او با تاکید بر اینکه تار از اوایل سلطنت قاجاریه تاکنون، درخشان تر از بقیه سازها خودنمایی میکند و این نشان میدهد که این ساز، یک ساز ایرانی است، توضیح میدهد: “ اگر بی لیاقتی و بیکفایتی پادشاهان قاجار نبود هنوز کشور آذربایجان کنونی، جزئی از خاک ایران بود. به هرحال تار، هم در قفقاز و هم در آذربایجان و هم در ایران نواخته می شود و صرف نظر از تغییرات اندک در شکل ظاهری آن که با توجه به سلیقه و ذوق مردم هر منطقه کمی پدید آمده، ریشه آن ایرانی است و در مناطق مختلف، از یک الگو برای ساخت آن استفاده میشود.”
سازمان میراث فرهنگی تمایلی نداشت
اما همه واکنشها این قدر سفت و سخت نبوده و متوجه پیشینه تاریخی و فرهنگی جمهوری آذربایجان هم نیست. بهروز وجدانی، پژوهشگر موسیقی که از سوی سازمان میراث فرهنگی، مسوول گردآوری پرونده موسیقی اقوام ایرانی بوده است در این باره میگوید: “باور اشتباهی که وجود دارد این است که برخی گمان میکنند هر کشوری که زودتر از خواب بیدار شود، زودتر آثار فرهنگی خود را در فهرست میراث مادی یا معنوی به ثبت میرساند در حالیکه هر کشور میتواند بخشی از تاریخ و سنت خود را ثبت کند. عراق و آذربایجان و ترکیه و ازبکستان و تاجیکستان، موسیقی مقامی دارند و شباهتهایی بین موسیقی این کشورها و موسیقی ما وجود دارد حالا چون عاشیق لار و ساز تار به نام آذربایجان ثبت شده ما دیگر نمیتوانیم این دو را در فهرست یونسکو و به نام خود ثبت کنیم؟”
او معتقد است که ثبت یک اثر نه نقش تخریبی دارد و نه سازنده است چراکه آداب و رسوم و خردهفرهنگها در جامعهای در حال گذار چون ایران، چه بخواهیم چه نخواهیم کمرنگ و محو میشوند اما به این بهانه نمیتوان از ثبت و ضبط میراث معنوی و ناملموس سرباز زد.
به نظر این پژوهشگر ایراد را بیش از همه باید در سازمان میراث فرهنگی جستجو کرد که “نه تمایلی به ثبت موسیقی دارد و نه ضرورت این کار را احساس میکند چراکه شناختی از آن ندارد و لازمه ثبت و ضبط موسیقی، در درجه نخست شناخت آن است.”
فواد توحیدی، یکی دیگر از پژوهشگران موسیقی است که ضمن توضیح تفاوتهای تار ایرانی و تار آذری میگوید: “در کشور ما هنوز با موسیقی مشکل دارند و این دیگر واقعا مسئلهای غیرقابل تحمل است. به نظر میرسد یکبار برای همیشه هم که شده، باید در این زمینه کاری انجام داد و تکلیف موسیقی را یکسره کرد. این وضعیت پا در هوا دیگر نمیتواند ادامه داشته باشد. در همین زمینه هم باید کاری کارشناسی کرد و این مشکل را برطرف کرد، وگرنه تمام میراثهای معنوی ما از بین خواهد رفت.”
او معتقد است به دلیل سیاستمحوری در عرصه بینالملل حتی یونسکو هم تحت تاثیر قرار گرفته و از آذربایجان در مقابل ایران حمایت میکند: “من خانه موسیقی را در مسایلی از این دست مقصر میدانم. آنان میتوانند نقش پررنگتری در زمینه موسیقی ایفا کنند، کاری که هماکنون به هیچوجه انجامش نمیدهند.”
تمامیت خواهی ایران؟
ثبت یک اثر در فهرست میراث جهانی یونسکو چندان هم ساده نیست و پروندهای اقناع کننده و پیگیریهای چند ساله میخواهد. سابقه واکنش مدیر وقت سازمان میراث فرهنگی و گردشگری نشان میدهد که نوع نگاه به موضوع ثبت جهانی کاملا متفاوت است. حمید بقایی وقتی در سال 88 درباره ثبت موسیقی عاشیقلار توسط جمهوری آذربایجان و بیتفاوتی ایران مورد سئوال قرار گرفت، پاسخ داد: “باید برای بقیهی کشورها این ارزش را قائل شویم که آنها هم یکسری مباحث فرهنگی خود را ثبت کنند. این تمامیتخواهی است که هیچ کشوری چیزی ثبت نکند، چون فقط من باید آن را ثبت کنم.”
او حتی منتقد اعتراضات و ابراز نگرانیها هم بود: “این نگاه منفی است. وقتی جمهوری آذربایجان موسیقی عاشیق لار را ثبت کند، ایران هم در آن سهیم است، اگرچه وقتی ما عید نوروز را ثبت کردیم، قزاقها هم در آن سهیم هستند. این نگاه، تنگ و کوچک است. عید نوروز و نت موسیقی ایران در آن فضایی که خیلیها میتوانند با ایران مخالفت کنند، ثبت شدند. حتی کشورهای آسیای میانه میتوانستند اعتراض کنند که چرا محوریت پروندهی نوروز با آنها نیست، حالا ما آنها را رها کنیم و بگوییم چرا به فلان کشور که فلان پرونده را ثبت کرد، اعتراض نکردید.”
اکنون به نظر میرسد همان نگاه و رویه بر سازمان متولی میراث فرهنگی ایران حاکم است. بخصوص در حوزهای مانند موسیقی که در عمر جمهوری اسلامی به دلیل بروز موانع مذهبی فراز و نشیب بسیاری به خود دیده است و مثلا اعلام میشود در شهر پرجمعیتی مانند مشهد، “به احترام امام رضا” هیچ کنسرت موسیقیای برگزار نخواهد شد.